حدیث روز

مدعیان مهدویت و نیابت در بابیت و بهائیت۱

مدعیان مهدویت و نیابت در بابیت و بهائیت (۱) نویسنده: جواد اسحاقیان   ذکر مدعیان و تاریخچه آنان بابیه(علی محمد باب و پیروانش) علی محمد شیرازی در اول محرّم ۱۲۳۵ق در شیراز متولد شد و پس از وفات پدر، تحت کفالت دایی خود قرار گرفت. وی تعلیمات ابتدایی را نزد شیخ عابد از شاگردان شیخ […]

اشتراک گذاری
15 آذر 1400
230 بازدید
کد مطلب : 6240

/images/0027450.gif

مدعیان مهدویت و نیابت در بابیت و بهائیت (۱)

نویسنده: جواد اسحاقیان

 

ذکر مدعیان و تاریخچه آنان

بابیه(علی محمد باب و پیروانش)
علی محمد شیرازی در اول محرّم ۱۲۳۵ق در شیراز متولد شد و پس از وفات پدر، تحت کفالت دایی خود قرار گرفت. وی تعلیمات ابتدایی را نزد شیخ عابد از شاگردان شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی آموخت. وی فردی گوشه گیر بوده و بر اثر دعانویسی و ریاضت هایی؛ مثل رفتن روی پشت بام و وردخوانی در هوای گرم بوشهر،… مردم او را به نام سید ذکر(۱) می خواندند. همچنین عده ای او را خورشیدپرست و برخی نیز پریشان گو و دچار اختلال می دانستند.
او سپس به کربلا رفت و در درس سیدکاظم رشتی حاضر شد. چون سید کاظم به نزدیک بودن ظهور وعده می داد و برای پس از مرگ خود رهبر شیخیه را تعیین نکرد، در سال ۱۳۶۰ علی محمد با یاری ملاحسین بشرویه، مدعی جانشینی سید کاظم رشتی شد. او پس از مدتی، ادعا کرد نایب خاصّ و باب امام زمان است و ۱۸ نفر اول را که به او گرویدند حروف حی خواند(۲). این ادعاها و مطالب، باعث آشوب در بین مردم شد. برخی از کتاب های بابی و بهایی دلالت بر آن دارد که علی محمد به مکه رفت و ملاحسین را به خراسان فرستاد، تا با سوءاستفاده از احادیث مربوط به قیام خراسانی و نیز ظهور امام زمان از مکه، زمینه های ادعای مهدویت را آماده سازد، وی پس از بازگشت از مکه، اعلام کرد: من همان امامی هستم که هزار سال منتظر او هستید. به دستور والی فارس دستگیر و تنبیه گردید و در مسجد وکیل، حرف هایش را پس گرفته، محبوس شد. به دلیل روابطی که با حاکم گرجی اصفهان( معتمدالدوله) داشت به آن شهر رفت و بعد از استقبالی گرم، مخفی شد. ولی روابط او با همراهانش ادامه داشت تا آن که مدعی شد: به پیامبری رسیده و کتاب بیان بر وی نازل شده است! در زمان حبس او، یارانش در نقاط مختلف همچون: مازندران، زنجان، نیریز فارس، بدشت و … آشوب ها برپا کرده، گاهی با نام یاران امام زمان به مردم حمله و گاه نسخ اسلام را اعلام می کردند. پس از مناظره های علما با وی و جهل و غلط هایی بسیار که در علوم مختلف از خود نشان داد، دیگربار زندانی شد. وی سرانجام بر اثر ادامه فتنه ها با تلاش های عالمان و امیرکبیر اعدام شد. البته توبه نامه ای از وی پس از ادعای بابیت او باقی مانده که اکنون در مجلس شورای اسلامی نگهداری می شود.
کلمات باب دارای اضطراب است؛ لذا خود را باب، ذکر، ذات حروف سبعه (براساس هفت حرفی بودن نام خود) و گاهی قائم، مهدی، و نقطه نامید.
بابیان و بهاییان می کوشند القا کنند که علی محمد، مانند پیامبران الهی، اُمّی بوده، درس نخوانده، یا به مدرسه نرفته است(۳). و حتی گفته شده که: او در مباحث عرفانی و طریقت- که ادعای پیمودن آن را دارد- پیر یا مرشدی نداشته و محتاج کسی نبوده است(۴).
با وجود این براساس مدارک، او به درس شیخ عابد، می رفته(۵) و صفحات مشق داشته است. حتی خطاب به معلم خود در کتاب بیان عربی، به اصطلاح جمله ای نازل می کند که« یا محمد معلمی! فلا تضربنی قبل ان یقضی علی خمس سنه؛ مرا قبل از پایان ۵ سالگی نزن»(۶).

مدعیان پس از علی محمدباب، و جریان بهاییت(۷)

علی محمد باب پس از دعوت ۶ ساله، وصیتی نوشت که در آن میرزایحیی صبح ازل را به جانشینی خود برگزید و پس از مرگ او در سال ۱۲۶۶ق. رسماً، صبح ازل جانشین او شد. برادر صبح ازل، یعنی میرزاحسینعلی، ۱۸ سال رهبری وی را پذیرفت؛ ولی به تدریج بنای مخالفت با او را گذاشت. حسینعلی نوری، فرزند میرزا عباس نوری، متولد سال ۱۲۳۳ق. در تهران است. وی تحصیلات ابتدایی را در زادبومش گذراند، شوهر خواهر او، مُنشی سفیر روس بود و از سوی دیگر خود به حلقه و لباس درویشان درآمد. در ۲۷ سالگی به ترویج بابیت پرداخت. پس از ترور نافرجام ناصرالدین شاه توسط بابیان در سال ۱۲۶۸، وی که از عوامل اصل ترور بود، بازداشت شد، ولی با کمک سفارت روس آزاد گردید و به بغداد رفت. سپس بر اثر بدرفتاری با دیگران به ترکیه تبعید شد و در همان دوران، ادعا کرد: من شخص موعود باب( یعنی من یظهره الله) هستم و یحیی صبح ازل باید از من پیروی کند.در این جا فرقه بهائیت شکل گرفت. بر اثر اختلافات این دو برادر، حسینعلی در ۱۲۸۵ به عکا در فلسطین اشغالی تبعید شد و صبح ازل به قبرس فرستاده شد و ازل و ازلیه فراموش شدند. حسینعلی پس از ادعای اول، ادعای مهدویت و رجعت حسینی و رجعت مسیحی و سرانجام تجسّد خداوند در خود را نمود؛ البته وی در بغداد و اسلامبول و ادرنه و عکا، همواره در عبادات مسلمانان شرکت می کرد و ظاهراً اهل نماز و روزه بود. پس از مرگ او در سال ۱۸۹۲م پسر ارشدش(عباس افندی) ملقب به عبدالبهاء بر اساس وصیت پدر، جانشین وی شد. و پس از او شوقی افندی آمد. در سال های اخیر نیز فردی به نام «جمشید معانی» در اندونزی خود را اسماءالله نامید و ادعای رهبری بهاییان را کرد. او هم جمله های عربی به شیوه عربی علی محمد باب دارد. شوقی افندی در تلگرامی در ۱۹۵۱م. اسرائیل را به رسمیت شناخت(۸). و همواره رابطه صهیونیسم و امریکا با بهاییان تاکنون دوستانه و همراه با منافع دو طرف بوده است.

مواردی از ادعای بابیت علی محمد شیرازی

-در بوشهر، قدوس را روانه کرد تا در اذان نماز بگویند« اشهد انّ علیاً قبل نبیل باب بقیه الله: گواهی می دهم که علی قبل از محمد باب امام زمان است.(۹)
توضیح:[ علی قبل نبیل به حساب حروف ابجد= علی محمد]
-در احسن القصص می گوید: یا ایها الملاء! انا باب امامکم المنتظر(۱۰): ای مردم من باب امام زمان شما هستم.
– در احسن القصص خود را ذِکر می داند، که امام زمان از جانب او به مردم پیام می رساند(۱۱).

مواردی از ادعای مهدویت و قائمیت

– در سال ۱۲۶۰، اعلان کرد که: انا القائم الذی کنتم به تنتظرون: من قائمی هستم که منتظر او بودید(۱۲).
انتی انا القائم الحق الذی انتم بظهوره توعدون(۱۳): من قائم هستم که به ظهور او وعده داده شده.
– در زمان تبعید به تبریز بدون هیچ هراسی در حضور ناصرالدین شاه که آن هنگام ولیّ عهد بود ادعای مهدویت کرد(۱۴).
– پس از رسیدن به تبریز صریحاً ادعای قائمیت کرد، که عده ای در قبول آن مردد بودند ولی به هر حال پذیرفتند(۱۵).
– در زیارتی که برای امام حسین ساخته می گوید: شهد الله انه لا اله الا هو الذی اتی انه هو الموعود فی الکتب و الصحف و المذکور فی افئده المقربین المخلصین.
در این جا خدا را موعود کتب و صُحف آسمانی معرفی می کند(۱۶).

ادعاهای مربوط به حسینعلی بهاء(موسس بهاییت) و رهبران بعدی

در موارد مختلف در منابع بهاییت، از سران خود به عنوان موعود الهی یاد کرده اند، که نمونه هایی از ادعاهای مزبور را می خوانیم:
الف: «… ظهور حضرت بهاءالله، ظهور موعود کلّ ادیان و ملل است»(۱۷).
ب:« اگر حضرت بهاء الله شیخ حسن را منع نفرموده بودند با شدت اشتغال و کثرت انجذاب، ندای ظهور موعود را اعلان می نمود و بشارت رجعت حسینی را به مردم می داد»(۱۸). «عباس افندی در امریکا گفت: من عیسی هستم، و این نغمه را به گوش امریکاییان زد»(۱۹).
ج: در کتاب دلیل و ارشاد می گوید:
« مقصود از حضرت عیسی، بهاءالله است و این حدیث در کتاب صحیح بخاری و مسلم و سایر کتب معتبره روایت شده و حضرت رسول فرمود که: عیسی می آید و مقصودش حضرت بهاءالله است»(۲۰).
د: حسینعلی بهاء خود را بهرام موعود خوانده است و در قسمتی از کتاب آیین بودا(۲۱) نقل می کند. من اولین بودا نیستم و آخرین بودا هم نخواهم بود(با این توجیه که « آمیت ابها»، به معنی امر مورد پرستش یک بودایی است و بهاءالله: یعنی بهاء لاحدّله؛ یعنی همان آمیت ابها)(۲۲).
موارد مذکور نشان دهنده سوءاستفاده از متون روایی و مذهبی مشهور در مورد رجعت مسیح و رجعت حسینی است؛ از آنجا که بهاییان، « باب» را موعود اسلام خوانده اند با تطبیق بهاء و عبدالبهاء به افرادی که پس از موعود می آیند به فریب مردم پرداخته اند و شاید مسافرت های اروپایی و امریکایی عبدالبهاء هم مزید علت شده باشد.
اما پیروانی که این مطالب را پذیرفته اند به دلیل تسلط نداشتن بر متون روایی، به خصوصیات مسیح( نزول او به آسمان، نداشتن پدر، فتح قدس توسط او و…) توجه نکرده اند.

عوامل و زمینه های گرایش مردم به مدعیان بابیه و بهاییه

۱. سوءاستفاده از متون روایی و تاریخی و انجام جعل و تحریف در آن ها:

میرزاحسینعلی( رهبر اول بهائیت)که مشروعیت خود را به جمله های باب می داند، برای اثبات ادعای مهدویت علی محمد باب به تحریف و جعل روایات دست می زند. از جمله حدیث « زوراء» را تحریف می کند و به جای «ثمانین اَلفا»، ثمانین رَجُلاً ذکر می کند. اصل روایت آن است که در شهر زوراء(ری)، ۸۰ هزار نفر کشته می شوند و این از علائم آخرالزمان و ظهور مهدی است، اما چون حسینعلی می دانسته است که هرگز ۸۰ هزار بابی در تهران کشته نشده اند، لذا به جای «الفا» واژه «رجال» را آورده است(۲۳).
به هر حال این روایت در بحارالانوار آمده، و اصل آن، با آنچه بهاییت استفاده کردند، متفاوت است. همچنین در بسیاری از کتاب های بهاییت و بابیه برای تضعیف موقعیت عالمان، به روایاتی استناد می کنند که به منحرف بودن برخی علما و فقهای آخرالزمان اشاره دارد و اخیراً نیز در رسانه های خود از جمله در تلویزیون بهائی(۲۴) به تضعیف موقعیت علماء از گذشته تاکنون می پردازند.
یکی دیگر از مواردی که می توان آن را سوءاستفاده از متون تاریخی و نیز دیگر سوء استفاده از حوزه درسی شیخیه خواند، بحث نزدیکی ظهور است. سید کاظم رشتی که برترین شاگرد و جانشین احسایی محسوب می شد مردم را به قرب( نزدیکی) ظهور بشارت می داد و براساس همین سبک گفتاری وی است که شاگردان و معتقدان به مسلک او؛ پس از وفاتش احساس وظیفه کرده اند که حتماً باید امام زمان، یا دست کم نایب خاص- که جانشین سید کاظم باشد- را بیابند. حاج محمدکریم خان( تئوری پرداز شیخیه کرمانیه) می گوید:
« بعد از درگذشت سید جلیل، بنای تخمین قوتی گفت و جزم بر امر سید کردند و از پی وحی ایشان برآمدند و هرکس را محلّ مظنه می بینند طلب علامت و کرامت می کنند»(۲۵).
برهمین اساس است که حاج محمدکریم خان، مرحوم میرزا شفیع تبریزی و به طور کلی ۳۸ نفر از شاگردان سیدکاظم، مدعی آن جانشینی شدند و برخی، فرقه هایی جداگانه تشکیل دادند. حتی شخص علی محمد شیرازی (باب) در پاسخ یکی از پیروان خود با آوردن شعر« یا صغیرالسن یا رطب البدن/ یا قریب العهد من شرب اللبن»(۲۶) می گوید: این که نوشته بودی سید رشتی همانند من مدعی[ بابیت] نبود، باید بگویم امر بر تو مشتبه شده است. آیا نشنیده ای که سید در حقّ کسی که بعد از خودش می آید، این اشعار را می گفت: ای کسی که سِنّ کم داری و بدن لطیف، و به دوران شیرخوارگی نزدیک هستی!
بیت مذکور از اشعار حلّاج خطاب به امام زمان است( در حالی که حضرت پنج ساله بودند) و باب خواسته است جمله های سیدرشتی را قرینه ای بگیرد که من[ علی محمد] که جوان هستم، منظور گفته ها و وعده سیدرشتی بوده ام که ظاهر شده ام. بدیهی است شاگردان و پیروان شیخیه که هنوز در سلک مسلمانی بودند، تحت تأثیر این گفتارها و انطباق آن با سیدکاظم، در معرض گرایش به مدعیان بابیت واقع می شدند و تصور می کردند ظهور نزدیک وعده داده شده، فرا رسیده است.

نمونه ای از سوءاستفاده از اصطلاحات دینی

حاج محمد کریم خان در مجمع الرسائل می نویسد: باب نوشته که مؤذنان! در اذان بر مناره ها نام مرا بگویید، و ادعای نیابت خاصه کرده است… [ و حاج محمد کریم خان نیز خطاب به او گفته]: وعده کردی که عاشورا و نوروز خروج کنی و مریدهایت ساختند که بداء شد(۲۷).
سوءاستفاده از عنوان بداء از مواردی است که بهاییت هم از آن استفاده کرده اند و می گویند با آن که وعده دوازده امام توسط حضرت رسول… داده شده، ولی برای شخص خاصّ یعنی امام دوازدهم، بداء حاصل شده است.(۲۸)

پی‌نوشت‌ها:

۱.بهاییان؛ به نقل از: هشت بهشت/ ۲۷۶ و روضه الصفای ناصری.
2. فرهنگ فرق اسلامی/ ۸۸.
3. فرهنگ فرق اسلامی/۸۹ و مفاوضات عبدالبهاء/۱۹ و ۵۲۰.
4. نقطه الکاف/ ۱۰۹.
5. ایام تسعه، مطلب ۳، فصل اول؛ رحیق محروم، اشراق خاوری، ج۲، ص ۱۰۴۵، کواکب الدریه، ج۱، ص ۳۱.
6. فاضل گلپایگانی، کشف الغطاء/۵۶-۵۷.
7.تلخیص جزوه فرقه شناسی(۳)، بهایی گری، استاد رضا نژاد، مرکز جهانی علوم اسلامی، همراه با اضافات.
8.انشعاب در بهائیت/۱۶۹.
9.تلخیص تاریخ نبیل زرندی/۱۲۷.
10.رحیق مختوم، ج۱، ص ۲۲ و اسرار الآثار، ج۲، ‌ص ۱۱.
11.احسن القصص، خطی، ص ۱.
12. نقطه ی اولی/ ۱۴۲ و کتاب ظهور الحق، فاضل مازندرانی، ص ۱۷۳.
13. کتاب ظهورالحق/ ۱۷۱.
14. الکواکب الدریه، ج۱، ص ۲۲۴.
15.تفسیر سوره کوثر/۸۸ و ۱۲۳ و بیان فارسی/۵۸.
16.نقطه الکاف/ ۱۴۵.
17. آهنگ بدیع،‌(ارگان رسمی بهاییان) سال ۵، شماره ۱۹، ص ۴۱۲، بیانات فروتن در مدرسه تابستانی.
18. کشف الحیل، ج۳، چاپ سوم ۱۲۷.
19. تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص ۶۲۵؛ به نقل از: ادوارد براون/۷۷.
20.دلیل و ارشاد/۷۷.
21.همان، ص ۲۴۵.
22. مجله آهنگ بدیع، سال ۱۸، ۱۳۴۲(۱۲۰بدیع)، ص ۲۶۶-۲۷۲ و کشف الحیل، ج۳، ص ۱۲۷.
23.سیری در کتاب های بهاییان/۲۶ و ۲۷.
24.در سایت bahaiview یا تلویزیون بهایی، که در برخی از برنامه های آن مثل « نوآور در ادیان» و «برنامه رسالت باب» که شخصاً آن را بررسی کردم، مخالفت خود با علما را مستند به آن روایات می کنند، یا آنکه مخالفت علما با آن ها را با مخالفت علمای منحرف ادیان با پیامبر بعدی( مثل مخالفت علمای اهل کتاب با حضرت رسول) مقایسه می کنند.
25.تیر شهاب در راندن باب خسران مآب/۲۳۱؛ مندرج در مجمع الرسائل فارسی.
26.ظهورالحق/۱۴.
27.مجمع الرسائل/۱۲۴ و ۲۰۷؛ به نقل از: احساء‌تا کرمان/ ۴۵.
28. سایت bahaiview.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *