سیره اخلاقی امام جعفر صادق علیهالسلام
سیره اخلاقی امام جعفر صادق علیهالسلام اخلاق که یکی از بهترین اصول زندگی فردی و اجتماعی محسوب می شود امروز بیش از هر زمان بشر نیازمند آن است در واقع بسیاری از مشکلات پیش روی انسان ناشی از فقدان اخلاق فردی و اجتماعی افراد جامعه بشری است. اینجاست که خلأ وجود اصول اخلاقی مبتنی […]
سیره اخلاقی امام جعفر صادق علیهالسلام
اخلاق که یکی از بهترین اصول زندگی فردی و اجتماعی محسوب می شود امروز بیش از هر زمان بشر نیازمند آن است در واقع بسیاری از مشکلات پیش روی انسان ناشی از فقدان اخلاق فردی و اجتماعی افراد جامعه بشری است. اینجاست که خلأ وجود اصول اخلاقی مبتنی بر فطرت بشری به چشم می خورد. بنابراین برای رفع این معضل بزرگ جهان امروز ناگزیر باید به بزرگترین اساتید و معلمان اخلاق در طول تاریخ مراجعه کرد و با الگو گرفتن از رفتار شان و گوش سپردن به گفتارشان بر این مهم فائق آمد و آنان نیستند جز ائمه از خاندان پاک رسالت و نبوت یعنی امامان معصوم شیعه که به اعتراف خاص و عام بهترین الگو در رفتار اسلامی هستند.
این گفتار به مناسبت ایام تورقی است بر سیره اخلاقی معصوم هشتم، امام ششم شیعیان
دورنگاری از اخلاق امام
«هرگز به نکوهش و دشنام کسی سخن نفرمود و بر روی کسی صدای مبارک را بلند نکرد و با هیچکس به غدر و خدعه برخورد نکرد و سخن چینی نفرمود و به ذم مردمان زبان نگردانید و شکمباره و پرخور نبود.در اموری که نبایست، عجله نمی نمود و به بیهوده نمی پرداخت و کسان را طعن و لعن و هَمز و لَمز نمی داشت و مال و منال نمی انباشت.» [۱]
« مالک بن انس از جمله کسانی است که مدتی در محضر امام صادق علیه السلام تلمّذ کرده و درباره شخصیت آن حضرت چنین می گوید: و لقد کنتُ آتی جعفربن محمد و کان کثیرالمزاح والتبسم… مدتی خدمت جعفربن محمد مشرف می شدم. آن حضرت اهل مزاح بود و همواره ملایمی بر لبهایش نقش می بست. هنگامی که در محضر او نامی از رسول خدا صلی الله علیه و آله برده می شد رنگش به سبزی و سپس به زردی می گرایید. در مدتی که به خانه آن حضرت رفت و آمد داشتم او را خارج از سه حال ندیدم، یا نماز می خواند یا روزخ بود و یا به قرائت اشتغال داشت و هرگز بدون وضو از حضرت رسول نقل حدیث نمی فرمود و سخنی به گزاف نمی گفت. [۲]
معاشرت با مردم
« روزی به قصد تسلیت گوئی به یکی از خویشاوندان نزدیکش از خانه بیرون آمد و عده ای از اصحاب نیز همراه وی بودند. از قضا در وسط راه بند کفش امام پاره شد. آن حضرت کفش به دست گرفت و پا برهنه به راه خود ادامه داد. ابن یعفور یکی از یاران نزدیک امام تا حضرت را در این وضع دید فورا کفش از پای خویش در آورد و بند آن را باز کرد و به امام تقدیم داشت، اما امام نه تنها آن بند را نگرفت بلکه با ناراحتی از او روی برگردانید و فرمود: شایسته ترین فرد برای تحمل مصیبت و ناراحتی خود صاحب مصیبت است. امام همینطور با پای برهنه راه رفت تا به منزل مردی که برای تسلیت به او بیرون آمده بود، رسید.» [۳]
مهمان نوازی
«وقتی امام در خانه اش مهمانی می داشت و سفره غذا را می گشود به مهمانان خیلی تعارف می کرد و آنان را به خوردن غذای بیشتر دعوت و ترغیب می فرمود و گاهی پس از آنکه مهمانان سیر می شدند، مجددا خوراکی می آورد و در پاسخ آنان که می گفتند ما دیگر سیر شده ایم. اشتها نداریم می فرمود: نه هنوز چیزی نخوردید. بدانید مهربانترین شما نسبت به ما کسانی هستند که بر سر سفره ما خوب غذا می خورند. آنگاه برای تشویق مهمانان به غذا خوردن و برای اینکه مبادا برخی از آنان از روی خجالت و شرم گرسنه بمانند از قول پیامبر صلی اله علیه و آله احادیثی در ارتباط با خوردن نقل می کرد تا آنا با رغبت و علاقه و طیب خاطر غذا بخورند. [۴]امام در ضمن حدیثی فرمود: اینکه پنج درهم به دست گیرم و وارد بازار شما شوم و با آن غذایی تهیه کنم و چند نفر مسلمان را دعوت کرده اطعامشان کنم، نزد من دوست داشتنی تر از آن است که یک برده را آزاد کنم. [۵]
انفاق بی منّت
وقتی که فصل میوه می شد و خرماها می رسید دستور می داد که بخشی از دیوار باغ را خراب کنند و شکافی ایجاد نمایند تا مردم بتوانند از آنجا وارد شوند و از میوه باغ بخورند… و نیز دستور می داد برای همسایگان باغ، پیر مردان کودکان و بیماران و زنان که نمی توانستند به باغ بیایند، برای هر نفرشان به اندازه یک مشت پر خرما ببرند. [۶]
برآورده کردن حاجت نیازمندان
امام در رابطه با خود چنین می گوید: گاهی شخص نیازمندی حاجت خود را پیش من می آورد و من با سرعت تمام آن را انجام می دهم که مبادا زمینه از بین برود و او خود بخود از من بی نیاز گردد. [۷]
کمک مالی
مفضل بن قیس گفت: خدمت حضرت صادق علیه السّلام رسیدم و از اوضاع خود شکایت کردم و تقاضاى دعا نمودم. فرمود کنیز! آن کیسه را که ابو جعفر داده بیاور و کیسه را آورد فرمود: در این کیسه چهار صد دینار است صرف در احتیاج خود بنما.
عرض کردم بخدا قسم نظرم این نبود تقاضاى دعا داشتم! فرمود: از دعا فراموش نخواهم کرد ولى به مردم وضع خود را نگو که پیش آنها سبک می شوى. [۸]
اطعام فقرا
هشام بن سالم گفت: هر وقت تاریکى شب همه جا را مىگرفت و مقدارى از شب می گذشت حضرت صادق علیه السّلام انبانهایى از نان و گوشت و پول برمی داشت و بر شانه می گرفت می رفت به در خانه مستمندان مدینه بین آنها تقسیم می کرد با اینکه او را نمی شناختند پس از شهادت امام صادق دیگر آن شخص را نیافتند فهمیدند آن جناب امام صادق بوده است. [۹]
توجه ویژه به شاکران الهی
مسمع بن عبد الملک گفت: در منا خدمت حضرت صادق علیه السلام مشغول انگور خوردن بودیم گدائى آمد و تقاضا کرد امام دستور داد یک خوشه انگور به او بدهند. گدا گفت احتیاج به انگور ندارم اگر پول بدهید خوب است امام فرمود خداوند وسعت به تو بدهد گدا رفت باز برگشت گفت همان خوشه انگور را بدهید فرمود برو خدا گشایش دهد به تو و چیزى به او نداد.
گداى دیگرى آمد امام علیه السّلام سه دانه انگور به او داد گدا گرفت و گفت الحمد لله رب العالمین خدائى که مرا روزى بخشید. امام فرمود: بایست دست مبارک را پر از انگور کرده به او داد باز گفت حمد و سپاس خدائى راست که به من روزى بخشید باز فرمود بایست.
از غلامش پرسید چقدر پول دارى؟ عرض کرد تقریبا بیست درهم فرمود: به این فقیر بده گدا گفت: خدایا ترا سپاسگزارم! این نعمت از جانب تو است خدائى که شریکى ندارى. باز امام فرمود: بایست! پیراهن خود را از تن بیرون آورد فرمود: این را بپوش. گدا پوشیده گفت: خدا را شکر می کنم که مرا پوشانید و لباس به من داد؛ سپس روى به امام کرد و گفت : خداوند به شما جزاى خیر بدهد. جز این دعا چیزى نگفت و برگشت و رفت .
ما با خود این طور خیال کردیم که اگر آن گدا دعا براى خود حضرت نمی کرد پیوسته به او چیزى می داد چون هر چه حمد و سپاس خدا را می نمود به او مقدارى مىبخشید. [۱۰]
مواعظ اخلاقی امام صادق علیه السلام
ابو اسامه گفت از حضرت صادق(علیه السلام) شنیدم میفرمود: تقوى و پرهیزگارى را از دست ندهید. ورع، کوشش، راستگوئى، اداى امانت و خوش اخلاقى، خوشرفتارى با همسایگان. مردم را بسوى ما دعوت کنید نه با زبانتان. و باعث افتخار ما باشید نه باعث ننگ و عار ما. سعى کنید سجدهها و رکوع را طولانى نمائید زیرا وقتى یکى از شما رکوع طولانى دارد شیطان از پشت سر او فریاد میزند واى بر من اینها اطاعت کردند و من معصیت و اینها سجده نمودند و من مخالفت کردم.
ابن سنان از حضرت صادق(علیه السلام) نقل کرد که فرمود: مزاح و شوخى نکن که نورانیتت از میان می رود و دروغ نگو ارزش خود را از دست می دهى. از دو صفت بپرهیز دلتنگى و تنبلى؛ زیرا اگر دلتنگ و آزرده باشى بر حق صبر نخواهى نمود و اگر تنبلى کنى حق کسى را ادا نخواهى کرد. عیسى مسیح می گفت: هر که زیاد گرفتارى براى خود داشته باشد بیمار مىشود و هر که بداخلاق باشد خود را عذاب می دهد و هر که زیاد صحبت کند خطایش زیاد مىشود و هر که زیاد دروغ بگوید ارزش خود را از دست می دهد و هر که ناسزا به مردم بگوید جوانمردى را از دست می دهد. [۱۱]
مردى به حضرت صادق از همسایه خود شکایت کرد فرمود صبر کن. عرض کرد: مردم مرا نسبت به خوارى و ذلت میدهند. فرمود خوار و ذلیل کسى است که ظالم باشد. – فرمود وقتى دنیا بکسى رو آورد محاسن و نیکی هاى دیگران را به او مىبخشد و اما وقتى دنیا پشت کرد محاسن و نیکی هاى خود شخص را از او سلب میکند. – شخصى از کنار امام(ع) می گذشت و آن جناب مشغول غذا خوردن بودند سلام نکرده امام او را دعوت به غذا نمود. عرض کردند: سنت بر این است که اول سلام کنى بعد دعوت به غذا با این که امام سلام را عمدا ترک کرده بود فرمود: این از فقاهتهاى عراقى است که بوى بخل و خسّت می دهد. [۱۲]
و فرمود هر کس فتنهاى را برانگیزد خودش طعمه آن فتنه خواهد شد. و فرمود خانواده شخص اسیران زیردست اویند بهر کس خداوند نعمتى ارزانى داشته بر اسیران خود توسعه بخشد اگر این کار را نکند ممکن است نعمت از او زائل گردد. – فرمود وقتى قلب اصلاح شود ظاهر انسان تقویت میگردد. [۱۳]
و فرمود سه چیز است که خداوند بوسیله آنها پیوسته عزت و شرافت مرد مسلمان را میافزاید: ۱- چشمپوشى از کسى که به تو ستم نموده. ۲- و بخشیدن بکسى که ترا محروم کرده. ۳- پیوند خویشاوندى با کسى که از تو قطع رابطه نموده.[۱۴]
پی نوشت ها:
۱.ناسخ التواریخ، زندگانی حضرت جعفربن محمد،ج ۱، ص۵۰، کتابفروشی اسلامیه
۲.حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، ص۳۲۷ و ۳۲۸
۳.صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق علیه السلام، علامه مظفر، ترجمه سید علوی، ص۳۰۳ ،انتشارات قلم، چاپ اول ۱۳۶۷
۴.همان ،ص۳۰۴
۵.همان ،ص۳۰۵
۶. همان، ص ۳۰۶
۷.همان ،ص۳۰۷
۸.زندگانى حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، موسى خسروى، ص۲۶ ،ناشر: اسلامیه تهران، چاپ دوم: ۱۳۹۸ ق
۹.همان، ص۲۹
۱۰.همان ،ص۳۳
۱۱.مواعظ امامان علیهم السلام ترجمه جلد هفدهم بحار،موسى خسروى، ص ۱۷۸ ،ناشر: اسلامیه تهران نوبت چاپ: اول،۱۳۶۴ ش
۱۲.همان، ص ۱۸۳
۱۳.همان، ص۱۸۵
۱۴. همان، صص۱۸۶و۱۸۷
دیدگاهتان را بنویسید