غریب بغداد (ویژه نامه شهادت امام موسی کاظم علیه السلام)
غریب بغداد (ویژه نامه شهادت امام موسی کاظم علیه السلام) اى باب گشوده خدا بر جوائح مردمان و اى رشته پیوند زمین و آسمان! نامت کلید گشایش گرههاى فرو بسته و یادت، مایه آرامش دلهاى شکسته است. نامت، نردبان صعود دعاهاى مرفوع و یادت پلکان نزول اجابت منصوب است … تو را با زبان نیاز […]
غریب بغداد (ویژه نامه شهادت امام موسی کاظم علیه السلام)
اى باب گشوده خدا بر جوائح مردمان و اى رشته پیوند زمین و آسمان! نامت کلید گشایش گرههاى فرو بسته و یادت، مایه آرامش دلهاى شکسته است. نامت، نردبان صعود دعاهاى مرفوع و یادت پلکان نزول اجابت منصوب است … تو را با زبان نیاز مىخوانیم با دلى پر سوز گداز به امداد این دست هاى خسته…امام موسی بن جعفر علیه السلام در هفتم صفر سال ۱۲۸ ه.ق در «ابواء» -محلی میان مکه و مدینه- از کنیزی به نام «حمیده» زاده شد. از سال ۱۴۸ ه.ق که پدرش امام صادق علیه السلام به شهادت رسید، دوران امامت حضرت کاظم آغاز گردید. آن امام مظلوم به خاطر حق گویی و افشاگری بر ضد خلفای بنی عباس، سال های زیادی از عمر شریفش را در زندانهای مخوف به سر برد. و سرانجام در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ ه.ق در بغداد در زندان هارون الرشید، به شهادت رسید.
شناسنامه امام موسی بن جعفر علیهما السلام
امام موسی بن جعفر علیه السلام در سپیده دم روز یکشنبه یا سه شنبه هفتم صفر سال ۱۲۸ یا ۱۲۹ هجری قمری در «ابواء» – محلی میان مکه و مدینه – از کنیزی از سرزمین بربر (مغرب) یا اندلس (اسپانیا) به نام «حمیده» معروف به «حمیده بربریه، حمیده مغربیه، حمیده مصفاه» زاده شد و شهادت آن حضرت بنا بر قول مشهور در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ ه . ق و به نقلی ۱۸۶ ه . ق در بغداد در زندان هارون الرشید و به دستور وی بوده است. کنیه امام هفتم شیعیان جهان، ابوالحسن، ابوالحسن الاول، ابوالحسن الماضی، ابو ابراهیم، ابو اسماعیل، ابو علی و لقب آن بزرگوار، عبد صالح، راهب بنی هاشم، الامین، الصابر، زین المجتهدین، باب الحوائج،…و مشهورترین آن «کاظم» و در لوح محفوظ «المنتخب» است. امام موسی بن جعفر دارای قامتی استوار، اندامی لاغر، چهره ای زیبا و گندمگون، ریشی انبوه و مشکین بود. نقش نگین انگشتری اش «حسبی الله» و یا «الملک لله وحده» بود.
اوضاع اجتماعی و سیاسی عصر امام موسی کاظم علیه السلام
از سال ۱۴۸ که امام صادق(ع) به شهادت رسید دوران امامت حضرت کاظم آغاز گردید. آن حضرت در این دوران با خلفای زیر معاصر گردید:منصور دوانیقی (۱۳۶ – ۱۵۸) محمد معروف به مهدی ( ۱۵۸ – ۱۶۹) هادی (۱۶۹ – ۱۷۰) هارون (۱۷۰ ۱۹۳) هنگام رحلت امام صادق(ع) منصور دوانیقی خلیفه ی ستمگر عباسی، در اوج قدرت و تسلط بود. منصور برای تثبیت پایه های حکومت خود انسان های فراوانی را به قتل رسانید، او در این راه نه تنها شیعیان، بلکه فقها و شخصیت های بزرگ جهان تسنن را نیز که با او مخالفت می ورزیدند سخت مورد آزار قرار می داد.
سیره سیاسی امام موسی کاظم علیه السلام
امام موسی ابن جعفر(ع) مناظرات گوناگونی با هارون الرشید خلیفه عباسی داشته اند که در قسمتی از آن طرد حکومت هارونی و آرمان تشکیل حکومت الهی به رهبری امامان معصوم به صراحت بیان شده است. در تاریخ می خوانیم: روزی هارون به امام کاظم می گوید که مرزهای فدک را معلوم کن تا آن را به تو برگردانم. امام(ع) از جواب امتناع می کند. هارون پیوسته اصرار می ورزد. امام(ع) می فرماید: من آن را جز با حدود واقعی اش نخواهم گرفت. هارون که به اصرار خواستار تعیین حدود می شود. امام می فرماید: اگر من حدود آن را باز گویم مسلما موافقت نخواهی کرد. هارون سوگند یاد می کند که درصورت تعیین حدود آن را برمی گردانم. امام(ع) فرمود: اما حد اول آن سرزمین عدن است. در این هنگام هارون چهره اش دگرگون گشت و با شگفتی گفت: ادامه بده. امام(ع) فرمود: و حد دوم آن سمرقند است. برای بار دوم ناراحتی هارون بیشتر گشت. امام فرمود و حد سوم آن آفریقا.
در حالی که صورت هارون از شدت ناراحتی سیاه شده بود، حضرت فرمود: و حد چهارم آن سواحل دریای خزر و ارمنستان. حضرت حدود کشور اسلامی که آن روز، هارون برآن حکومت داشت بیان کرد. هارون گفت: پس چیزی برای ما باقی نماندبرخیز جای من بنشین. امام فرمود: من به تو گفتم، اگر حدود آن را تعیین کنم هرگز آن را نخواهی داد.
شیوه های مبارزه سیاسی امام کاظم علیه السلام
در ادامه بررسی ویژگی های برجسته امامان معصوم (علیهم السلام)، در این شماره به ستم ستیزی و روش های مبارزه امام کاظم (ع) علیه حکومت های ظلم و جور می پردازیم.
تولد و شهادت
نام امام هفتم شیعیان، «موسی»، لقبش «کاظم»، مادرش بانویی با فضیلت به نام «حمیده»، و پدرش حضرت امام صادق (ع) است. او در سال ۱۲۸ ه . ق در سرزمین «ابواء» (یکی از روستاهای اطراف مدینه) چشم به جهان گشود و در سال ۱۸۳ یا ۱۸۶ هجری به شهادت رسید.(۱)
خلفای معاصر حضرت
از سال ۱۴۸ هجری که امام صادق (ع) به شهادت رسید، دوران امامت حضرت کاظم (ع) آغاز گردید. آن بزرگوار با خلفای زیر معاصر بود:
۱ – منصور دوانیقی (۱۳۶ – ۱۵۸)؛
۲ – محمد معروف به مهدی (۱۵۸ – ۱۶۹)؛
۳ – هادی (۱۶۹ – ۱۷۰)؛
۴ – هارون(۲) (۱۷۰ – ۱۹۳).
اوضاع سیاسی و اجتماعی
یکی از پرسش های مهم در زندگی امام کاظم (ع) این است که چرا آن حضرت دست به قیام مسلحانه نزد؟
در پاسخ می گوییم: وضع سیاسی و اجتماعی عصر امام نشان می دهد که شرایط برای قیام مسلحانه فراهم نبوده است، زیرا در روزگار بنی عباس به ویژه هارون، عرصه چنان بر اهل بیت (علیهم السلام) تنگ بود که کسی توان فعالیت سیاسی و حتی فرهنگی نداشت. راویان حدیث جرئت نداشتند آشکارا از امام کاظم (ع) نام ببرند و مطالب گران بهای تفسیری، فقهی، عرفانی و علمی او را نقل کنند. به همین دلیل آنان آثار گران بها و مطالب مستند حضرت را به صورت کنایه و اشاره می نوشتند و برای یک دیگر می خواندند، و با عبارت های زیر از امام یاد می کردند: سمعت ابا ابراهیم، سمعت ابا الحسن، روی عن العبد الصالح، قال العالم او السید، حدثنی الرجل و یا کتبت الیه… .
از سوی دیگر، سیاست و مشی حکومت ، ستیز با شیعه بود. ضمن این که نظام استبدادی بنی عباس از موسی بن جعفر (ع) و پیروانش وحشت داشت و کینه و حسد خویش را از راه های مختلف نشان می داد.
هارون نیز روش هادی را ادامه داد و فدک را غصب کرد و نگذاشت منافع آن به حضرت موسی بن جعفر (ع) و اهل بیت برسد. او با گماردن مأموران ویژه، ارتباط مالی امام و شیعیان را قطع کرد تا جایی که آن بزرگوار بارها از سختی معیشت خویش می نالید . افزون بر آن، هارون هر از گاهی برای آن حضرت مزاحمت فراهم می کرد و او را از مدینه به بغداد و یا بصره منتقل می نمود و به بهانه این که مردم را به سوی خود می خواند و کارش به اختلاف و خون ریزی می انجامد، به زندانش می افکند.
هارون در سال ۱۷۰ ه . ق در برابر قبر پیامبر خدا (ص) برای فریب افکار عمومی چنین گفت: ای پیامبر خدا! برای کاری که تصمیم گرفته ام انجام دهم از تو پوزش می طلبم؛ می خواهم موسی بن جعفر (ع) را زندانی کنم، زیرا او مردم را به خویش دعوت می کند و با این کار در پی اختلاف میان امت تو و ریختن خون آنهاست.(۳)
به هر روی، وضع جامعه عصر امام کاظم (ع) به گونه ای بود که قیام مسلحانه ره به جایی نمی برد. به همین دلیل آن حضرت تصمیم گرفت از راه های دیگری با حکومت طاغوت مبارزه کند، که در ادامه به بعضی از آنها اشاره می کنیم.
شیوه های مبارزه امام
۱ – فرهنگ سازی برای تشکیل حکومت
خلفای معاصر امام از جمله هارون می دانست که امام کاظم (ع) و پیروانش، وی را غاصب خلافت پیامبر و زمام دار ستم گری می دانند که با زور و قدرت، سرنوشت مسلمانان را در دست گرفته است و اگر روزی قدرت را به دست آورند، در نابودی حکومت او لحظه ای درنگ نخواهند کرد. از سوی دیگر، دشمنان نیز می دانستند که امام در صدد تشکیل حکومت است و آن را حق خود می داند. از این رو نسبت به آن حضرت، حساس و در صدد از بین بردن او بودند.
در مقابل، امام کاظم (ع) نیز از راه های مختلف سعی می کرد فرهنگ تشکیل حکومت اسلامی در جامعه نهادینه شود. این امر بسیار مهم بود، زیرا این اندیشه به وجود می آمد که حکومت از آنِ خاندان پیامبر است و بنی عباس، آن را غصب کرده اند. گفت و گوی زیر که میان پیشوای هفتم و هارون رخ داده به خوبی از اهداف عالی امام در زمینه تشکیل حکومت اسلامی و نیز از نیات پلید هارون، پرده بر می دارد.
روزی هارون (شاید به منظور آزمایش و کسب آگاهی از آرمان امام هفتم) به آن حضرت اعلام کرد که حاضر است «فدک» را به او برگرداند. امام (ع) فرمود: در صورتی حاضرم فدک را تحویل بگیرم که آن را با تمام حدود و مرزهایش پس بدهی. هارون پرسید: حدود و مرزهای آن کدام است؟ امام فرمود: اگر حدود آن را بگویم هرگز پس نخواهی داد. هارون اصرار کرد و سوگند یاد نمود که این کار را انجام خواهد داد. آن گاه امام حدود آن را چنین تعیین فرمود: حدّ اولش، عدن؛ حدّ دومش، سمرقند؛ حدّ سومش، آفریقا و حدّ چهارمش مناطق ارمنیه و بحر خزر است. هارون که با شنیدن هر یک از این حدود، تغییر رنگ می داد و به شدت ناراحت می شد، نتوانست خود را کنترل کند و با خشم و ناراحتی گفت: در این صورت چیزی برای ما باقی نمی ماند. امام فرمود: می دانستم که نخواهی پذیرفت و به همین دلیل از گفتن آن امتناع داشتم.(۴)
۲ – نفوذ در حکومت
یکی از روش های بسیار مهم مبارزه امام، نفوذ در حکومت غاصب بود. این روی کرد هم موجب حفظ شیعیان می شد و هم امام از سیاست های حکومت آگاهی می یافت، و در سمت و سوی مبارزه امام و شیعیان تأثیرگذار بود؛ بدین معنا که راه کارهای مناسبی برای مبارزه علیه حکومت و حفظ شیعیان پیش بینی می نمودند. بدین منظور امام برای سامان دادن به مبارزات سیاسی و حمایت از نیروهای شیعی، برنامه ای تدارک دید که بر اساس آن نیروهای فعال و مطمئن، در مسئولیت های کلیدی حکومت قرار می گرفتند که یکی از اعضای فعال آن، «علی بن یقطین» بود. وی بارها از امام (ع) خواست که اجازه دهد از مسئولیت های خویش در حکومت بنی عباس کنار رود، لکن امام (ع) بدان رضایت نداد و او را با کلمات زیر دل گرم نمود که شاید خداوند به وسیله تو شکسته احوالی ها را جبران و آتش فتنه مخالفان را از دوستان خویش دفع کند. بعضی از ثمرات نفوذ افراد مؤمن در دستگاه خلافت جور بدین قرار است:
۱ – ۲ – رساندن اطلاعات داخلی حکومت به امام علیه السلام
مرحوم مجلسی می نویسد: زمانی که قیام شهید حسین (فخ) سرکوب شد، سرهای آنان به همراه عده ای اسیر برای موسی فرزند مهدی، از خلفای بنی عباس، فرستاده شد. او دستور داد که اسرا کشته شوند و از دیگر علویان سخن به میان آورد تا این که به نام امام موسی بن جعفر (ع) رسید و با خشم زیاد اظهار داشت که حسین (فخ) به دستور او قیام کرده است، زیرا او وصی این خاندان است. خدا مرا بکشد اگر او را زنده نگه دارم. در این زمان بود که علی بن یقطین، واقعه را به صورت مکتوب به حضور امام تقدیم داشت و آن حضرت را از این تصمیم با خبر نمود.
۲ – ۲ – پشتیبانی مالی از امام علیه السلام
مرحوم کشّی در رجال خود می نویسد: علی بن یقطین، نامه ها و اموال فراوانی را توسط دو نفر از معتمدان خویش برای امام ارسال کرد. قرار ملاقات در بیرون مدینه در محلی به نام «بطن الرمه» بود. امام شخصاً طبق قرار در آن مکان حضور یافت و اموال را از آنان تحویل گرفت. سپس نامه هایی از آستین خود بیرون آورد و فرمود: اینها جواب نامه های شماست، برگردید و آن را به علی بن یقطین برسانید.
۳ – ۲ – کمک مالی به شیعیان
علی بن یقطین برای کمک مالی به شیعیان و حمایت از آنان، هر سال عده ای را از طرف خود به حج می فرستاد و به این بهانه، پول های فراوانی به آنها می پرداخت. مرحوم قمی از قول یونس می نویسد که در یکی از سال ها برای علی بن یقطین ۱۵۰ حج گزار برشمردند. هم چنین در مواردی که شیعیان می بایست مالیات بپردازند به ظاهر از آنها می گرفت، ولی به صورت پنهانی به آنان بر می گرداند.(۵)
۳ – رازداری (تقیّه مداراتی)
یکی از روش های مبارزه امام علیه حکومت، تقیّه بود.این امر در سازماندهی و حفظ یاران بسیار مؤثر بود، زیرا موجب می شد که نیروها شناسایی نشوند و شیعیان به سازماندهی خود بپردازند تا در فرصت مناسب علیه حکومت مبارزه کنند.(۶) بدین سان حضرت به یاران خود دستور داد که در بعضی موارد تقیّه کنند. در حقیقت، تقیّه مداراتی تغییر روش مبارزه بود. معمر بن خلاد که از یاران موسی بن جعفر (ع) بود، از آن حضرت پرسید: چگونه باید در برابر حاکمان ستم گر ایستاد و از اسلام پاسداری کرد؟ امام در پاسخ، از قول جدّش امام باقر (ع) نقل کرد که می فرمود: رازداری و با پوشش عمل کردن، از برنامه های دینی من و پدران من است؛ آن که عمل به تقیّه نمی کند ایمان ندارد.(۷)
۴ – مبارزه منفی
یکی از روش های امام در برخورد با حکومت جور، مبارزه منفی علیه آن بود که در قالب های مختلف از جمله عدم مساعدت مالی به حکومت، ظهور می نمود. روزی امام کاظم (ع) صفوان بن مهران جمال را احضار کرد. وی هر سال در موسم حج، شترانش را در اختیار هیئت خاصی از دربار هارون می گذاشت تا به حج بروند و مراسم به جای آورند و یا احیاناً بر مراسم حج نظارت داشته باشند. هنگامی که صفوان خدمت امام کاظم (ع) رسید، فرمود: صفوان! یک عمل تو همه کارهای زیبایت را زیر سؤال برده است؟ با تعجب پرسید: فدایت شوم مگر چه کرده ام؟ امام فرمود: کرایه دادن شترها به هارون برای مراسم حج، کار مناسبی نیست. عرض کرد: من برای سفر حج کرایه می دهم و خودم همراه آنان نیستم، بلکه عده ای از غلامان را می فرستم. امام فرمود: صفوان! دوست نداری ستم گران زنده بمانند تا اجاره شترهایت را بعد از حج پرداخت کنند؟ عرض کرد: البته که دوست دارم. حضرت فرمود: هر کس بقای هارون و هیئت حاکمه اش را دوست بدارد، از آنان است و هر کس از ایشان باشد به جهنم فرو می افتد.
چون صفوان سخنان امام را شنید همه شترهای اجاره ای خویش را فروخت. وقتی هارون متوجه شد او را احضار و سرزنش کرد. صفوان گفت: من پیر شده ام و توان ندارم. غلامان هم کارها را به طور شایسته و درست انجام نمی دهند. هارون با عصبانیت رو به صفوان کرد و سری تکان داد و گفت: خاموش! من می دانم چه کسی به شما فرمان می دهد. کار موسی بن جعفر است. صفوان گفت: من با موسی بن جعفر (ع) ارتباط ندارم، او در کارهای من دخالتی نمی کند. هارون در پایان گفت: اگر سابقه همکاری تو نبود، نابودت می کردم.(۸)
مبارزه منفی امام هفتم (ع) با حکومت هارون چنان بود که شایعه فتوای حضرت مبنی بر حرمت ولایت و حاکمیت هارون در جامعه وجود داشت و کمترین مسامحه ای از حضرت در برخورد با حکومت بنی عباس دیده نمی شد.(۹)
۵ – تربیت اندیشمندان فکری و سیاسی
امام کاظم (ع) با این که از سوی حکومت هارون تحت فشار بود و بخش عمده ای از عمرش را در زندان گذراند، اندیشمندانی تربیت کرد که در برابر حکومت جور و گروه های انحرافی می ایستادند و در عرصه علمی و اجتماعی از وثاقت و اطمینان بالایی برخوردار بودند. امام می دانست که هدایت شیعیان و مبارزه با حکومت، نیاز به انسان های سیاست مدار، متدیّن و عالم دارد تا مسیر او را ادامه دهند. شاگردان امام نیز با روش های گوناگون به مبارزه علیه حکومت اقدام می کردند. حتی بعضی از شاگردان و تربیت یافتگان امام با بیان جای گاه حکومت و امامت و این که حکومت، حق خاندان پیامبر (ص) است، با حکومت وقت مبارزه می کردند. بعضی از آنها همانند یونس بن عبدالرحمان، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی عمیر، عبدالله بن مغیره، حسن بن محبوب سراد و احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، از اصحاب اجماع شمرده شده اند.(۱۰) عظمت این بزرگان چنان بود که راویان و محدّثان هرگاه حدیث و روایت خود را منتهی به یکی از افراد فوق می دیدند، آرامش خاطر پیدا می کردند. آنان تألیفات فراوانی داشتند و برخی از آنها سال های بسیاری را در زندان گذرانده بودند؛ همانند:
۱ – یونس بن عبدالرحمان: او استعداد بسیار بالایی داشت. در مقابله با افراد و گروه های مخالف، نزدیک به هزار جزوه و مقاله نوشت، تا جایی که گفته شد: دانش ائمه اهل بیت (علیهم السلام) به چهار نفر منتهی می گردد: سلمان فارسی، جابر، سید و یونس بن عبدالرحمان.
درباره یونس نوشته اند: وی زیاد به حج رفت و خود می گفت: در محضر معصوم بیست سال گوش دادم و بعد از آن بیست سال پرسیدم و بیست سال هم به پرسش دیگران پاسخ دادم.(۱۱)
۲ – محمد بن ابی عمیر: وی تألیفات فراوانی داشت و بسیار زاهد و متّقی بود. وی را به زندان های طولانی مدت محکوم کردند، لکن از ترس این که مبادا کتاب ها و تألیفاتش را نابود کنند، مبلغ یکصد و بیست هزار درهم به سندی پرداخت و بعد از مدتی از زندان خارج شد و به سراغ کتاب ها و تألیفات دفن شده در گوشه منزلش رفت، ولی همه آنها را پوسیده و نابود شده یافت. شاید همین وضعیت سبب گردید که آن چه بعداً نقل کرد به صورت مرسله باشد؛ لکن اطمینان و وثاقت بالای وی باعث گردید که روایات مرسله اش(۱۲) همانند روایاتِ مستند دیگران، معتبر به شمار آید.
۶ – حمایت از انقلابیان
گرچه امام خود به دلیل فراهم نبودن شرایط، قیام مسلحانه انجام نداد، اما مبارزه امام در قالب دیگر بروز نمود و آن، حمایت از قیام ها و نهضت های انقلابی بود. از جمله این قیام ها، قیام شهید فخ (حسین بن علی بن حسن المثنی بن الحسن المجتبی – علیه السلام -) بود،(۱۳) که حضرت از آن حمایت کرد.
وی که از ستم ها و فشارهای روحی فرماندار مدینه به علویان به ستوه آمده بود دست به قیام مسلحانه زد و این در زمانی بود که «هادی»، خلیفه ستم گر عباسی حکومت را در دست داشت. قرار شد شبانگاهان قبل از اذان صبح حرکت آغاز شود. حسین که رهبری قیام را عهده دار بود به خدمت امام موسی (ع) رسید. حضرت توصیه هایی به او فرمود: تو شهید خواهی شد، ضربه ها را نیکو بزن و نهایت تلاش خود را بنما. این مردم، فاسق هستند، به ظاهر ایمان دارند، اما در باطن، نفاق و شک را پنهان می دارند. همه ما مملوک خداییم و به سوی او باز می گردیم.
۷ – حفظ نیروهای کارآمد
امام کاظم (ع) علاوه بر نیرو سازی و تربیت آنها سعی می کرد نیروهای قدرت مند، مقاوم و آشنا به مصالح اسلام را حفظ کند و در مقاطع مختلف از آنان بهره بگیرد. هم چنین توجه داشت که در حدّ امکان آنها شناسایی نشوند، بلکه با پوشش های مختلف چنان عمل کنند که هیچ گونه حساسیتی در حاکمان غاصب عباسی به وجود نیاید. علی بن یقطین با تمام اخلاص در خدمت موسی بن جعفر (ع) بود، در حالی که پست وزارت داشت و خمس اموال خویش را به حضرت می داد و به وسایط گوناگون به یاران آن بزرگوار مساعدت می نمود. او زمانی اراده کرد هدایای ارزش مندی را که به وی می دادند، به آن امام همام بدهد. در یک مورد او پارچه گران بهایی را که هارون به وی هدیه داده بود برای آن حضرت فرستاد. لکن امام چون می خواست این نیروی ارزش مند را حفظ کند، آن را برگرداند و فرمود: از امروز سعی کن وضوی خویش را بر روش هارون و اهل سنّت انجام دهی.(۱۴)
از سوی دیگر، مأموران هارون مراقب تماس ها و چگونگی وضعیت علی بن یقطین بودند. آنان گزارش هایی را علیه وی داده بودند که با موسی بن جعفر (ع) در تماس است و لباس و هدیه مخصوص شما را به ایشان داده و حتی وضو و نمازش را بر روش مذهب اهل بیت (ع) انجام می دهد. هارون در پی این گزارش ها او را احضار کرد و با ناراحتی تمام گفت: اگر چنین ادعایی درست باشد، خون تو را خواهم ریخت… از او پرسید: آن لباسی را که هدیه دادم چه کردی؟ علی پاسخ داد: در داخل بقچه ای گذارده و برای تبرّک آن را حفظ کرده ام. هارون یک نفر از کارگزارانش را در پی هدیه فرستاد و با آدرسی که علی بن یقطین داده بود، هدیه را مُهر شده آوردند.
در مرحله دیگر، جاسوسان هارون گزارش دادند که او نماز را همانند شیعه می خواند. هارون مراقبانی بر علی گماشت و سرانجام دریافت که او همچون اهل سنّت نماز می گزارد. هارون خشم خود را فرو برد و رو به علی کرد و گفت: هرگز سخن هیچ سعایت کننده ای را علیه تو نخواهم پذیرفت.(۱۵)
شهید مطهری (ره) می نویسد: علی بن یقطین، وزیر هارون است، شخص دوم مملکت است، ولی شیعه است، اما در حال استتار. او ظاهرش با هارون است، اما به هدف های موسی بن جعفر (ع) خدمت می کند و امام به او دستورهایی داد و وی اجرا کرد و مصون ماند.(۱۶)
در پایان باید گفت: شیوه های مبارزه سیاسی امام به موارد ذکر شده خلاصه نمی شود، بلکه امام در قالب دعا، موعظه و حتی زندان رفتن به مبارزه با حاکمان عباسی پرداخت و سرانجام حکومت، آن امام بزرگوار را به شهادت رساند.
شهید مطهری (ره) بعد از ذکر عوامل و علل به شهادت رساندن امام کاظم (ع) می نویسد: خلفا می دیدند که امامان را از هیچ راهی و به هیچ وجهی نمی توانند وادار به تمکین بکنند، به همین دلیل بهترین راه و آسان ترین راه را شهادت آن بزرگواران می دانستند، با این که متوجه بودند که شهید کردن ائمه چقدر برایشان گران تمام می شود.(۱۷)
محورهای پژوهش:
لطفاً فقط یکی از محورهای زیر را انتخاب کرده و درباره آن مقاله بنویسید.
۱ . صلابت و مدارا در سیره و گفتار امام کاظم (ع).
۲ . فعالیت های سیاسی امام کاظم (ع).
۳ . سیره امام کاظم (ع) در تربیت فرزندان.
۴ . روش مبارزه امام موسی کاظم (ع) در برابر افکار و عقاید باطل.
۵ . روش مبارزه امام موسی کاظم (ع) با عوام فریبی.
۶ . مواضع امام در برابر قیام های آزادی بخش.
۷ . سیره اخلاقی امام کاظم (ع).
۸ . ستم ستیزی امام کاظم (ع).
۹ . حلم و تواضع امام کاظم (ع).
۱۰ . شیوه های تبلیغی و نصایح امام کاظم (ع).
۱۱ . چگونگی جمع آوری خمس در زمان امام کاظم (ع).
منابع پژوهش:
۱ . عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، امام موسی بن جعفر، اسطوره مبارزه و قهرمان مقاومت و پایداری.
۲ . مصطفی زمانی، امام موسی کاظم (ع).
۳ . سید کاظم ارفع، امام موسی کاظم (ع).
۴ . سید مهدی حسینی، بدایع الانوار فی احوال سابع الائمه الاطهار.
۵ . سیدمحمدحسن موسوی کاشانی، بر امام صادق و امام کاظم چه گذشت؟
۶ . مهدی پیشوایی، پیشوای آزاده امام کاظم (ع).
۷ . باقر شریف قرشی، تحلیلی از زندگی امام کاظم (ع)، ترجمه محمدرضا عطایی.
۸ . فضل الله کمپانی، حضرت موسی کاظم (ع).
۹ . گروه نویسندگان مؤسسه در راه حق، زندگانی امام هفتم (ع)، حضرت امام کاظم (ع).
۱۰ . اکبر نواب شیرازی، زندگانی امام موسی کاظم (ع).
۱۱ . عماد الدین حسین اصفهانی (عماد زاده)، زندگانی حضرت امام موسی کاظم (ع).
۱۲ . هاشم معروف حسنی، زندگی حضرت موسی بن جعفر (ع)، ترجمه عباس خاتمی.
۱۳ . محمدجواد نجفی، ستارگان درخشان، ج ۹.
۱۴ . سید محمدتقی حکیم، سخنان حضرت موسی بن جعفر (ع).
۱۵ . احمد مغنیه، شخصیت حضرت رضا و موسی الکاظم، ترجمه سیدجعفر غضبان.
۱۶ . گروه نویسندگان، مجموعه آثار سومین کنگره جهانی حضرت رضا (ع).
۱۷ . احمد احمدی بیرجندی، مناقب حضرت موسی بن جعفر در شعر فارسی.
۱۸ . مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار (ع).
۱۹ . رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه.
شیوه مبارزه و جهاد امام موسی کاظم (ع)
این مقطع سی وپنج ساله (از ۱۴۸ تا ۱۸۳ هجری) یعنی دوران امامت حضرت ابی الحسن موسی بن جعفر ( علیهماالسلام) یکی از مهمترین مقاطع زندگینامه ی ائمه ( علیهم السلام) است . دو تن مقتدرترین سلاطین بنی عباس منصور و هارون و دو تن از جبارترین آنان مهدی و هادی در آن حکومت می کردند . بسی از قیامها و شورشها و شورشگرها در خراسان، در افریقیه، در جزیره ی موصل، در دیلمان و جرجان، در شام، در نصیبین، در مصر، در آذربایجان و ارمنستان و در اقطاری دیگر، سرکوب و منقاد گردیده و در ناحیه ی شرق و غرب و شمال قلمرو وسیع اسلامی، فتوحات تازه و غنایم و اموال وافر، بر قدرت و استحکام تخت عباسیان افزوده بود .
جریانهای فکری و عقیدتی در این دوران، برخی به اوج رسیده و برخی زاده شده و فضای ذهنی را از تعارضات، انباشته و حربه یی در دست قدرتمداران و آفتی در هوشیاری اسلامی و سیاسی مردم گشته و میدان را بر علم داران صحنه ی معارف اصیل اسلامی و صاحبان دعوت علوی، تنگ و دشوار ساخته بود .
شعر و هنر، فقه و حدیث و حتی زهد و ورع، در خدمت ارباب قدرت درآمده و مکمل ابزار زر و زور آنان گشته بود . در این دوران، دیگر نه مانند اواخر دوران بنی امیه و نه همچون دهساله ی اول دوران بنی عباس و نه شبیه دوران پس از مرگ هارون که در هر یک، حکومت مسلط وقت، به نحوی تهدید می شد؛ تهدیدی جدی دستگاه خلافت را نمی لرزاند و خلیفه را از جریان عمیق و مستمر دعوت اهل بیت ( علیهم السلام) غافل نمی ساخت .
در این دوران، تنها چیزی که می توانست مبارزه و حرکت فکری و سیاسی اهل بیت ( علیهم السلام) و یاران صدیق آنان را مجال رشد و استمرار بخشد، تلاش خستگی ناپذیر و جهاد خطیر آن بزرگواران بود و توسل به شیوه ی الهی «تقیه» . و بدین ترتیب است که عظمت حیرت آور و دهشت انگیز جهاد حضرت موسی بن جعفر ( علیه وعلی ابائه التحیهوالسلام) آشکار می گردد .
باید عرض کنم که کاوشگران تاریخ اسلام، آنگاه که به فحص و شرح زندگی امام موسی بن جعفر ( علیهماالسلام) پرداخته اند، سهم شایسته یی از توجه و تفطن را که باید به حادثه ی عظیم و بی نظیر «حبس طویل المده» ی این امام همام اختصاص می یافت، بدان اختصاص نداده و در نتیجه از جهاد خطیر آن بزرگوار غافل مانده اند .
در زندگینامه ی آن امام عالی مقام، سخن از حوادث گوناگون و بی ارتباط با یکدیگر و تأکید بر مقام علمی و معنوی و قدسی آن سلاله ی پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) و نقل قضایای خاندان و اصحاب و شاگردان و مباحثات علمی و کلامی و امثال آن، بدون توجه به خط جهاد مستمری که همه ی عمر سی وپنج ساله ی امامت آن بزرگوار را فراگرفته بوده است، ناقص و ناتمام می ماند . تشریح و تبیین این خط است که همه ی اجزای این زندگی پرفیض را به یکدیگر مرتبط می سازد و تصویری واضح و متکامل و جهت دار که در آن هر پدیده یی و هر حادثه یی و هر حرکتی، دارای معنایی است، ارایه می کند .
چرا حضرت امام صادق ( علیه السلام) به «مفضل» می فرماید: امر امامت این جوانک را فقط به اشخاص مورد وثوق بگو؟ و به «عبدالرحمن بن حجاج» به جای تصریح به کنایه می گوید: زره بر تن او راست آمده است؟ و به یاران نزدیک چون «صفوان جمال» او را به علامت و نشانه معرفی می کند؟ و چرا بالاخره در وصیت نامه ی خود، نام فرزندش را به عنوان وصی پس از نام چهار تن دیگر می آورد که نخستین آنان «منصور عباسی» و سپس حاکم مدینه و سپس نام دو زن است؛ چنان که پس از ارتحال آن حضرت، جمعی از بزرگان شیعه نمی دانند جانشین آن بزرگوار، همین جوان بیست ساله است؟ چرا در گفتگو با هارون که به او خطاب می کند: «خلیفتان یجبی الیهما الخراج» ، زبان به سخن نرم و انکارآمیز می گشاید؛ اما ابتدائا در خطاب به مرد زاهد نافذالکلمه یی به نام «حسن بن عبدالله» سخن را به معرفت امام می کشاند و آنگاه خود را امام مفترض الطاعه، یعنی صاحب مقامی که آن روز خلیفه ی عباسی در آن متمکن بود، معرفی می کند؟
چرا به «علی بن یقطین» که صاحب منصب بلندپایه ی دستگاه هارون و از شیفتگان امام است، عملی تقیه آمیز را فرمان می دهد؛ اما «صفوان جمال» را بر خدمت همان دستگاه شماتت می کند و او را به قطع رابطه با خلیفه فرا می خواند؟ چگونه و با چه وسیله یی آن همه پیوند و رابطه در قلمرو گسترده ی اسلام، میان دوستان و یاران خود پدید می آورد و شبکه یی که تا چین گسترده است، می سازد؟
چرا «منصور» و «مهدی» و «هارون» و «هادی» ، هر کدام در برهه یی از دوران خود، کمر به قتل و حبس و تبعید او می بندند؟ و چرا چنان که از برخی روایات دانسته می شود، آن حضرت در برهه یی از دوران سی وپنج ساله، در اختفا بسر برده و در قرای شام یا مناطقی از طبرستان حضور یافته و از سوی خلیفه ی وقت، مورد تعقیب قرار گرفته و به یاران خود سفارش کرده که اگر خلیفه درباره ی من از شما پرسید، بگویید او را نمی شناسیم و نمی دانیم کجاست؟
چرا هارون در سفر حجی، آن حضرت را در حد اعلی تجلیل می کند و در سفر دیگری دستور حبس و تبعید او را می دهد و چرا آن حضرت در اوایل خلافت هارون که وی روش ملایمت و گذشت در پیش گرفته و علویان را از حبسها آزاد کرده بود، تعریفی از فدک می کند که بر همه ی کشور وسیع اسلامی منطبق است؛ تا آن جا که خلیفه به آن حضرت به تعریض می گوید: پس برخیز و در جای من بنشین؟ و چرا رفتار همان خلیفه ی ملایم، پس از چند سال، چندان خشن می شود که آن حضرت را به زندانی سخت می افکند و پس از سالها حبس، حتی تحمل وجود زندانی او را نیز بر خود دشوار می یابد و او را جنایتکارانه مسموم و شهید می کند؟
اینها و صدها حادثه ی توجه برانگیز و پرمعنی و در عین حال ظاهرا بی ارتباط و گاه متناقض با یکدیگر در زندگی موسی بن جعفر ( علیهم السلام) هنگامی معنی می شود و ربط می یابد که ما آن رشته ی مستمری را که از آغاز امامت آن بزرگوار تا لحظه ی شهادتش ادامه داشته، مشاهده کنیم . این رشته، همان خط جهاد و مبارزه ی ائمه ( علیهم السلام) است که در تمام دوران دویست وپنجاه ساله و در شکلهای گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولا تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارایه ی تصویری روشن از معرفت اسلامی است و ثانیا، تبیین مسأله ی امامت و حاکمیت سیاسی در جامعه ی اسلامی و ثالثا، تلاش و کوشش برای تشکیل آن جامعه و تحقق بخشیدن به هدف پیامبر معظم اسلام (صلی الله علیه واله) و همه ی پیامبران؛ یعنی اقامه ی قسط و عدل و زدودن اندادالله از صحنه ی حکومت و سپردن زمام اداره ی زندگی به خلفاءالله و بندگان صالح خداوند .
امام موسی بن جعفر ( علیه السلام) نیز همه ی زندگی خود را وقف این جهاد مقدس ساخته بود؛ درس و تعلیم و فقه و حدیث و تقیه و تربیتش در این جهت بود .
سیره هدایتی امام موسی کاظم علیه السلام
از سال ۱۴۸ ه.ق که امام صادق علیه السلام به شهادت رسید، بنا بر وصیت و نص پدر تا سال ۱۸۳ ه.ق عهده دار سرپرستی و امامت شیعیان گردید و دوران ۳۵ ساله امامتش در محیطی پراختناق و خفقان و همراه با تقیه گذشت. در چنین محیطی، حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام علاوه بر مسئولیت امامت و رهبری جامعه اسلامی، موفق به تربیت شاگردان زیادی گردید و با وجود اختناق حاکم، عده زیادی از دانشمندان و بزرگان شیعه از علم و دانش آن حضرت استفاده کردند و روایات زیادی را در زمینه های مختلف از آن بزرگوار نقل نمودند. کثرت روایات فقهی ایشان بعد از امام باقر و امام صادق علیهما السلام مؤیدی بر این ادعا است.
برگی از دفتر فضائل امام موسی کاظم علیه السلام
موسی بن جعفر علیه السلام در قدر و مقام بزرگوارترین فرزندان حضرت صادق علیه السلام و در مرتبه والاتر از آنان بود و آوازه بزرگواری اش بیش از برادران بود. در زمان آن حضرت با سخاوت تر و گرامی تر و خوش معاشرت تر از او دیده نشد، و در عبادتْ سرآمد مردم آن زمان و پرهیزکارترین آنان و در جلالت مقام و فهم و دانش برتر از همگان بود.
و عموم شیعیانِ پدرش امام صادق علیه السلام معتقد به امامت آن بزرگوار گشته و سر تعظیم در برابرش فرود آورده، تسلیم دستورات او شدند و از پدر بزرگوارش درباره امامت و جانشینی آن جنابْ نصوص و روایات و اشاره های زیادی روایت کرده اند و معالم و فرامین دین خود را از او گرفتند و آنقدر نشانه و معجزات از آن حضرت روایت کرده اند که موجب قطع بر حجّیت و امامت او خواهد شد.
فضایل و مناقب امام موسی بن جعفر (ع)
پیشوایان معصوم (ع) هر کدام بنوبت خود منبع فضایل و مناقب و آموزگاران واقعی فضیلت و شرف و اصول انسانیت هستند.آنان پایه گذاران تمدن واقعی و پی افکنان اصول معاشرت و روابط اجتماعی صحیح و سالم میباشند.همگان از یک نور سرچشمه گرفته اند و در یک مکتب تربیتی الهی پرورش یافته اند و رو بیک سور و یک هدف گام برمی دارند و غایت و هدف از زندگی آنان تحکیم مبانی انسانی و تشیید اصول الهی و آسمانی است.پس ذکر فضیلت ویژه بهر کدام از پیشوایان معصوم (ع) به آن معنی نیست که آن دیگران فاقد آن فضیلت یا عاری از آن صفت بوده اند بلکه بمقتضای عصر و باقتضای شرایط تبلیغ و امر بمعروف و آمادگی فکری مردم هر دوره، باعث ظهور بیشتر پاره ای از فضایل و مناقب خاص گردیده است که در دورانهای دیگر آن ویژگیها زمینه و اقتضای نداشته است.
بعنوان نمونه میتوان به شجاعت علی (ع) و فرزندان ارجمندش امام حسن (ع) و امام حسین (ع) اشاره نمود، آنان عصر پیامبر اسلام را درک کردند و با کفار و مشرکین و دشمنان و مارقین و قاسطین و ناکثین روبرو گشتند و برخورد آنان با شمشیر و صحنه های جنگ و ستیزه بوده است از آن رو ظهور شجاعت و صلابت و روح سلحشوری و جهاد در آنان بیشتر از دیگر فضائل به ثبت رسیده است تا دیگر پیشوایان معصوم (ع) .
از اینرو صفات و فضائلی که اکنون در این بخش می آوریم در دیگر پیشوایان هم وجود داشته است.
علم و دانش او
خاندان عصمت و طهارت از پایه گذاران علوم و دانشتهای حقیقی
بشر بشمار می آیند که با روشنگریها و راهنمائیهای خود که همه از روی علم و حکمت و جهان بینی عمیق معنوی و فکری بوده است تاریکیها و اوهام را زائل ساخته اند و اجتماع را بسوی حقیقت معارف و مکارم واقعیت و درستی ها و مفاهیم اصیل معاریف بشری رهنمون گشته اند.
یادگارهای علمی و فکری امام موسی بن جعفر (ع) که در محتویات کتابهای حدیث و فقه و کلام و تفسیر ثبت گردیده است یکی از بهترین و غنی ترین میراثهای علمی است که اصول زندگی و روشهای تربیتی و معارف ماوراء الطبیعه را با محکمترین و استوارترین بیانها در اختیار پویندگان آن معارف قرار میدهد و اسرار آفرینش را با عالیترین بیانات توضیح میدهد که امروز علم با آنهمه پیشرفت و ترقی فراتر از آن گام ننهاده است.
صدر المتألهین در شرح و تقریط حدیث شریف عقل که امام (ع) بیکی از یاران خود بنام «هشام بن حکم» القاء فرموده است چنین مینویسد:
«این حدیث عقل در برگیرنده بزرگترین مشخصات و ویژگیهای عقل است که در محتویات خود معارف عالیه ای از قرآن مجید را دارد این حدیث شریف محتوی معارف پر ارج الهی است که همانند آنرا در چندین مجلد از کتاب های عرفا و دانشمندان صاحب نظر نمیتوان پیدا نمود جامعیت حدیث از آن نظر است که اشاراتی به علم ماوراء الطبیعت فلکیات، روان شناسی، اخلاق، سیاست مدنی، تربیتی و و دارد و از نظر مواعظ و پند و اندرز و توجیه به نشاءه آخرت سرشار و غنی است» (۱)
رهبر فکری و معنوی:
امام موسی بن جعفر (ع) بعد از رحلت پدر عالیقدرش اداره کننده فکری و علمی دانشگاه وسیع و بزرگی بود که از پدر به میراث باقیمانده بود.دانشگاهی که مدیریت علمی آن بعهده امام واگذار گردید در حال توسعه و گسترش و دربر گیرنده هزاران دانشجو و استاد بود که در کلاسهای مختلف آن از مکتب پر فیض امام صادق (ع) دانش آموخته و اکنون در طی مدارج عالیتری از دانش و فضیلت بودند.
گروههای متعددی از متکلمین و فقها، و فلاسفه و محدثین و مفسرین و ریاضیون و مورخین، و رجالیون و ادبا و شعرا و دیگر طبقات مختلف علمی اکنون متوجه مقام علمی الهی امام موسی بن جعفر گردیده اند و از کمالات و فضائل و دانش بی پایان او استفاضه مینمایند.و گرد شمع وجود او را فرا گرفته اند تا مبانی مکتب فکری و علمی اسلامی را غنی تر و پربارتر سازند و نور درخشان اسلامی را روشن تر و تابان تر نمایند.امام موسی بن جعفر (ع) دانشمندترین و با فضیلت ترین مردم عصر خود بود و علم و دانش او همانند انبیاء و رجال الهی از منبع پر فیض الهام و کرامت الهی سرچشمه گرفته بود و در مکتب تربیتی خاندان رسالت و طهارت تکمیل و سرشار گردیده بود.امام صادق (ع) در تصدیق دانش و آگاهیهای علمی او میفرماید :
فرزندم موسی به حدی آمادگی علمی دارد که اگر از تمام محتویات قرآن از او پرسش نمائی با دانش و علم کافی که دارد به تو پاسخ قانع کننده ای میدهد.او کانون حکمت، فهم، معرفت و اندیشه است.
در وسعت و تبحر علمی او کافی است که در نظر آوریم
دیدگاهتان را بنویسید