حدیث روز

زمینه سازی ظهور، قسمت دوم

اللهم ارزقنا توفیق الطاعه و زمینه سازی در امر ظهور(قسمت دوم) و- پذیرفتن انتقاد و دورى جستن از خودرأیى‏ قرآن‏: ۱- .. وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ..[۴۲] .. (اى پیامبر!) با ایشان در کار مشورت کن .. ۲- وَ إِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ، أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِالْإِثْمِ، فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ[۴۳] چون به او […]

اشتراک گذاری
15 آذر 1400
31 بازدید
کد مطلب : 5240

/--old--/images/4966684059_5506129396.jpg

اللهم ارزقنا توفیق الطاعه و زمینه سازی در امر ظهور(قسمت دوم)

و- پذیرفتن انتقاد و دورى جستن از خودرأیى‏

قرآن‏: ۱- .. وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ..[۴۲] .. (اى پیامبر!) با ایشان در کار مشورت کن ..

۲- وَ إِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ، أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِالْإِثْمِ، فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ[۴۳] چون به او گفته شود که از خدا بترس، حمیّت او را به گناهکارى بر مى‏انگیزد، پس جهنم او را بسنده است و آن بد جایگاهى است‏

حدیث: ‏الامام علی(ع)- من العهد الاشتری: إنّ شرّ وزرائک، من کان للأشرار قبلک وزیرا .. ثمّ لیکن آثرهم عندک، أقولهم بمرّ الحقّ لک! و اقلّهم مساعده فیما یکون منک ممّا کره اللَّه لاولیائه، واقعا ذلک من هواک حیث وقع‏[۴۴] امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. بدترین وزیران تو کسانى هستند که پیش از تو وزیر اشرار بوده‏اند .. و باید که برگزیده‏ترین وزیران و همکاران در نظر تو آن کس باشد که حق تلخ را بیشتر به تو بگوید، و در کارى که مخالف رضاى خدا است کمتر به یارى تو برنخیزد، و در بند آن نباشد که این روش او در تو چه تأثیرى خواهد داشت.

الامام علی(ع)- فیما رواه السیّد عبد العظیم الحسنی، عن الامام ابی جعفر الجواد، عن آبائه: خاطر بنفسه من استغنى برأیه.[۴۵] امام على(ع)- به روایت عبد العظیم حسنى، از امام جواد «ع» از پدرانش: هر کس رأى خود را کافى بداند (و خویشتن را از مشورت کردن و نظر خواستن بى‏نیاز شمارد)، خود را به خطر درافکنده است.

الامام الصادق(ع): المستبدّ برأیه، موقوف على مداحض الزّلل‏[۴۶]. امام صادق(ع): انسان خود رأى، همیشه بر لب پرتگاههاى سقوط ایستاده است.

وظایف حاکم اسلامى در باره تأمین نیازمندیهاى اجتماع و دیگر امور معیشتى و تربیتى‏

أ- تأمین وسایل زندگى و ارزاق‏

قرآن:‏ ۱- ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ، مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏، فَلِلَّهِ، وَ لِلرَّسُولِ، وَ لِذِی الْقُرْبى‏، وَ الْیَتامى‏، وَ الْمَساکِینِ، وَ ابْنِ السَّبِیلِ، کَیْ لا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ‏ ..[۴۷] آنچه خدا از اهل قریه‏ها بهره پیامبرش کند، مخصوص خدا و رسول است و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان، تا اموال میان ثروتمندان شما در گردش نیفتد ..

الامام علی(ع)- مرّ شیخ مکفوف کبیر یسأل، فقال امیر المؤمنین(ع): «ماهذا؟» فقالوا: یا امیر المؤمنین نصرانیّ! فقال امیر المؤمنین: «استعملتموه، حتّى إذا کبر و عجز منعتموه؟ انفقوا علیه من بیت المال!»[۴۸]. امام على(ع)- پیر مرد کهنسال کورى که گدایى مى‏کرد گذشت، امیر المؤمنین(ع) پرسید که: «این چیست؟» گفتند: یا امیر المؤمنین! نصرانى است. گفت: «از او چندان کار کشیدید تا پیرو ناتوان شد، حال به او چیزى نمى‏دهید؟ خرج او را از بیت المال بدهید!»

ب- پرداختن وامها

حدیث‏: النبی(ص): ما من غریم ذهب بغریمه الى وال من ولاه المسلمین، و استبان للوالی عسرته، إلّا برئ هذا المعسر من دینه و صار دینه على والی المسلمین، فیما [فی‏] یدیه من أموال المسلمین‏[۴۹]. پیامبر «ص»: هیچ بدهکارى نیست که با بستانکار خود نزد والیى از والیان مسلمان برود، و بر آن والى عسرت و ناتوانى او در پرداخت دینش معلوم شود، مگر اینکه بدهکار از دین خود برى مى‏گردد، و پرداخت وام بر عهده والى قرار مى‏گیرد، تا از اموالى که در دست دارد آن را بپردازد.

النبی «ص»- فیما رواه الامام الصادق: من أتى علیه أربعون یوما و لم یأکل اللّحم، فلیستقرض على اللَّه و لیأکله‏[۵۰]. پیامبر «ص»- به روایت امام جعفر صادق: کسى که چهل روز براو بگذرد وگوشت نخورد، باید وامى بر عهده خدا (از بیت المال) بگیرد و با آن گوشت بخورد.

الامام الصادق(ع): إنّ الامام یقضی عن المؤمنین الدّیون، ما خلا مهور النساء[۵۱]. امام صادق(ع): امام قرضهاى مؤمنان را مى‏پردازد، مگر مهرهاى زنان را.

در تفسیر قمى، در شرح این آیه: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَهً مِنَ اللَّهِ‏ …۴ هر آینه زکات از براى بینوایان است و درماندگان، و تحصیلداران آن، و کسانى که باید دلهاشان به دست آورده شود، و براى آزاد کردن بردگان، و دین بدهکاران، و در راه خدا، و راهگذران محتاج، واجبى است از سوى خداى …»، چنین آمده است: «الغارمین»، کسانیند که قرضهایى بر عهده دارند که آنها را در راه خدا و بدون ولخرجى خرج کرده‏اند، پس بر امام واجب است که به جاى ایشان دینشان را ادا کند، و از زکات ذمه آنان را برى سازد. «وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ‏»، کسانى هستند که براى جهاد از شهرهاى خود بیرون مى‏روند و چیزى براى خرج کردن ندارند، یا کسانى از مسلمانانند که مالى براى رفتن به حج یا پرداختن به کارهاى خیر دیگر ندارند، پس بر امام است که از مال زکات به ایشان ببخشد تا در راه حج و جهاد مصرف کنند. «و ابن السّبیل»، کسانى هستند که به سفر پرداخته‏اند (در غیر سفر معصیت) و پولشان تمام شده، که بر امام است که با دادن مالى از زکات، آنان را به وطنهاشان باز گرداند.

الامام الصادق(ع): من مات و ترک دینا، فعلینا دینه و الینا عیاله. و من مات و ترک مالا فلورثته. و من مات و لیس له موالی فماله من الأنفال. امام صادق(ع): هر کس بمیرد و دینى داشته باشد، اداى دین او و نگاهدارى از عیال او بر عهده ما است. و هر که بمیرد و مالى از خود باقى گذارد، آن مال مخصوص وارثان او است. و هر کس بمیرد و وارثى نداشته باشد، مال او از انفال است.

الامام الرضا(ع): المغرم اذا تدیّن- أو استدان‏[۵۲]- فی حقّ، أجّل سنه، فإن اتّسع، و إلّا قضى عنه الامام من بیت المال‏[۵۳]. امام رضا(ع): به بدهکارى که به حق وام گرفته باشد، یک سال مهلت مى‏دهند که تا اگر گشایش پیدا کرد دین خود را ادا کند، و اگر نشد امام دین او را از بیت المال خواهد پرداخت.

ج- ادا کردن حقوق‏

حدیث‏: النبی(ص)- فیما رواه الامام الصادق؛ قال حنان بن سدیر الصّیرفی: سمعت أبا عبد اللَّه(ع) یقول: نعیت الى النبی «ص» نفسه، و هو صحیح لیس به وجع؛ قال: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ‏ .. فنادى «الصلاه جامعه» و أمر المهاجرین و الانصار بالسّلاح، و اجتمع الناس، فصعد النبیّ المنبر فنعى الیهم نفسه ثم قال: «أذکّر اللَّه الوالی من بعدی على أمّتی! ألّا یرحم على جماعه المسلمین، فاجلّ کبیرهم، و رحم ضعیفهم، و وقّر عالمهم، و لم یضرّ بهم فیذلّهم، و لم یفقرهم فیکفرهم، و لم یغلق بابه دونهم فیأکل قویّهم ضعیفهم، و لم یخبزهم فی بعوثهم فیقطع نسل أمّتی». ثم قال: « [قد] بلّغت و نصحت! فاشهدوا!». و قال ابو عبداللَّه(ع): هذا آخر کلام تکلّم به رسول اللَّه «ص» على منبره‏[۵۴]

پیامبر «ص»- به روایت امام صادق: حنان بن سدیر صیرفى گوید: از امام صادق شنیدم که گفت: خبر نزدیکى وفات پیامبر «ص» به او داده شد، در صورتى که صحیح و سالم بود و هیچ دردى نداشت. و این خبر را جبرئیل به او ابلاغ کرد. پس نداى «نماز جماعت» داد، و به مهاجران و انصار فرمود که همه سلاح بردارند؛ و چون مردمان جمع شدند، پیامبر بر منبر بالا رفت و خبر مرگ خود را به ایشان داد، سپس گفت: «خدا را به یاد آن کس مى‏آورم که پس از من، در میان امت والى و حاکم گردد. مبادا با مسلمانان مهربانى نکند، بلکه باید بزرگانشان را محترم شمارد، و بر ناتوانان رحم آورد، و عالم ایشان را بزرگ دارد، و به آنان زیان نرساند تا خوار شوند، و به فقر گرفتارشان نکند تا کافر گردند، و در خانه خود را به روى آنان نبندد تا تواناى ایشان ناتوان را بخورد؛ و به هنگام لشکر کشى سختى بر آنان روا ندارد (و همه را در مرزها نگاه ندارد)، تا نسل امت قطع گردد»، سپس گفت: «ابلاغ کردم و خیر شما را گفتم، خود گواه باشید!» امام صادق گفت: «این آخرین سخنى بود که پیامبر بر روى منبر خود گفت».

الامام الباقر(ع): قضى أمیر المؤمنین(ع): إنّ ما أخطأت القضاه فی دیه، أو قطع، فعلى بیت مال المسلمین‏[۵۵] امام باقر(ع): امیر المؤمنین حکم داد که آنچه قضات در دیه یا بریدن اندام خطا کنند، پرداخت غرامت آن با بیت المال مسلمانان است.

الامام الباقر(ع)- أبو عبیده قال: سألت ابا جعفر(ع) عن أعمى فقأ عین رجل صحیح تعمّدا؟ فقال: یا أبا عبیده! إنّ عمد الاعمى مثل الخطأ، هذا فیه الدیه من ماله. فإن لم یکن له مال، فإنّ دیه ذلک على الامام. و لا یبطل‏ حقّ مسلم‏[۵۶]. امام باقر «ع»- ابو عبیده گوید: در باره شخص کورى که چشم شخص سالمى را به عمد بیرون آورده است، از امام باقر پرسش کردم، گفت: عمد آدم کور همچون خطا است، و باید از مال او دیه داده شود؛ اگر مالى نداشته باشد، دیه از بیت المال داده خواهد شد. حق مسلم باطل نمى‏شود.

الامام الصادق(ع): إن وجد قتیل بأرض فلاه، أدّیت دیته من بیت المال؛ فإنّ امیر المؤمنین(ع) کان یقول: (لا یبطل دم امرئ مسلم»[۵۷]. امام صادق(ع): اگر کشته‏اى در بیابانى یافت شود، دیه او از بیت المال داده مى‏شود، چه امیر المؤمنین «ع» مى‏گفت: «خون فرد مسلمان هدر نمى‏رود».

د- مبارزه با فقر و برانداختن آن‏

حدیث‏: الامام علی(ع)- من العهد الاشتری: ثمّ اللَّه! اللَّه! فی الطّبقه السّفلى، من الذین لا حیله لهم من المساکین و المحتاجین و أهل البؤسى و الزّمنى، فإنّ فی هذه الطّبقه قانعا و معترّا؛ و احفظ للَّه ما استحفظک من حقّه فیهم، و اجعل لهم قسما من بیت مالک، و قسما من غلّات صوافی الاسلام فی کلّ بلد، فإنّ للأقصى منهم مثل الذی للأدنى؛ و کلّ قد استرعیت حقّه، فلا یشغلنّک عنهم بطر، فإنّک لا تعذر بتضییع التّافه لإحکامک الکثیر المهمّ، فلا تشخص همّک عنهم، و لا تصعّر خدّک لهم. و تفقّد أمور من لا یصل الیک منهم ممّن تقتحمه العیون، و تحقره الرّجال، ففرّغ لاولئک ثقتک من أهل الخشیه و التواضع، فلیرفع الیک أمورهم. ثمّ اعمل فیهم بالإعذار الى اللَّه یوم تلقاه، فإنّ هؤلاء من بین الرعیه أحوج الى الإنصاف من غیرهم. و کلّ فاعذر الى اللَّه فی تأدیه حقّه الیه. و تعهّد أهل الیتم و ذوی الرّقّه فی السّنّ ممّن لا حیله له و لا ینصب للمسأله نفسه، و ذلک على الولاه ثقیل. و الحقّ کلّه ثقیل. و قد یخفّفه اللَّه‏على أقوام طلبوا العاقبه فصبّروا أنفسهم، و وثقوا بصدق موعود اللَّه لهم‏[۵۸]

امام على(ع)- از عهد نامه اشترى: .. خدا، خدا، در کار طبقه فرو دست، یعنى بینوایان و نیازمندان و فقیران و بیماران زمینگیر، که هیچ کارى از دستشان برنمى‏آید، و در میان آنان هم اظهارکننده نیاز و طالب احسان وجود دارد و هم کسانى که چنین نیستند؛ تو حق آنان را که خدا تو را نگهبان آن قرار داده است، براى خدا، نگاهبانى کن، و سهمى از بیت المال خود را مخصوص ایشان قرار ده، نیز در هر شهر قسمتى از محصول زمینهاى غنیمتى را به آنان مخصوص‏دار، که دورترین ایشان را همان اندازه حق است که نزدیکترین آنان دارند، حق همگان باید رعایت شود، پس مبادا طغیان در نعمت تو را از رسیدگى در باره ایشان غافل کند، چه عذر تو براى آنکه کار کوچکى را به علت پرداختن به کار مهمى فرو گذاشته‏اى پذیرفته نیست؛ پس از آنان غافل مشو و از رسیدگى به احوال ایشان از روى کبر و غرور خوددارى مکن، و در جستجوى کار و بار کسانى از ایشان باش که مردمان به چشم حقارت در آنان مى‏نگرند و دستشان به تو نمى‏رسد، و براى رسیدگى به کار ایشان مردانى را برگمار که از خدا بترسند و فروتن باشند و احوال ایشان را به تو گزارش کنند. سپس در حق ایشان چنان به کار برخیز که پوزشخواه تو در روز ملاقات خدا باشد، زیرا که اینان در میان رعیت از همه بیشتر نیازمند آنند که حقشان به عدل داده شود. حق هر کس را به او بده، و به احوال خانواده یتیمان و سالخوردگان بیوسیله که خود روى سؤال ندارند برس. این کار بر والیان سنگین است، و هر گونه اداى حقى سنگین است، و خدا آن را بر کسانى سبک مى‏کند که خواستار عاقبت نیک باشند، و نفس خود را به شکیبایى عادت دهند، و به درستى آنچه خدا به ایشان وعده کرده است یقین داشته باشند.

ه- از بین بردن احتکار و رسیدگى به نرخها

النبی(ص)- فیما رواه الامام الصادق: نفد الطعام على عهد رسول‏ اللَّه «ص»، فأتاه المسلمون فقالوا: یا رسول اللَّه! قد نفد الطعام و لم یبق منه شی‏ء إلّا عند فلان، فمره یبعه النّاس. قال: فحمد اللَّه و اثنى علیه ثم قال: «یا فلان! انّ المسلمین ذکروا أنّ الطعام قد نفد الّا شیئا عندک، فأخرجه و بعه کیف شئت و لا تحبسه»[۵۹]

پیامبر «ص»- به روایت امام صادق: گندم در زمان پیامبر تمام شد، مسلمانان نزد او آمدند و گفتند: اى پیامبر خدا! گندم تمام شده و جز در نزد فلان کس در جایى وجود ندارد، به او فرمان ده تا آن را به مردم بفروشد. پیامبر «ص» حمد و ثناى خدا کرده گفت: «اى فلان! مسلمانان گفتند که گندم تمام شده و تنها اندکى نزد تو باقى است، آن را بیرون آر و چنان که خواهى بفروش و آن را حبس نکن».

النبی «ص»- فیما رواه الامام امیر المؤمنین: إنّ رسول اللَّه «ص» مرّ بالمحتکرین، فأمر بحکرتهم أن تخرج الى بطون الأسواق و حیث تنظر الابصار الیها[۶۰]. پیامبر «ص»- به روایت امیر المؤمنین: پیامبر خدا بر محتکران گذشت، پس فرمان داد تا مواد احتکار شده را به درون بازارها بیاورند تا چشمان مردم آنها را ببیند.

فروشندگى باید سهل و با ترازوى درست و با بهایى صورت بگیرد که بر هیچ یک از دو طرف معامله ستم نرود. پس هر کس بعد از نهى کردن تو باز به احتکار بپردازد، او را کیفر ده و بدون زیاده روى تنبیه کن.

و- پاسدارى از حقوق کارگران و کشاورزان‏

حدیث‏: النبی(ص)- إنّ النبیّ بعث الى امیر المؤمنین علیّ بن ابی طالب «ع» أن اصعد المنبر و ادع الناس الیک، ثم قل: ایها الناس! من انتقص أجیرا أجره، فلیتبوّأ مقعده من النار[۶۱] پیامبر «ص»- پیامبر براى امیر المؤمنین على بن ابى طالب «ع» پیام فرستاد که: «بر منبر بالا رو و مردمان را فراخوان و بگو: اى مردم! هر کس مزد مزدورى‏ را کم بدهد، جاى خود را در آتش باز کرده است».

الامام الصادق(ع): وصّى رسول اللَّه(ص) علیّا عند وفاته فقال: یا علیّ! لا یظلم الفلّاحون بحضرتک، و لا یزاد على ارض وضعت علیها، و لا سخره على مسلم، یعنی الأجیر[۶۲]. امام صادق(ع): پیامبر خدا نزدیک وفات خود به على چنین سفارش کرد: «اى على! مبادا بر کشاورزان با حضور تو ستم رود، و بر آنچه تو براى گرفتن از زمین معین کرده‏اى چیزى افزوده شود، و مسلمانى (مزدور) را به بیگارى بگیرند».

ز- کوشش در آبادانى‏

حدیث‏: الامام علی(ع)- من العهد الاشتری: و لیکن نظرک فی عماره الارض أبلغ من نظرک فی استجلاب الخراج! لأنّ ذلک لا یدرک الّا بالعماره. و من طلب الخراج بغیر عماره أخرب البلاد، و أهلک العباد، و لم یستقم أمره الّا قلیلا.

فإن شکوا ثقلا أو علّه أو انقطاع شرب أو بالّه أو إحاله أرض اغتمرها غرق أو أجحف بها عطش، خفّفت عنهم بما ترجو أن یصلح به أمرهم. و لا یثقلنّ علیک شی‏ء خفّفت به المئونه عنهم؛ فإنّه ذخر یعودون به علیک فی عماره بلادک، و تزیین ولایتک، مع استجلابک حسن ثنائهم، و تبجّحک باستفاضه العدل فیهم، معتمدا فضل قوّتهم بما ذخرت عندهم من إجمامک لهم، و الثّقه منهم بما عوّدتهم من عدلک علیهم و رفقک بهم، فربّما حدث من‏ الامور ما اذا عوّلت فیه علیهم من بعد، احتملوه طیّبه أنفسهم به؛ فإنّ العمران محتمل ما حمّلته. و إنّما یؤتى خراب الارض من إعواز أهلها.

و انّما یعوز أهلها لإشراف أنفس الولاه على الجمع، و سوء ظنّهم بالبقاء، و قلّه انتفاعهم بالعبر[۶۳].

امام على(ع)- از عهد نامه اشترى: .. باید که توجه تو به آباد کردن زمین بیش از توجه به گرفتن خراج باشد، چه خراج جز در نتیجه آبادى فراهم نمى‏آید. هر کس بدون آباد کردن زمین خواستار خراج شود، کشور را خراب و مردم را هلاک کرده است، و کار او جز اندکى راست نخواهد شد. پس اگر از زیادى مالیات (خراج)، یا رسیدن آفت آسمانى، یا قطع شدن آب، یا باران، یا خراب شدن بذر در نتیجه غرق شدن زمین در زیر آب، یا نابود شدن ماده غذایى از زمین شکایت کنند، باید چنان بار مردم را سبک کنى که کارشان اصلاح شود. و این کار نباید بر تو گران افتد، زیرا که این اقدام همچون ذخیره‏اى است که مردم خود آن را با آباد کردن و آراستن و پیراستن سرزمینها باز مى‏گردانند؛ علاوه بر این، سپاسگزار تو نیز خواهند شد، و خود از اینکه با عدل و داد با مردمان رفتار کرده‏اى شادمان خواهى بود، و به دلیل راحتیى که براى ایشان فراهم کرده و عدل و مهربانیى که نسبت به آنان روا داشته‏اى، و اعتمادشان را جلب کرده‏اى، مى‏توانى به حسن نیت و خدمت ایشان بیشتر متکى باشى. بسا که در آینده حادثه‏اى پیش آید که چون در آن به یارى ایشان چشم داشته باشى، با کمال صفاى دل آن را تحمل کنند؛ و این همه براى عمران و آبادى ضرورت دارد. ویرانى زمین از فقر مردم آن نتیجه مى‏شود، و زمانى مردمان فقیر مى‏شوند که والیان در اندیشه جمع مال و نسبت به باقى ماندن بر سر کار خود بدگمان باشند، و از چیزهایى که مایه عبرت گرفتن است بهره‏مند نشوند.

ى- دیگر نیازها و نیازمندیها، با نظر به واقعیّت زندگى و غرایز انسانى‏

حدیث‏: الامام الصادق(ع): انّ امیر المؤمنین(ع) اتی برجل عبث بذکره، فضرب یده حتّى احمرّت، ثمّ زوّجه من بیت المال.[۶۴]. امام صادق «ع»: مردى را نزد امیر المؤمنین(ع) آوردند که استمنا کرده بود. امام(ع) (به قصد تنبیه او) چند چوب به دست او زد به طورى که سرخ شد؛ سپس به او، با هزینه دولت (بیت المال)، زن داد.

ب- مبارزه با ویرانگرى و فساد

الامام علی(ع)- ممّا کتبه الى عامله على البصره، و هو عبد اللَّه بن عبّاس: ..سأخبرک عن القوم: هم بین مقیم لرغبه یرجوها، أو خائف من عقوبه یخشاها، فأرغب راغبهم بالعدل علیه و الاحسان الیه، و احلل عقده الخوف عن قلوبهم![۶۵] ..

امام على(ع)- در ضمن نامه‏اى به یکى از کارگزارانش: از این قوم تو را آگاه مى‏کنم: بعضى از آنان به امید رسیدن به خیرى مقیم شده‏اند، و بعضى براى ترس از عقوبتى که از آن بیمناکند، پس آن را که امیدوار است با عدل و احسان کردن جلب کن، و عقده ترس را از دلهاى آنان که مى‏ترسند بگشا ..

الامام علی(ع)- من العهد الأشتری: و لا تدع تفقّد لطیف أمورهم اتّکالا على جسیمها، فإنّ للیسیر من لطفک موضعا ینتفعون به، و للجسیم موقعا لا یستغنون عنه‏[۶۶].

امام على(ع)- از عهد نامه اشترى: .. از پى‏جویى کارهاى کوچک ایشان به بهانه پرداختن به کارهاى بزرگ غافل مشو، زیرا که توجه تو به کارهاى کوچک وضعیّتى پدید مى‏آورد که به سود مردم است، و نظر تو در کارهاى بزرگ امرى است که جامعه از آن بینیاز نیست.

. همچنین امامان به واقعیت بشرى و آنچه از مصیبتها و دردها و فقر و مسکنت که با آن آمیخته است، عنایت و توجه تمام داشته‏اند، و به همین جهت است که در زندگى امامان(ع) و روزگار ایشان فراوان مشاهده مى‏کنیم که شخصا به رفع بدبختى و دستگیرى بیچارگان و خوراک دادن به گرسنگان و در پناه گرفتن ترسندگان و امثال اینها پرداخته‏اند. و این جنبه «خدایى- بشرى» بزرگى است که موجب رضاى خدا و عنایت او مى‏شود. و ما نمونه‏هاى فراوانى از آن را در زندگى علماى ربانى نیز مشاهده مى‏کنیم یعنى آنان که پا بر جاى پاى امامان گذاشته و به امور مردم رسیدگى کرده و به رفع مشکلات انسانها پرداخته‏اند، اینک مثالى از آن: حاج شیخ عباس قمى، مؤلّف کتاب «الکنى و الالقاب»، در شرح حال علّامه سیّد محمد مهدى بحر العلوم طباطبایى (۱۲۱۲- ۱۱۵۵ ه- ق) چنین نوشته است: «استاد بزرگوار ما، صاحب کتاب «مستدرک الوسائل»، از عالم مورد اعتماد نیکوکار، سیّد محمد پسر دانشمند هندى سید هاشم- مقیم نجف اشرف- از بنده شایسته زاهد عابد پرهیزگار، حاج محمد خزعلى- که زمان سیّد بحر العلوم را درک کرده بود- روایت کرده است که گفت: عالم بزرگوار، سیّد جواد عاملى، صاحب کتاب «مفتاح الکرامه»، شبى مشغول شام خوردن بود که شخصى در خانه‏اش را کوفت و دانست که او خادم سیّد بحر العلوم است. پس به-شتاب در را باز کرد، خادم به او گفت که سفره شام در برابر سیّد بحر العلوم گسترده است و او انتظار تو را مى‏کشد، پس شتابان روانه خانه سید شد، و چون براو درآمد، سیّد بحر العلوم به او گفت: «چرا از خدا نمى‏ترسى؟ چرا مراقب او نیستى؟ چرا از او شرم نمى‏کنى؟». سیّد جواد عاملى گفت: چه حادثه‏اى پیش آمده است؟ بحر العلوم گفت:«مردى از برادرانت، هر شبانه روز، مقدارى خرماى قسبک‏[۲۰۱] براى خوراک زن و فرزندش از بقال به قرض مى‏گرفت، اکنون هفت روز است که افراد خانواده او گندم و برنج نچشیده‏اند و غیر از قسبک چیزى نخورده‏اند. امروز که براى گرفتن خرما به جهت شام نزد بقال مى‏رود، بقال به او مى‏گوید قرض تو فلان مقدار شده است! به همین جهت از بقال شرم کرده چیزى نمى‏گیرد، و او و کسانش سر بى‏شام بر زمین مى‏نهند، در صورتى که تو در نعمت به سر مى‏برى و مى‏خورى، و او از کسانى است که به خانه تو آمد و شد دارند و او را مى‏شناسى، فلانى است ..».

سید جواد گفت: به خداى سوگند که من از حال او آگاهى ندارم. بحر العلوم گفت: «اگر از حال او آگاه مى‏بودى و شام مى‏خوردى و به او توجه نمى‏کردى، یهودى بلکه کافر مى‏بودى! آنچه مرا نسبت به تو خشمگین کرده بى‏توجهى تو نسبت به برادرانت و بیخبرى از احوال ایشان است. این سینى را خادم من همراه تو مى‏آورد و در خانه او به تو مى‏دهد، تو آن را با خود به داخل خانه مى‏برى و مى‏گویى که امشب خواستم با تو شام صرف کنم، و این کیسه پول را زیر تشک یا فرش یا بوریاى او بگذار، و سینى را نیز چنین کن و آن را باز نگردان». و آن سینیى بزرگ و پر از خوراکى بود …[۶۷]

پی نوشت‌ها:

[۴۲]. سوره توبه ۹): ۶۱

[۴۳]. « نهج البلاغه»/ ۹۹۶- ۹۹۵؛ عبده ۳/ ۹۶- ۹۵

[۴۴]. « وسائل» ۱۸/ ۳۴۴

[۴۵]. سوره آل عمران ۳): ۱۵۹

[۴۶]. سوره بقره ۲): ۲۰۶

[۴۷]. « نهج البلاغه»/ ۹۹۹؛ عبده ۴/ ۹۸- ۹۷

[۴۸]. « سفینه البحار» ۱/ ۴۹۳

[۴۹]. « سفینه البحار» ۱/ ۴۹۳

[۵۰]. سوره حشر ۵۹): ۷

[۵۱]. « وسائل» ۱۱/ ۴۹

[۵۲]. « تفسیر القمى» ۱/ ۹۴؛« مستدرک الوسائل» ۱۳/ ۴۰۰، از چاپ قم، مؤسّسه آل البیت« ع» لإحیاء التّراث ۱۴۰۸ ه. ق)

[۵۳]. « بحار» ۶۶/ ۶۵- از کتاب« المحاسن»

[۵۴]. وسائل ۱۵/ ۲۲

[۵۵]. تردید در تعبیر، از راوى حدیث است

[۵۶]. « کافى» ۱/ ۴۰۷

[۵۷]. « کافى» ۱/ ۴۰۶

[۵۸]. « تهذیب» ۱۰/ ۲۰۳

[۵۹]. « اختصاص»/ ۲۴۹

[۶۰] . « تهذیب» ۱۰/ ۲۰۴

[۶۱]. « نهج البلاغه»/ ۱۰۲۰- ۱۰۱۹؛ عبده ۳/ ۱۱۲- ۱۱۱

[۶۲]. « کافى» ۵/ ۱۶۴

[۶۳]. « تهذیب» ۷/ ۱۶۱

[۶۴]. « بحار» ۴۰/ ۵۹- از« تفسیر فرات کوفى»

[۶۵]. « وسائل» ۱۳/ ۲۱۶

[۶۶]. « نهج البلاغه»/ ۱۰۱۴- ۱۰۱۳؛ عبده ۳/ ۱۰۸- ۱۰۶

[۶۷]. « وسائل» ۱۸/ ۵۷۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *