مقدمات ظهور- بخش اول
مقدمات ظهور- بخش اول اشاره نویسنده در مقاله مقدمات ظهور سعی کرده با استمداد از آیات و روایات و سنتهای الهی حاکم بر هستی، گامی در راستای این که هواداران جبههی حق در عین امیدواری و دلدادگی به بشارتهای پیروزی حق علیه باطل باید حرکتی در جهت فراهم آوردن و زمینهسازی آن روز موعود […]
مقدمات ظهور- بخش اول
اشاره
نویسنده در مقاله مقدمات ظهور سعی کرده با استمداد از آیات و روایات و سنتهای الهی حاکم بر هستی، گامی در راستای این که هواداران جبههی حق در عین امیدواری و دلدادگی به بشارتهای پیروزی حق علیه باطل باید حرکتی در جهت فراهم آوردن و زمینهسازی آن روز موعود داشته باشند، به موارد ذیل پرداخته است:
– انقلاب از طرق طبیعی – ضرورت مقدمات – فراهم بودن زمینههای اجتماعی – دو نمونه حکومت رسول خدا و حضرت علی(ع) – وجود یاران کارآمد.
مقدّمات ظهور
هرگز آنقدر ندارم که شوم مِسکینت این شرف بس که به مسکین درت مِسکینم
<اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم>!
دنیا، میدان تنازع حق و باطل، و سرای پیروزیها و شکستهای گذرای این دو جبهه بوده و خواهد بود: (وتلک الایّام نُداوِلُها بین النّاس)؛ این روزگار [گاهی فتح و غلبه، گاهی شکست و مغلوبیّت] را ما میان خلایق میگردانیم.۱
آن چه در این میان، امید بخشِ دل خستهی مؤمنان است، فرجام گرم و شیرینی است که قرآن کریم برای این درگیری نوید داده است: (اِنّ الذین یُحادّونَ اللّهَ ورَسولَهُ اولائک فی الاذلّین کتب اللّهُ لاَغلِبَن انا و رُسُلی) کسانی که با خدا و رسولاش مخالفت میکنند، آنان در پَستترین مرتبهی ذلّتاند. خداوند، چنین حتم گردانید که البته من و فرستادگانام، [بر دشمنان] غالب میشویم.۲
زبانِ <کتب اللّه…>، نشانهی ارادهی حتمی خدا است.
گویا، مسیر سربلندی و غلبهی حق و تحقّق آن فرجام روشن، تنها از راه آن میدان درگیری و نزاع میگذرد. که در آیه دیگری چنین آمده است: (بَل نَقذِفُ بالحقّ علی الباطِل فَیَدمِغُهُ فاِذا هو زاهقٌ)۳؛ بلکه ما، همیشه، حق را بر باطل پیروز میگردانیم تا باطل را محو و نابود سازد.
در این باره، آن چه حایز اهمّیّت است، این است که <آیا نوید چنین فرجام زیبایی، کُشندهی مسئولیّتهای انسانی و تاریخی پیروان حق خواهد بود. و یا این که هواداران جبههی حق، در عین امیدواری و دل دادگی به این قبیل بشارتها، باید حرکتی هماهنگ با قانونها و سنّتهای حاکم بر هستی، در جهتِ فراهم آوردن و زمینه سازی آن روز موعود داشته باشند؟>. این جا است که ضرورت بحث از، عوامل، مقدمات و زمینههای ظهور، آشکار میشود و آدمی را در پی کنکاش از آنها وادار میسازد.
مقدمات ظهور، نوشتاری است که سعی کرده با استمداد از آیات و روایات و سنّتهای الهی حاکم بر هستی، گامی در این جهت بردارد.
فصل یکم – کلّیات
الف) تعریف:
واژهی <مقدمات>، که جمعِ <مقدمه> میباشد، در لغت عبارت است از <اموری که برای شروع در امری لازم هستند>،۴ و در اصطلاح، <مقدمات ظهور> به اموری گفته میشود که وجود آنها پیش از ظهورِ منجی موعود، حضرت حجهبن الحسن العسکری(علیهماالسلام)، بایسته است؛ چرا که با فراهم آمدن این مقدمات، مقتضیات ظهور فراهم گشته و موانعِ آن برطرف میگردد.
گفتنی است عرصهی پژوهش در نوشتهی حاضر، در دایرهی فرهنگ لغات عربی رقم خورده است، بر همین اساس باید دانست که واژگان ذیل در بردارندهی معنای مورد نظر میباشند:
۱- وطاء؛ که در بردارندهی معنای هموار سازی است. و عبارتِ <وَطاءَ الشیءَ> به معنای <آن چیز را آماده و مهیّا ساخت>۵ آمده و در حدیث نیز چنین آمده است: <یخرج [اُ]ناس من المشرق فَیُوطِّئونَ للمهدی یعنی سلطانه>۶ (از مشرق زمین مردانی خروج میکنند و برای حضرت مهدی(علیهالسّلام)، حکومتش را آماده میسازند)
۲- مهد؛ که در بردارندهی معنای آماده سازی است، و عبارت <مَهدتُ الامر> یعنی <آن کار را آماده کردم>۷، چنان که این آیه شریفه میفرماید: <مَن عمل صالحاً فلانفسهم یَمهدون>۸ (آنها که کار شایسته انجام میدهند، سود خود را آماده میسازند).
۳- هیء: که متضمن معنایِ، اصلاح و برطرف کردن نواقص، حاضر نمودن، و فراهم سازی است. همانطور که در آیه شریفه آمده: <فقالوا ربّنا آتنا من لدنک رحمه و هیّیء لنا مِن اءمرِنا رَشَداً> (و گفتند: پروردگارا ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن و راه نجاتی برای ما فراهم ساز).۹
ب) انقلابی از طرق عادی (طبیعی)
یکی از مطالب مهمّی که در میان آیات نورانی قرآن، بارها، مورد تصریح قرار گرفته، مسئلهی <قانونهای حاکم بر جهان هستی و تاریخ و جامعه> است.
طبق آیات فروانی، تاریخ بشر و سرنوشت انسانها در دایرهی نظام خاصّی رقم میخورد که در آن، هرگونه دگرگونی و انقلابی، تابعِ یک سلسله قوانین مشخّص و معیّنی است که به ارادهی خداوند برای تدبیر جهان به اجرا در آمده است. در تعابیر قرآنی، از آنها، با عنوان <سنّتهای الهی> یاد شده است.۱۰
شاید بتوان یکی از این سنّتها را <سنّتِ دریافت پاداش به اندازهی تلاش و کوشش> نامید. طبق این سنّت، بهرهمندی از نعمتهای الهی به میزان سعی و تلاش آدمی بستگی دارد و این انسان ست که در پرتو اختیار، با عملِ خویش، یا جامعه را به پیش میبرد و تاریخ را تکامل میبخشد و یا به خاطر سستی و عدم تلاش، قابلیّت دریافت نعمتهای الهی را از دست میدهد و در سرازیری سقوط قرار میگیرد. قرآن کریم، در رابطه با این سنّت، چنین میفرماید: (وَ ان لیسَ للاِنسانِ اِلاّ ما سَعی وان سَعیَهُ سوفَ یُری ثم یُج زاهُ الجَزاءَ الاو فی)۱۱؛ (برای انسان، بهرهای جز سعی و کوشش او نیست، و تلاش او، به زودی، دیده میشود سپس به او جزای کافی داده خواهد شد). بنابراین، اعطای نعمتهای الهی، اعم از مادّی یا معنوی، در زندگی دنیا و یا در سرای آخرت، بسته به چگونگی تلاش و کوشش انسان است. این، قانونی است که برای تمامی امّتها، یک سان است و هیچ قومی از این قانون استثنا نشده است.
البته باید در نظر داشت که در کنار این سنّت، قانونِ امداد رسانی و تأییدات غیبی خداوند که در مواقع لزوم برای یاریِ انسانهای پاک و مصلح به اجرا در میآید، تحت الشعاع واقع نمیشود، بلکه هر گاه ایشان به وظایف خویش در قبال تکالیف الهی عمل کنند، آن سنّت نیز به اجرا در خواهد آمد. خداوند متعال، در آیهی هفتم سورهی محمّد(صلّیاللّهُعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: (یا اَیُّها الذین ءامنُوا اِن تَنصرُوا اللّهَ یَنصُر کم و یثبّت اقدامکم)؛ (ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر [آیین] خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد.)
در این آیهی شریف، خداوند متعال، مرحلهی فعلیّت رسیدنِ سنّتِ نصرت و یاری مؤمنان را مشروط به انجام دادن وظیفهی ایشان – که همان نصرت دین خدا و تحمّل سختیها است – کرده است.
بنابراین، یک انسان مؤمن، در عین حال که معتقد به امدادهای غیبی و یاری رسانی خداوند متعال است، هیچ گاه این مطلب اساسی را فراموش نمیکند که جهان هستی، عالم اسباب و مسبّبات است و انسان برای رسیدن به مقصود خویش باید کمر همّت را ببندد و از طریقی که سنّت الهی است، مطلوب خویش را به دست آورد. امام صادق (علیهالسّلام) در این باره میفرماید: <ابی الله ان یجری الاشیاءَ اِلا ّ بأسبابٍ۱۲؛ ارادهی خداوند، چنین تعلّق گرفته که هیچ چیزی جز بواسطهی اسباباش محقق نشود.>.
بر همین اساس، شکستن شوکت متجاوزان و از بین بردن صاحبان ستم و گمراهی، محو کردن شبکههای دروغ پراکنی و انحراف و ویران ساختن مراکز بی دینی و بیدادگری، هدفی است که جز با پیمودن مسیری که قانون حاکم بر هستی پیش روی انسانهای شایسته قرار داده، ممکن نخواهد بود.
این قانون، همان فراهم کردن اسباب و شرایط پیروزی حق بر باطل است که به تحقیق، مسیری است آکنده از سختیها و دشواریها. در روایتی از امام باقر (علیهالسّلام) چنین رسیده است:
<… لیس مِنّا اهلَ البیت احدٌ یَدفعُ ضَیماً و لایَدعوا اِلَی حق اِلاّ صَرَعتهُ البلّیه…؛۱۳ کسی از ما خاندان نیست که به دفع ستم یا فراخواندن به سوی حقّی برخیزد، مگر این که گرفتاری دامن گیرش میشود>.
بنابراین، همان طور که حاکمانِ ستم پیشهی دنیا، از ابتدای تاریخ تا کنون و از اینک تا هنگام برپایی حکومت عدالت پیشهی حضرت مهدی (علیهالسّلام) با ابزار معمولی و از مسیر طبیعیِ حوادث (رویدادهای) روزگار، به قدرت رسیدهاند و تازیانهی ستمهای پنهان و آشکار خویش را بر گُردهی انسانهای پاک سیرت فرود آوردهاند،۱۴ سقوط و نابودی و ذلّت آنان به دست حضرت مهدی موعود (علیهالسّلام) نیز با ابزار و وسایل موجود در عالم هستی صورت خواهد گرفت.
آخرین فرستادهی خدا، پیامبر گرامی اسلام (صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) برای برپایی و تأسیس حکومت اسلامی خویش، همین مسیر را پیمود و با تلاش و کوشش، مشکلات و سختیها را پشت سر نهاد و عزّت بندگان شایستهی خدا را به ارمغان آورد. این، نکتهای است که امام باقر (علیهالسّلام) در بخشی از سخنان خود به بشیر نبّال متذکّر آن میشوند. بشیر میگوید:
… لمّا قدمتُ المدینه، قلتُ لابی جعفر (علیهالسّلام): <اًنهم یقولون اًن المهدی لوقام لاستقامَت لَهُ الاُمورُ عفواً، و لایُهریق محجمه دمٍ.>. فقال: <کلاّ ! والذی نفسی بیده! لواستقامت لاِ ِحدٍ عفواً، لاستقامت لرسول اللّه (صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) حین اُدمیت رباعیتُه، و شُج فی وجهِهِ! کلاّ! والذی نفسی بیده! حتّی نمسَح نحن و انتم العرق والعلق، ثم مسح جبهتَه>.۱۵
هنگامی که به مدینه رسیدم، به امام باقر (علیهالسّلام) عرض کردم: <آنان میگویند: "هنگامی که مهدی (علیهالسّلام) قیام کند، کارها، به خودی خود، برای او سامان میگیرد و حتّی به اندازهی حجامتی هم خون نمیریزد”.>. حضرت فرمود: <هرگز چنین نیست! سوگند به آن که جانام به دست او است! اگر قرار بود کارها برای کسی به خودی خود سامان بگیرد، هر آینه، برای رسول خدا سامان میگرفت، در آن روز که دندانهایش شکست و صورتاش مجروح گشت! نه! قسم به آن که جانام به دست او است! چنین نخواهد شد تا آن که ما و شما، عرق و خون را از چهرهی خود پاک کنیم.>، سپس به پیشانی خود دست کشید.
البتّه باید توجّه داشت که آن چه در این روایت شریف مورد اشاره قرار گرفته، گوشهای از سختیها و مشقّاتی است که یاوران امام زمان (علیهالسّلام) باید به جان بخرند؛ چرا که سنّت جاری بر عالم هستی چنین اقتضا میکند که هدف، هر قدر بزرگتر و با ارزشتر باشد، رسیدن به آن نیز سختتر و مشکلتر خواهد بود و آدمی به اندازهای که تلاش کند، نتیجه برداشت میکند. اگر قرار باشد که انسانهای صالح، به دنبال برپایی حکومت عدلی – که ولایت الهی را در سرتاسر جهان محقق سازد – باشند، باید به اندازهی این هدف والا نیز تلاش کنند و سختیها را هموار کنند؛ چرا که بدون شک، حکومتی با چنین آرمان بلند، آن هم در گسترهی جهان، به آسانی شکل نمیگیرد؛ زیرا، پر واضح است که حاکمان جهان خواری که زیر سایهی سرپرستی شیطان، در طول تاریخ، ظلمها و بیدادگریهای خود را در پهنهی زمین به اجرا در آوردند، در راه پایداری و استمرار تشکیلات شیطانی خویش، از هیچ کوششی دریغ نکنند و در برابر برپا کنندگان حکومت الهی به مخالفت برخواهند خاست و با ایشان به ستیز میپردازند، آن هم در موقعیّتی که شبکهی بیدادگری متمردان و مستکبران دنیا، هر چه به زمان قیام امام عصر (علیهالسّلام) نزدیکتر میشود، گستردهتر و قویتر میگردد.
از سوی دیگر نیز هدف و آرمان لشکریان امام زمان(علیهالسّلام) به مراتب بزرگتر از هدفِ اطرافیانِ پیامبر اکرم (صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) است؛ چرا که انقلاب حضرت مهدی (علیهالسّلام) در ادامهی همهی انقلابهای انبیا است و تحقّق کامل همهی آرمانها، نویدها، و بشارتهای آنان خواهد بود.
در حدیثی از امام باقر (علیهالسّلام) این نکتهی حایز اهمّیّت، چنین مورد اشاره قرار گرفته است:
<عن ابی حمزه الثمالی، قال: سمعتُ ابا جعفر (علیهالسّلام) یقول: <اِنّ صاحب هذا الامر لوقد ظَهَر لَقِیَ مِن الناسِ مثلَ ما لقی رسولُ اللّهِ (صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) واکثر.>۱۶؛
ابوحمزه ثمالی میگوید: از امام باقر (علیهالسّلام) شنیدم که میفرمود: <همانا، هنگامی که صاحب این امر [حضرت مهدی (علیهالسّلام)] ظهور کند، از جانب مردم؛ با همان چیزی روبهرو میشود که رسول خدا روبهرو شد، بلکه ناملایماتی را که او میبیند بیشتر است.>.
افزون بر این، باید دانست که تحمل این ناگواریها، برای کسانی که میخواهند در دولت حضرت امام مهدی (علیهالسّلام) از جملهی یاران نزدیک آن حضرت باشند، شبانه روزی و به طور مستمر خواهد بود و این طور نیست که فقط در ابتدای نبرد با ستمگران و خون خواران جهان، مدّتی سختی بکشند و بعد از استقرار حکومت، در خوشی و نعمت به سر برند.
در حدیثی از امام صادق (علیهالسّلام) چنین وارد شده است:
… عن مفضل بن عمر، قال: کنتُ عند ابی عبداللّه (علیهالسّلام) بالطّواف فَنَظَر اِلیَّ و قال لی: <یا مفضّل! مالی اراک مهموماً متغیِّر اللون؟>.
قال: قلتُ له: <جعلتُ فداک! نظری اِلی بنی عباس و ما فی ایدیهم من هذا المُلک والسلطان والجبروت، فلوکان ذالک لکم لکُنّا فیه معکم.>. فقال: یا مفضّل! اما لوکانَ ذالک لم یکن اِلاّ سیاسه اللیل و سَباحه النهار، واکلُ الجشب ولبس الخشن شبه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، واِلاّ فالنّار…۱۷!>؛
مفضل میگوید: هنگام طواف نزد امام صادق (علیهالسّلام) بودم که آن حضرت نگاهی به من کرد و فرمود: ای مفضّل چه شده تو را غمزده و رنگ پریده میبینم؟ مفضل میگوید: عرض کردم: <فدایت شوم! در فکر بنی عباس و آن چه از پادشاهی و سلطنت و بزرگی در اختیار آنان است، بودم. میاندیشیدم که اگر آنها در اختیار شما بود ما نیز در آن با شما شریک بودیم.>. در این هنگام حضرت فرمود: <ای مفضّل! آگاه باش که اگر ما در چنین موقعیتی بودیم، نمیبود مگر بیداری شب و تلاش و رفت آمد روز، و خوردن غذای غیر مرغوب و پوشیدن لباس خشن، درست همانند امیرالمؤمنین [علی] (علیهالسّلام)، و در غیر این صورت به آتش عقوبت میشدیم.>.
در بیان دیگری از امام رضا (علیهالسّلام) این طور رسیده است:
عن معمّر بن خلاّ د قال: ذکر القائم (علیهالسّلام) عند ابی الحسن الرضا (علیهالسّلام) فقال: <انتم الیوم ارخی بالاًمنکم یومئذٍ.>. قالوا: <کیف؟>.
قال: <لو قد خرج قائمنا (علیهالسّلام) لم یکن الاّ العَلَق والعرق، والنوم علی السُّروج…۱۸>؛ معمر بن خلاد میگوید: در مجلس امام رضا (علیهالسّلام) از امام قائم (علیهالسّلام) یادی به میان آمد، آن حضرت فرمود: <شما، امروز [که امامتان قیام نکرده و حکومت را به دست نگرفته] در آسودگی و آسایش بیشتری نسبت به آن روز [که امامتان قیام میکند] قرار دارید.>. از آن حضرت پرسیدند: <چهطور چنین است>. فرمود: <هنگامی که قائم ما [اهل بیت] خروج کند، چیزی جز عرق ریختن و خون بسته شدهای [که از سختی کار بر پوست دست و صورت ظاهر میشود] و نیز خواب و استراحت بر روی مرکبها نخواهد بود.>.
بنابراین، جای دارد کسانی که در انتظار فرا رسیدن روزگار رهایی از چنگال زورگویان خون آشام و خوار کنندگان انسانیّت هستند، با بصیرتی تمام، دیده به راه آیندهای زیبا و روشن داشته باشند و با نور حاصل از این بصیرت، زیستن خویش را تکامل بخشیده و زندگی خود را مهیّای درک آن زمان سازند؛ چرا که حکومت سربلند دولت حضرت مهدی (علیهالسّلام) نیز باید منزلها و مراحلی را که قوانین و سنّتهای الهی برای نظام آفرینش قرار داده است، طی کند، هر چند که در تمامی این مراحل، انقلاب و حکومت امام عصر (علیهالسّلام) توام با تأییدات غیبی نیز خواهد بود، همان طور که این امدادهای الهی برای امّتهای پیشین که همسو با دین خدا حرکت میکردند نیز بوده است.۱۹
ج) ضرورت:
با اینکه اساسیترین وظیفه انبیاء و اولیاء و حجتهای الهی را، هدایت جامعهی بشری به سوی کمال مقصود و رهایی از منجلاب پست حیوانی و نجات از چنگال حاکمانِ ستم پیشهی شیطان مدار، باید ارزیابی کرد و یکی از مهمترین راههای رسیدن و پیش رفت در جهت نیل به آن را از طریق به دست گرفتن زمام امور جامعه باید دانست، امّا باز هم مشاهده میشود که وقتی برای برخی از امامان معصوم(علیهمالسلام) مسألهی عهده داری حاکمیت ظاهری بر مردم مطرح میشود، ایشان از پذیرش آن سر باز زده و از قبول آن امتناع میکنند؛ با دقّت در روایات و بررسی منابع تاریخی، به این نکته میتوان پی برد که یکی از اساسیترین و عمدهترین علتهای عدم پذیرش حاکمیت و به دستگیری زمام امور جامعه در برهههای خاصی از زمان توسط امامان از اهل بیت پیامبر(علیهمالسلام)، عدم وجود زمینهی مناسب بوده است؛ چرا که اقدام به تشکیل و برپایی حکومت، پیش از فراهم آمدن زمینههای مناسب و مقدمات لازم آن، ثمرهای جز برباد رفتن طرح و نقشههای سرّی و روبهرو شدن با شکست و ناکامی را در پی نخواهد داشت که به دنبال آن از بین رفتنِ نخبگان نهضت، و قدرت و صلابت و هیبتِ بیشتر یافتنِ جبههی ستمگران نمایان میشود.
ایشان در برخی از روایات، اقدامِ پیش از موعِد و بدون ایجاد تمهیدات لازم را، به پرواز کردن جوجهای نورس که هنوز پر و بال لازم جهت پریدن را پیدا نکرده، تشبیه نمودهاند:
امام باقر(علیهالسّلام) میفرماید: <مَثَلُ خروج القائِمِ مِنّا اهل البیت، کَخُروجِ رسول اللّه(صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم)، و مَثَل مَن خَرَج مِنّا اهل البیت قبل قیام القائِمِ، مَثَل فَرخٍ طارَ فَوَقَع مِن وَکرِهِ فَتلاعَبَت بِهِ الصبیان> (قیام قائم ما اهلبیت، همانند قیامِ رسول خدا(صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) است [که آن حضرت بعد از انجام مقدمات لازم، از مردم یثرب پیمان بر ایجاد حکومت در مقابل مشرکان را گرفت] و آن کس که از ما خاندان، قبل از قیام قائم، به پا خیزد، بسان جوجهای میماند که [بدون داشتن بال پرواز] پرواز کند و از آشیانهی خود فرو افتد و در نتیجه دستخوشِ بازیچهی کودکان گردد).۲۰
و در همین راستا نیز روایاتی که شیعیان را از عجله و شتابزدگی در امر اهلبیت(علیهمالسلام)، باز میدارند، مورد تحلیل قرارمی گیرند؛ چرا که تعجیل به معنای طلبِ پیش از موعد و قبل از فراهم آوری زمینههای لازم است که نتیجهاش ناکامی و دوری از هدف خواهد بود؛
عبدالرحمن بن کثیر میگوید: نزد امام صادق(علیهالسّلام) بودم که مهزم اسدی به محضر حضرت شرف یاب شد و عرض کرد: جانم فدای شما باد! زمان این امری که در انتظارش هستید [قیام قائم(علیهالسّلام) ] چه وقت خواهد بود؟ به درستی که مدت آن طولانی گشت. حضرت در پاسخ فرمودند: <یا مهزم کذب الوقّاتون و هلک المستعجلون، و نَجا المُسلِّمون، واِلینا یصیرون> (ای مهزم! دروغ گفتند آنان که [برای امر ما] وقت تعیین نمودند، هلاک شدند آنان که عجله کردند، و نجات یافتند کسانی که خود را تسلیم کردند و به سوی ما برگشتند).۲۱
آن چه گذشت به روشنی حکایت گر آن است که وجود زمینه برای اقدام جهتِ به دستگیری زمام جامعهی بشری، از ضرورتی انکارناپذیر برخوردار بوده و دست زدن به هر گونه اقدام نابجایی ثمرهای جز ناکامی را به دنبال نخواهد داشت.
امّا در این باره باید توجه داشت که <برپایی یک حکومت جهانی با رنگ الهی، آن هم در تمام زمینهها، نیازمند چه عوامل و شرایط و اسباب و زمینههایی است که با حاصل شدن آنها، پیریزی و تشکیل چنین حکومتی امکان خواهد داشت؟>.
شاید بتوان شرایط ظهور و اسباب برپایی حکومت عدل جهانی را در چهار عامل خلاصه کرد:
۱- قانون مدوّن و جامع و حکیمانهای که بتواند منشورِ ادارهی جامعهی بشری قرار گیرد.
۲- رهبر عادل و مدبّر و توانمندی که انقلاب را هدایت کند، به پیروزی برساند و پیرو آن ادارهی حکومت جهانی را بر عهده گیرد.
۳- آمادگی پذیرش جامعهی جهانی و فراهم بودن زمینههای مناسب اجتماعی در جهت پشتیبانی از حکومت.
۴- تعداد کافی فرمانبرداران ویاوران آگاه و کارامد برای کمک رسانی به رهبری و تشکیل و ادارهی هستهی مرکزی حکومت.
در این میان، دو عامل نخست، با نزول قرآن و وجود آخرین وصیِّ بر حق پیامبر مکرّم اسلام، یعنی حضرت بقیّهاللّه الاعظم مهدی موعود (علیهالسّلام) تاءمین شده است، امّا دو عامل دیگر، شرایطی هستند که باید تحقّق پیدا کنند.
فصل دوم – فراهم بودن زمینهی اجتماعی
در فلسفهی تاریخ اسلامی، انسانها، معمار سرنوشت جامعه و تاریخاند. ایشان، محور دگرگونیِ اوضاع اجتماعی هستند. با خودِ آنان است که بتوانند جامعهی خویش را از وضع بد و نامناسب به کیفیّت خوب و مناسب برسانند و یا برعکس.
با دقّت در آیات قرآن کریم و بررسی سرگذشت اقوام پیشین، به روشنی مییابیم که سنّت الهی چنین مقرّر شده که ایجاد هر گونه تغییر و تحوّلی برای جوامع انسانی، به دست خود انسانها و با اراده و خواست آنان امکانپذیر است. همان طور که سرنوشت یک انسان، در گروِ چگونگی فعّالیّتها و کارهای او است، سرنوشت یک جامعه نیز بسته به کارکرد جمعی افراد است. خداوند متعال در آیهی یازدهم از سورهی مبارک رعد، این قانونِ حاکم بر جوامع بشری را چنین بیان میفرماید: (اِنّ الله لایُغیِّر ما بقومٍ حتّی یغیِّروُا ما بأنفسهم)؛ خداوند، سرنوشت هیچ قوم و ملّتی را تغییر نمیدهد، مگر آن که آنان آن چه را در جانشان است، تغییر دهند.
نیز در آیهیپنجاهو سوماز سورهیشریفانفالمیفرماید: (ذالک بأنّ اللهلمیکمُغیِّراً نعمه انعَمَها علیقومٍ حتّییُغیِّروا ما بأنفسهم)؛ اینبهخاطر آناستکهخداوند، هیچنعمتیرا کهبهگروهو امّتیداده، تغییر نمیدهد جز آنکهآنانآن چه در جانشان است را تغییر دهند.
از کلمات<قوم> و <انفسهم> در ایندو آیهشریف، میتوانچنیناستفادهکرد کهارادهیجمعیجامعه، فراهمکنندهیبسترهایگوناگونیاستکهدر سرنوشتآناجتماع تأثیر بسزاییدارد. در واقع، تغییر زیرساختهایارزشیجامعه، بستر و زمینهیمهمّیدر دگرگونیاوضاعِ اجتماعیاست. اینتغییر از دروناندیشهو جانانسانها نشئتمیگیرد و آغاز میشود و سپسارادهینوِ اجتماعیِ مناسببا آناندیشهو آرمان، بهدنبالشبروز پیدا میکند.
بنابراین، جهتتکاملجامعهو در نهایترسیدنبهیکنتیجهیمطلوباجتماعی، فراهمآوردنبرخیاز زمینههایاجتماعی، امریاجتنابناپذیر است.
زمینههایاجتماعی: آثار و نتایج
۱- ابتلا بهعذاب
مطالعهیسرگذشتاُمّتهایگذشتهنیز بهما مینمایاند کهجوّ حاکمبر فضایجامعه، بستر ساز ابتلا بهسختیها و عذابها یا بهرهمندیاز آسایشها و نعمتها بودهاست. در ماجرایقومحضرتصالح، علی نبینا و علیه السلام، میبینیمکهمباشرتِ بهگناه- کههمانپیکردنشتر الهیبود – بهدستیکنفر صورتگرفت، ولیاز آنجا کهفضایکلّیجامعه، حاکیاز رضایتعموممردماز کار او بود، عذاببر تمامقومنازلشد.۲۲
۲- تعیینحاکمو نوعحکومت
تشکیلحکومتو تعیینحاکمو چگونگیادارهیامور جامعهنیز از جملهاموریاستکهدر مکتباسلامِ اصیلکهبر مبنایقوانینو سنّتهایالهیشکلگرفته، بر عهدهیخواستمردمگذاشتهشدهاست. اینمردمهستند کهدر پرتو ارادهیخویش، حکمرانِ جامعهرا تعیینمیکنند. در اینرابطه، اسلام، از هر گونهتحمیلی کهمنجر بهاستبداد و سلباختیار از جامعهشود، دوریمیجوید. همچنانکهدر قانونِ حاکمبر هستی، چنینثبتشدهاستکهتکتکافراد بشر در تعیینمسیر زندگیو سرنوشتخود، مختار هستند و هیچگونهجبریبر آناننیست، جامعهیبشریهمدر تعیینسلطانو ولیّ خویشکهمسیر حرکتِ اجتماعرا مشخّصمیکند، مختار است. (البتهلازمبهیادآوریاستکههیچگاه، تعلّقارادهیجمعیجامعهبر امری، دلیلبر حقّانیتآنامر نیست).
بر همیناساس، ضروریترینامر، قبلاز تشکیلهر نوعحکومتیدر جامعه، فراهمکردنزمینهها و بسترهایمتناسببا آنحکومت، جهتپذیرشمردمیاست؛ چرا کهساختار حکومتِ مطلوبِ مردم، در جامعهبهنحویشکلمیگیرد کهافکار عمومیاجتماع، تحمّلپذیرشآنرا داشتهباشند. قرآنکریمدر آیهییازدهماز سورهیرعد هر گونهتغییر و تحوّلاساسیدر جامعهرا منوطبهتحوّلجانانسانهایآنجامعهمیداند و این، نشانآناستکهنظامنامهیدگرگونیها و انقلابها، پیریزیشدهبر اساسارادهیانسانها است، ارادهایکهاز حالاتروحیمتناسببا آنان، نشئتگرفتهاست. کلمهی(حتّییغیّروا ما بأنفسهم) بهایننکتهاشارهدارد.
بیگمانمراد از <نفس> در اینآیهشریفه، <شخصآدمی> کهتشکیلیافتهاز پیکر و روحاست، نمیباشد – چنانکهدر آیه۲۳۳۲ سورهمبارکهمائدهمورد اشارهقرار گرفتهاست- بلکهمعناییکهاز اینکلمهدر آیهیازدهمسورهرعد ارادهشده، همان<روح> و <جان> انساناستکهبدونبدننیز بهموجودیتخود ادامهمیدهد و در مراحلمختلفزندگیحالاتگوناگونیبهخود میگیرد و همینامر سببتغییر اندیشهها و خواستها بهتناسبتغییر حالاتروحیمیشود. آنچهمحلدقتمیباشد، ایناستکه<تغییر جان> در مرحلهینخست، تغییر حالاتروحیاست. وقتیچنینتغییریدر انسانانجامپذیرفت، بیتردید، تغییر نظامارزشیرا بههمراهدارد و همینامر، در خواستهایمتناسببا خود را نیز بهدنبالخواهد داشتو در ادامه، امواجاینتغییر به جامعهو در نهایتبهساختار حکومتنیز تسرّیپیدا میکند.
این، امریاستکهاز آغاز حکومتاسلامتا کنونبهروشنیقابلمشاهدهاست. ما، بهاندازهیمجالایننوشتار، بهدو نمونهیتاریخی، اشارهمیکنیم:
الف) حکومترسولخدا صلّیاللّهُعلیهوآلهوسلّم
رسولخدا، صلّیاللّهُعلیهوآلهوسلّم، برایپیریزیارکانحکومتاسلامیدر یثرب، نخست، زمینهیپذیرشآنرا با بیعتعقبهیاوّل، در میانمردمِ آنسامانایجاد فرمود۲۴ – بیعتیکهمفاد آن، دایر مدار مسائلاخلاقیاسلامبود – و بعد از آنکهمردمو سرانِ قبایل- کهنبضاجتماعرا بهدستداشتند – آمادگیخویشجهتپذیرشبیشتر احکامِ اسلامرا نشاندادند، آنحضرتبا پیمانِ عقبهیدوم، ارکانحکومتاسلامیرا پایهگذاریکردند.۲۵
ب) حکومتحضرتعلیعلیه السّلام
بعد از رحلتپیامبر بزرگوار اسلام، صلّیاللّهُعلیهوآلهوسلّم، نیز ساختار حکومتو تعیینحاکمانجامعه، بهگونهایشکلگرفتکهارادهیمردمدر آندخیلبود. با اینکهبدونهیچمبالغهایمیتوانگفت، همهیمردمیقینداشتند کهجانشینبر حقِ رسولخدا (صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم)، حضرتعلی(علیهالسّلام) استو هیچکسمانند او لیاقتو شایستگیبهدستگرفتنزِمامامور مسلمانانرا ندارد، امّا از آنجا کهبهعللگوناگون، عزمِ خویشرا بر قبولِ حاکمیّتآنحضرت، جزمنکردند، حضرتعلی(علیهالسّلام) با تمامشایستگی، خانهنشینشد.
جنابسلمانفارسی،رحمهاللّه، در ضمنِ گزارشیاز اوضاعجامعهیمدینه، پساز رحلترسولاکرم(صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم)، علتِ رویکار نیامدنِ امیرالمؤمنینعلی(علیهالسّلام) را چنینبیانمیکند:
… و کانَ علی ابنابیطالب(علیهالسّلام) لمّا رایخذلانالناسلهو تَرکهمنصرتهو اجتماعکلمه الناسمعابیبکر و طاعتهملهو تعظیمهمله، جلسفی بیتهِ۲۶؛ هنگامیکهحضرتعلی(علیهالسّلام) بیاعتناییمردمنسبتبهخویش را مشاهدهکرد و دید کهایشاناز یاریاشکنارهگیریکردند و همگیبهگِرد ابوبکر جمعشدند، و سر بهطاعتو بزرگداشتاو فرود آوردند، ناگزیر شد کهدر خانهبنشیند و زمامحکومترا واگذارد.
این، در حالیاستکهوقتیبعد از گذشتبیستو پنجسال، امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) زمامحکومتو امور جامعهرا بهدستگرفت، طیّ سخنانیشیوا، یکیاز عمدهترینعلّتهایآنرا حضور مردمو خواستِ جامعهیمعاصر معرفیکرد و فرمود:
… فما راعَنی اِلاّ والنّاسُ کعُرفِ الضبُعاِلی، یَنثالونعَلیّ مِنکُلّ جانبٍ، حتّیلَقَد وُطِیءَ الحَسَنان، وَشُق عِطفَایَ، مجتمعینحَولی کرَبیضَه الغنم…۲۷؛ ازدحامفراوانیکهمانند بالهایکفتار بود، مرا بهقبولخلافتوا داشت. آنان، از هر طرفمرا احاطهکردند، چیزینماندهبود کهدو نور چشمام، دو یادگار پیغمبر، حسنو حسین(علیهماالسلام) زیر پا لگدمالشوند! چنانجمعیّتبهپهلوهایمفشار آورد کهسختمرا بهرَنجانداختو ردایماز دو جانبپارهشد! مردم، همانند گوسفندانیگرگزدهکهدور چوپانجمعشوند، مرا در میانگرفتند…
و در قسمتدیگریاز همینخطبهمیفرماید:
… لولا حضور الحاضر… لاَ ِلقیتُ حَبلَهَا علی غارِبِها و لَسَقیتُ آخِرها بکأسِ اوّ لها…؛ اگر نهاینبود کهجمعّیّتبسیاریگِرداگِردمرا گرفتند… هر آینه، مهار شتر خلافترا رها میساختمو از آنصرفنظر میکردمو آخر آنرا با جامآغازشسیرابمیکردم…
آری! همانزمینهیاجتماعیو اراهیعمومیمردمکهباعثشد آنحضرتبیستو پنجسالاز ادارهیامور جامعهکنار بنشیند، در زمانِ دیگری، سببشد کهحجّتخدا، حجّترا بر خویشتمامشدهبیابد و وظیفهرا در ورود بهعرصهیحکومتبداند.
زمینههایاجتماعیو دولتحضرتمهدی(علیهالسّلام)
با اینبیانروشنشد کهسنّتو قانونِ الهیبر جوامعِ بشریچنینمقرّر گشتهکهسرنوشتهر جامعهایبستهبهرویکرد و ارادهیآنجامعهباشد، بدینمعنا کهارادهیجمعیمردمسببِ پدید آمدنِ زمینهها و بسترهاییمیشود کهاینزمینهها فضایمتناسببا خود را بهدنبالمیآورند و در نتیجه، سرنوشتجامعهبه گونهایرقممیخورد کهفضایحاکمبر جامعهمقتضیآناستو از آنجا کهلازمهیهر قانونی، قابلیّتتکرار آناست، بدینمعنیکههر گاهسببمحققشود، اقتضایقانون، آناستکهمسببو نتیجهنیز تحقّقیابد، در مییابیمکهاگر انسانهایصالحو پاکسیرتبهدنبالِ برقراریحکومتجهانیعدلگستریهستند کهریشهیهر گونهظلمو ستم را برکند و پرچمزیبایولایتاللّهرا در سراسر گیتیبهاهتزاز درآورد، باید در نخستینگامزمینههایاجتماعیلازمرا فراهمسازند؛ چرا کهآخرینپیشوایالهیِ انسانها، بهمنظور هدایتمردمبهسر منزلو کمالمطلوب، زمامچنینحکومتِ جهانیرا بهدستمیگیرد، و اینامر در صورتیامکانخواهد داشتکهمردمآمادهیبهرهگیریاز اینهدایتالهیباشند، و در صورتیکهچنینزمینهمساعدیدر اجتماعوجود نداشتهباشد و مردمدر مقامِ پذیرشِ دستورهایهدایتکنندهیآنامامِ همامنباشند، ظهور پیشوایآسمانیو منجیامّتها در میانچنینمردمی، ثمرینخواهد داشت، همانطور کهوجود حضرتعلی(علیهالسّلام) در میانِ مردمزمانخود، بدونو جود زمینهیمساعد برایبهرهگیریاز هدایتهایآنحضرت، نتیجهایبهدنبالنداشت.
در برخیاز روایات، با زبانِ خبر از آینده، بهاینزمینهسازیاشارهشدهاست. از جملهیآنها حدیثیاستاز رسولخدا (صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) کهدر آنچنینآمده:
یَخرُجُ اُناسٌ مِنالمشرق، فیُوَطؤونللمهدی یعنیسلطانه۲۸ از مشرقزمین، مردمانیخروجمیکنند و زمینهساز حاکمیّتمهدیموعود (علیهالسّلام) میگردند.
همانطور کهملاحظهمیشود، پیامآور خدا با اینبیاننورانی، در ضمنِ خبر از آینده، ظهور مهدیموعود (علیهالسّلام) را مترتّببر فراهمبودنزمینههایلازمجهتحکومتو سلطهیآنحضرتبر کُرهیخاکیمیداند و ایندر حالیاستکههر انقلابو حکومتیکهبرایهدفیمعیّنبرپا میشود، در صورتیامکانِ پیروزیدارد کهزمینهیآناز هر جهتفراهمباشد و اوضاعبهطور کاملآمادهو مهیّا باشد.
یکیاز عواملو زمینههایمهمپیروزی، آناستکهعمومملّت، خواهانآنحکومتباشند و ارادهیجمعیایشانبر تاءیید و پشتیبانیآنقرار گرفتهباشد، و از آنجا کهحکومتحضرتمهدی(علیهالسّلام) یکحکومتجهانیاست، بهتبع، مساعد بودنِ ز
دیدگاهتان را بنویسید