مدعیان مهدویت و نیابت در بابیت و بهائیت ۳
مدعیان مهدویت و نیابت در بابیت و بهائیت (۳) نویسنده: جواد اسحاقیان . دین فروشی برای جاذبه های نفسانی همان گونه که می دانیم، مدافعان و همراهان اولیه علی محمد باب به بهانه اعلان ظهور قائم و حمایت از قیام وی و عنوان یاوران خاصّ موعود، در نقاط مختلف ایران شورش راه انداختند. از […]
مدعیان مهدویت و نیابت در بابیت و بهائیت (۳)
نویسنده: جواد اسحاقیان
. دین فروشی برای جاذبه های نفسانی
همان گونه که می دانیم، مدافعان و همراهان اولیه علی محمد باب به بهانه اعلان ظهور قائم و حمایت از قیام وی و عنوان یاوران خاصّ موعود، در نقاط مختلف ایران شورش راه انداختند. از جمله محمدعلی زنجانی( مشهور به حجت) در زنجان اشتراک مردم در اموال و نوامیس را مطرح کرد و این که زمان فترت فرا رسیده و تکلیف وجود ندارد و خدا به هیچ گناهی، کسی را عقوبت نمی کند(۱).
جالب آن است که اشتراک اموال و نوامیس در آیین مزدک نیز به چشم می خورد و در همان زمان، هم مورد استقبال برخی مردم قرار گرفت. در زنجان حدود پانزده هزار[نفر] گرد او جمع شدند(۲). و به گفته ناسخ التواریخ، [برخی از] مردم… گروهی احمق بودند و سخنان او را بر حق پنداشتند و جماعتی طمع در اموال و فروج مسلمانان می داشتند، لاجرم در مطاوعت (متابعت) او میان بستند».
در جریان اصلی پیدایی بابیت هم براساس سند دارلگورکی، علی محمد در برابر منافع دنیوی که از سوی جاسوسان گرفته است، حاضر به تشکیل این فرقه شد و نیز بهاییت از آغاز تاکنون براساس دریافت کمک های مادّی از استعمار به توجیه عقاید خود می پردازد و این که کسانی، با وجود اطلاع از پوچی آموزه های آن ها، باز در محافل بهاییت باقی مانده اند، گاهی بر اثر آن است که نمی توانند از شهوات مختلف محافل بهاییت چشم پوشی کنند(۳).
۴. نقش استبداد و حکومت های داخلی
۱-۴. نابرابری های اجتماعی، اختناق و فشار و نجات باوری مردم
وضعیت حکومت قاجار به شکلی بود که برای نشان دادن اقتدار و حتی حفظ امنیت، زورگویی و فشارهای خشونت آمیز در آن حکومت، حرف اول را می زد و خوانین و زمین داران بزرگ فشار شدیدی بر مردم وارد می کردند؛ لذا عده ای از صاحب نظران معتقدند، شورش های متعدد در ایران- از جمله فرقه بابیت(۴)- درواقع نوعی اعتراض در مقابل ظلم و زور حکومتی و سرمایه داران ستمگر بود. از سوی دیگر با بابیگری و بهایی گری مدعی نوآوری دینی، وحدت ادیان و وحدت زبان بودند که با تقلید و تأثیرپذیری از رنسانس غرب، می خواستند شکلی جدید از مذهب و دین ارائه کنند و زمینه های اجتماعی نیز آماده بوده، صف بندی های سیاسی شاید اثر مهم تری نسبت به فقر اقتصادی در پیدایی این گروه ها ایفا می کرد، هرم قدرت از رأس به پایین شکل می گرفت و مردم نقش چندانی نداشتند. این فشارهای مضاعف و وجود نداشتن راه حل و نقش مناسب برای توده مردم، باعث شد عده ای دنبال ملجأ و مأوایی باشند که از جنس دولت و حکومت، با پایگاه های مذهبی معمولی آن زمان نباشد و در این شرایط ادعای مهدویت یا بابیت( با توجه به بستر اعتقادی قدرت مند مهدویت، عدالت گستری و منجی باوری مردم ایران)، می توانست مورد پذیرش آن ها قرار گیرد(۵).
۲-۴. مطرح شدن مدعیان توسط حکومت
یکی از مسایلی که باعث توجه بیش تر مردم به افراد مدعی می شود تا احتمالاً دچار تردید شوند، آن است که آن ها به مراکز حساس حکومتی یا وسایل ارتباط جمعی دسترسی یابند که این باعث می گردد حتی در صورت سستی محتوای ادعای آن ها، کانون توجه مردم واقع شوند و احتمال وجود حقانیت در حرف آن ها، برای مردم پیدا شود. ترتیب مجالس مناظره بین باب و علما( که در موارد متعدد تشکیل شده و به سفارش و حمایت حکومت مرکزی یا امیران محلی بوده است)، نیز از همین قسم است؛ مثل دعوت به مناظره در اصفهان توسط معتمدالدوله ( حاکم وقت اصفهان که ارمنی(۶) و متمایل به روسیه بود) که شائبه تثبیت موقعیت باب در آن بوده است؛ وقتی مناظره ای در یک محلّ حکومتی به طور رسمی برقرار شود برای مردم توهم آن پیش می آید که فرد مدعی دارای استدلال و مطالبش در حد و قواره ای بوده که به حرف او توجه کنند. به هر حال میل باطنی برخی حاکمان به تضعیف موقعیت عالمان شیعه، به عنوان رقیب جدی حکومت در شکل گیری مناظرات بی اثر نبوده که مآلاً باعث توجه مردم به بابیه و سران آن می شده است.
برآیند متون تاریخی و تحلیلی آن است که اگر حکومت و وابستگان به آن، اهتمام ویژه به باب نمی داشتند مردم کاملاً می فهمیدند که کرامات و مقاماتی برای او وجود ندارد، ولی قبل از آن که فتاوا و مقاومت علما شروع شود به نوعی رفتار مسالمت آمیز را با او شروع کردند تا واقعیت حضور ادعایش را بپذیرند و با وی کنار بیایند. رضاقلی خان هدایت، کاتب دربار می نویسد:
« چون حدیث خلایق در اقرار و انکار سید باب در افواه افتاد، به اشارت شاهنشاه حقایق آگاه محمدشاه… سید باب را از چهریق به تبریز آوردند و در مقام تحقیق قال و حال او برآمدند. چون که… گروهی از معتقدینش او را نایب امام حجت و فرقه ای، امام غایب و زمره ای رسول خاتم می خواندند؛ لذا برحسب امر همایون اعلی او را به مجلس خاصّ حضرت ولی عصر دولت ابد مهد آورده، علمای اعلام و فقهای اسلام حاضر شده، با سید ملاقات و مقالات پرداختند»(۷).
این اعتراف نشان می دهد که به رغم روشن بودن انحراف در فعالیت ها و دعاوی باب، پادشاه قاجار به عنوان تحقیق و کشف حقیقت در جلسه رسمی و دولتی، علما و باب را با همدیگر گرد می آورد، در این شرایط دیگر چه توقعی از عموم مردم و نوع نگاهشان به بابیه می رود؟
مرحوم حسن نیکو، مطلب را بیش تر می شکافد و می گوید:« چندان که[ در اثر فتنه بابیه] در توده ملت و عوام ازدحامی پدیدار شد… حکومت را مجبور کرد که باب ملایمت را به روی باب[ علی محمد] بگشاید… و مجلس بزرگی بیاراید؛ وی را با رؤسای علمای اسلام جمع کند»(۸).
این عبارت، حاکی از آن است که سران حکومت تنها به دلیل ترس از شورش بابیه بر ضد حکومت که بی جا هم نبود( و نه به دلیل ترس از گرایش بیش تر مردم و انحراف آن ها) وارد مذاکره و رفتار مسالمت آمیز با وی شدند.
[ حرف نهایی را اعتضاد السلطنه گفته است].
«… پادشاه وقت صریحاً اذعان داشته بود که این خطا از حاجی میرزا آقاسی افتاد که حکم داد او را بی آن که به دارالخلافه آورند، مردم عامه گمان کردند که او را علمی، کرامتی بوده، اگر میرزا علی محمد باب را رها ساخته بود تا به دارالخلافه آمده با مردم مجاورت و مجالست نماید بر همه کس مکشوف می گشت که او را هیچ کرامتی نیست»(۹).
به دلیل موقعیت شناسی علما مناظره گسترده و رسمی که باعث تثبیت موقعیت باب در جامعه شود و گزارش آن به تهران ارسال شد، تشکیل نشد. در این میان اعتضاد السلطنه، معتمدالدوله( حاکم اصفهان) با او[ باب] متحد بود و تخریب حال او نمی نمود(۱۰) و علما می دانستند وی در صدد جلب افکار عمومی به نفع باب است.
۵. نقش استعمار در تقویت فِرَق بابیه و بهاییه برای جلب مردم
قرآن کریم، دشمن اصلی پیامبران و راه حق را سردمداران کفر و اطرافیانشان می داند و از آنان به عنوان مترفین( غرق شده در لذایذ مادی) و ملأ(سران و بزرگان قوم) یاد می کند(۱۱).
و کفر و استکبار، صفت اصلی این دشمنان بوده است(۱۲). این به عنوان رویّه همیشگی آنان در تاریخ مورد تأکید قرار گرفته است که محدود به زمان صدر اسلام نبوده و نیست. در مورد فرقه های بابیت و بهاییت نیز این گونه است، که نمونه هایی ذکر می شود.
1-۵. منوچهرخان گرجی( معتمدالدوله) که در ظاهر مسلمان شد و اعتماد دربار قاجار را کسب کرد و استاندار اصفهان شد ولی درواقع وابستگی خود به مسیحیت و نیز روسیه را حفظ کرده بود؛ لذا از مبلّغان علی محمد باب به گرمی استقبال کرد و خود تبلیغ می کرد. حتی عده ای را فرستاد تا باب را از زندان آزاد کنند و به اصفهان بیاورند(۱۳). وی همچنین قصد داشت که محمدشاه را به بابیت بکشاند(۱۴) و با نزدیک شدن به محمدشاه در عزل و نصب به نفع بابیت اقدام کند و ثروت فراوانی را جذب کرده، و صرف بابیت کند(۱۵).
2-۵. مستخدمین و سردمداران سفارت روس، باب را از دست مأمورین نجات دادند تا فرار کند یا به روسیه بپیوندد(۱۶).
3-۵. هنگام اعدام باب و یارانش، کنسول روسیه از اعدامیان، نقاشی تهیه کرد و جسد باب را نیز پنهان کردند(۱۷).
4-۵. محمد علی حجت زنجانی که شورش بابیه را در زنجان راه انداخت مورد شفاعت وزرای دوَل خارجه[واقع] شد(۱۸).
5-۵. گزارش دالگورکی(سفیر روسیه) و ابراز خوش حالی او از منازعات بابیه با علمای اسلام(۱۹).
6-۵. سفیر روسیه از تسلیم حضرت بهاء الله به نمایندگان شاه امتناع ورزید… ضمناً از شخص وزیر به طور رسمی و صریح خواستار گردید که در حفظ و حراست ودیعه پربهایی که دولت روس به وی می سپارد، بکوشد»(۲۰).
7-۵. برخی نویسندگان، اصل ظهور فرقه بابیه و بهاییه را به طور کامل به بیگانگان نسبت می دهند(۲۱).
همچنین شورش بابیه در زنجان با کمک دولت عثمانی و نیز بریتانیا انجام شده است(۲۲).
8-۵. از سوی دیگر: جنگ های ایران و روسیه که از طرف روسیه تحمیل می شد، اوضاع ایران را از لحاظ اقتصادی و اجتماعی آشفته می کند(۲۳). که این خود یک عامل سیاسی و نیز اجتماعی است که مردم را برای پذیرش یک مدعی نجات آماده می کند.
9-۵. تخریب علما توسط استعمار؛ جهت تقویت جبهه مدعیان.
چرچیل( دبیر امور شرقی سفارت انگلیسی) در گزارش خود به لندن در جریان مشروطه، با اشاره به کشتار جمعی از فرق ضاله[ بهاییت] در اصفهان در ۱۳۰۷قمری، آن را به دستور محمدعلی تقی نجفی( آقانجفی) بر می شمارد و لذا ایشان[ آقانجفی] را به تهران فرامی خوانند، گزارش چرچیل نشان می دهد که استعمارگران انگلیس نگران فروش نرفتن کالاهای خود در ایران بوده اند؛ لذا خواسته اند با تخریب علماء و نفی شرکت اسلامیه (تأسیس شده توسط علما)، به تقویت فرق ضاله و نجات خود از کاهش سود اقتصادی اقدام کنند(۲۴).
پینوشتها:
۱.فتنه ی باب، ج۱، ۱۳۳۱ و چاپ ۱۳۷۷، نشر علم، ص ۵۰. به نقل از فتنه باب در زنجان، فرشته انصاری، نیکان کتاب، اول پاییز ۱۳۸۲، ص ۷۹.
2. فتنه باب/۵۰.
3. ناسخ التواریخ، ج۳، ص ۶۰؛ نقل از فتنه ی باب در زنجان/ ۳۷۹. نک: کتاب های مهناز رؤوفی (خانم بازگشته از بهاییت)، مانند کتاب سایه شوم که وضعیت مبلغان دختر و پسر آن ها را فاش می کند.
4. بهاییت در ایران/ ۴۷.
5. اسماعیل رائین، « انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی»،موسسه تحقیقات رائین، لندن، ۱۹۷۸.
6.قرن بدیع، ج۱، ص ۱۱۰.
7. تاریخ روضه الصفای ناصری، ج۱، ص ۴۲۳.
8. فلسفه نیکو، ج۳، ص ۱۵۳.
9.فتنه ی باب/ ۲۹.
10. همان/ ۲۰.
11. سبأ/ ۳۴؛ زخرف/۲۳؛ و نک: راهنماشناسی/ ۶۳.
12. اعراف/۶۶ و ۹۰، ۷۵، ۷۶ و ۸۸.
13. مفتاح باب الابواب، ص ۹۳ به بعد.
14. قرن بدیع، ج۱، ص ۱۱۵.
15. همان، ج۱، ص ۱۱۴.
16. الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، ج۱، ص ۲۸۴.
17. الکواکب الذریه، ج۱، ص ۲۴۹.
18. نقطه الکافی/ ۲۳۳.
19.شورش بابیان در ایران، ج۳۰، ص ۱۴۳-۱۵۹، بهاییان/ ۵۱۴.
20. قرن بدیع، ج۱،ص ۲۱۷- ۳۱۹؛ ایام تسعه/ ۳۸۷ و تلخیص تاریخ نبیل زرندی/ ۶۳۰.
21. نخبه شناسی در جامعه کشی.
22. اسناد سیاسی محرمانه سیاست انگلیسی و روس در ایران/۱۲۰؛ به نقل از: فتنه باب در زنجان/ ۲۵ و ۲۶.
23. تاریخ ایران در دوره سلطنت قاجاریه و روزگاران ایران/ ۲۶.
24. تأسیس شرکت اسلامیه، روزنامه کیهان، شماره ۱۸۸۶۰، ۴/ ۵/ ۱۳۸۶.
دیدگاهتان را بنویسید