حکایتهایی از نواب اربعه
حکایتهایی از نواب اربعه حکایت اول شیخ طوسی نقل می کند که شیخ حسین بن روح (رحمه الله) کتاب تأدیب را به قم ( مرکز محدثان ) فرستاد و به عده ای از فقیهان قم نامه نوشت: « این کتاب را مطالعه کنید و در مورد آن نظر خود را بگویید. ایشان در جواب […]
حکایتهایی از نواب اربعه
حکایت اول
شیخ طوسی نقل می کند که شیخ حسین بن روح (رحمه الله) کتاب تأدیب را به قم ( مرکز محدثان ) فرستاد و به عده ای از فقیهان قم نامه نوشت: « این کتاب را مطالعه کنید و در مورد آن نظر خود را بگویید. ایشان در جواب نوشتند: تمامی آن صحیح است مگر یک مورد که درباره زکات فطره آمده که نصف صاع را طعام باید پرداخت شود، در حالی که به نظر ما باید یک صاع طعام مانند جو پرداخت شود. »(۱)
حکایت دوم
هم چنین شیخ طوسی از ابونصر هبه الله، نوه ی نائب دوم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از ام کلثوم دختر نائب سوم نقل می کند که می گفت: « جناب ابوالقاسم حسین بن روح سال های زیادی نماینده امام حسن عسکری (علیه السلام) بود و بر املاک آن حضرت نظارت می کرد و اسرار آن حضرت را به رؤسای شیعه منتقل می نمود و از یاران خاص امام بود، تا آن حد که امام مسائل خانوادگی خود را نیز به دلیل انس و نزدیکی که او با امام (علیه السلام) داشت به او می گفتند… و غیر از اموالی که از سوی وزیران و رؤسای شیعه مثل آل فرات به دلیل موقعیت اجتماعی اش به او می رسید، هر ماه سی دینار نیز برای هزینه های شخصیِ امام می فرستاد؛ لذا به جایگاهی بلند نزد شیعیان رسید؛ زیرا نزدیکی پدرم به امام و امانت و وثاقتش نزد امام و فضیلت و دینش را همه می دانستند و زمینه آماده گشت تا وصایت و نیابت امام ( حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) کتباً به او رسید… بنابراین هیچ کس در وصایت او شک نکرد مگر کسی که او را نمی شناخت و هیچ شیعه ای در نیابت او تردید نداشت و من این را از چندین نفر از آل نوبخت (۲) مانند ابوالحسن بن کریاء و … شنیده ام ».(۳)
حکایت سوم
شیخ طوسی از برادر شیخ صدوق که هر دو برادر، به دعای امام عسکری (علیه السلام) به دنیا آمدند و پدرشان وکیل آن امام بود، نقل می کند که جماعتی از اهالی قم مانند عمران صفار و دیگران نقل کردند که در سال وفات پدرم علی بن بابویه در بغداد بودیم. علی بن محمد سمری نائب چهارم امام زمان در مورد او سؤال کرد. گفتیم: کتابی روایی نوشته است. حتی روزی که به سوی بغداد می آمدیم از او ( محمد سمری ) سؤالی پرسیدیم و جواب داد (۴) و فرمود: خداوند به شما در مورد علی بن بابویه اجر دهد که الآن از دنیا رفت. جماعت قمی ها تاریخ ساعت و روز و ماه را یادداشت کردند. پس از هفده یا هجده روز خبر رسید که علی بن بابویه در همان تاریخی که شیخ ابوالحسن سمری فرموده بود از دنیا رفته است.(۵)
همین کرامت را نیز شیخ صدوق ( فرزند علی بن بابویه ) از عده ای دیگر نقل کرده است.(۶)
حکایت چهارم
شیخ صدوق از ابوعلی بغدادی نقل می کند: « در بخارا بودم. شخصی به نام معروف بن جاوشبر ده کیسه طلا به من داد تا به دست شیخ ابوالقاسم حسین بن روح ( نائب امام زمان) برسانم. در بین راه در شهر آمل یکی از آن کیسه ها گم شد و من متوجه نشدم، تا این که به بغداد رسیدم. آن جا متوجه شدم یک کیسه طلا گم شده است. هم وزن آن، کیسه ای تهیه کردم و نزد جناب حسین بن روح رفتم و کیسه های طلا را جلوی او گذاردم. فرمود: آن کیسه ای که خریدی بردار که به دست ما رسیده است. سپس همان کیسه را نشان داد که در آمل گم شده بود. نگاه کردم دیدم دقیقاً همان است. »(۷)
حکایت پنجم
ابوعلی بغدادی می گوید: همان سال در بغداد زنی در مورد وکیل مولایمان سؤال کرد؟ برخی از قمی ها جناب حسین بن روح را معرفی کرده بودند. نزد جناب حسین بن روح بودم که آن زن وارد شد و به او گفت: ای شیخ، چه چیزی در دست من است؟ فرمود: هر چه همراهت است در دجله بینداز و بیا تا بگویم چه بوده است. می گوید: زن رفت و آن را در رود دجله انداخت و برگشت، جناب حسین بن روح به کنیزش فرمود: آن کیسه را بیاور و بعد رو به زن کرد و فرمود: این همان کیسه است که در دجله انداختی، بگو: چه چیزهایی درون آن بود؟ زن گفت: شما بفرمایید. فرمود: در این کیسه یک جفت دستبند طلا و حلقه ی بزرگ جواهر نشان و دو حلقه ی کوچک و دو انگشتر یکی فیروزه و دیگری عقیق می باشد. بعد کیسه را باز کرد و دقیقاً همان چیزها درون کیسه بود. بسیار خوشحال شدیم که به حقیقت رسیده بودیم.
حکایت ششم
شیخ طوسی از ابوالحسن دلال قمی نقل می کند: « روزی خدمت جناب محمد بن عثمان نایب دوم (رحمه الله) رسیدم. چوبی در دستش دیدم که برخی آیات قرآن و اسامی ائمه را بر حواشی آن می نویسد. گفتم: آقای من این تختّه چوب چیست؟ فرمود: برای قبرم آماده کردم تا در آن قرار داده شود و من در هر روز یک جزءقرآن درون آن می خوانم. تاریخ و روز و ماه و سال را نیز نوشته بود که من یادداشت کردم. بعد از مدتی در همان تاریخ فوت کرد و در همان مکان دفن شد. »(۸)
شیخ طوسی بعد از بیان این قضایا می گوید: این قضایای اندکی است از آنچه در مورد نواب اربعه در غیبت صغری ( ۲۳۹-۲۶۰ه.ق) رخ داده است… و از نایب دوم امام دلایل واضح و معجزاتی رخ داد که بصیرت شیعه را در این امر زیاد کرد و آن قضایا در نزد شیعیان مشهور است.(۹)
طبرسی می گوید: نواب اربعه به تصریح صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نصب نایب قبلی امور را بر عهده می گرفتند و شیعیان تنها پس از مشاهده ی معجزاتی از هر کدام که دلالت بر راست گویی و صحت بابیت آن ها داشت، گفتارشان را می پذیرفتند.(۱۰)
گفتنی است نایب اول، وکیل خاص امام هادی (علیه السلام) و سپس امام عسکری (علیه السلام) بوده است که بعد به نیابت امام زمان (علیه السلام) نیز مفتخر می گردد و نایب دوم نیز چنان که گذشت روایتی صریح در مورد نیابتش از امام عسکری وجود دارد؛ بنابراین روشن شد که اثبات نیابت نواب اربعه چگونه بوده و ابتدا و انتهای آن نزد شیعیان و بزرگان شیعه به چه کیفیتی بوده است.
پی نوشت ها :
۱.شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۴۰
2.آل نوبخت، خاندان جلیل القدری بودند که نایب سوم امام زمان یعنی ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی در آن رشد نمود و از این خاندان دانشمندان زیادی در رشته های مختلف علمی به خصوص در علم کلام بیرون آمده اند. این خاندان، سالیان متمادی ریاست کلام، ستاره شناسی و … را میان شیعیان بر عهده داشت.
3. شیخ طوسی، همان، ص ۲۲۷
4.مراد این است که با همه کهولت سن هنوز مشغول کار علمی است.
5.شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۴۳
6.شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۵۱۸
7.نعمانی، الغیبه، ص ۲۴۲
8.شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۲۲
9.همان، ص ۲۲۱
10.طبرسی، احتجاج، ص ۲۹۷
منبع مقاله :
سند، شیخ محمد؛ (۱۳۹۱) نیابت امام زمان (عج) در دوران غیبت، ترجمه احمد خوانساری، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول
دیدگاهتان را بنویسید