ویژه نامه مادر ماه (به مناسبت سال روز رحلت ام البنین علیها السلام)
زندگینامه حضرت ام البنین علیها السلام
فاطمه دختر حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر، معروف به وحید بن کلاب بن عامر بن صعصعه، و مادرش لیلی دختر مالک بن جعفر بن کلاب، و عمویش لبید شاعر است. فرزندانش عبارت بودند از عباس، جعفر، عبد الله و عثمان که همگی با امام حسین علیه السّلام در کربلا شهید شدند.(تاریخ طبری: ۳، ۱۶۲ و ۲۶۲ و ۳۴۳؛ بحار الانوار: ۴۲، ۹۱؛ تنقیح المقال: ۳، ۷۰(تاریخ طبری نسب حزام را چنین نوشته است: ابو المجل بن خالد بن ربیعه بن الوحید بن کعب بن عامر بن کلاب)).
ام النبین در سال ۷۰ ق رحلت کرد.
روایت شده است که امیر المؤمنین علیه السّلام به برادرش عقیل- که انساب عرب را خوب می دانست و از احوال خانوادگی آنها آگاه بود- فرمود: می خواهم زنی برایم خواستگاری نمایی که از خاندان شجاعت و شیردلان باشد تا فرزند سوارکار شجاعی به دنیا آورد. عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را به ایشان معرفی نمود و گفت: در میان عربها خاندانی شجاعتر از خانواده وی سراغ ندارم. علی بن ابی طالب علیه السّلام با وی ازدواج کرد و عباس، عبد الله، جعفر و عثمان به دنیا آمدند. این مادر پسرانش را چنان تربیت کرد که همه شیفته برادر بزرگوارشان امام حسین علیه السّلام بودند و در رکاب آن حضرت شهید شدند. (محدثات شیعه، ص: ۵۳؛ غروی نایینی، نهله)
همسر آفتاب، مادر ماه
تأثیر کیمیاگون صفات و روحیات مادر در تربیت فرزند، علی(ع) را بر آن داشت، برادر خود عقیل را طلبیده و از وی بخواهد تا از بلندای «علم انساب» نگاهی به قبایل مختلف بیفکند؛ خانواده ای اصیل و دودمانی شجاع انتخاب کند تا از بانویی منسوب به آنان، فرزندانی دلاور، شیردل و قوی پنجه در پیکار با دشمنان اسلام به وجود آید. پس از مدتی تحقیق، عقیل، «فاطمه کلابیه» یا «ام البنین» را برگزید. بانویی که شمامه یا «لیلی» افتخار مادری اش را داشت و «حزام بن خالد» پدر او بود. در دیباچه اجداد و نیاکان وی، دلیرمردی، حماسه آفرینی و ستم سوزی بسیاری دیده می شد به طوری که سلاطین زمان در برابر اینان سر تسلیم فرود می آوردند. ابوبراد علم بن خالد، شخصیتی بود که شجاعترین فرد عرب محسوب می شد و جد مادری فاطمه کلابیه بود، با پنجاه رزم آور مقابله می کرد و لقب «بازی کننده با نیزه ها» را به خود اختصاص داده بود. از این رو عقیل رو به امیرالمؤمنین(ع) کرد و گفت:
«شجاعترین و زیرک ترین مردمان عرب این قبیله هستند.»
افزون بر صفات نیاکان و پدر و مادر، ام البنین خود از بانوان فرزانه و ارجمندی بود که به اهل بیت علیهم السلام، معرفتی والا داشت و از اخلاص و صفا در ولایت بهره مند بود. شناخت عمیق او از ژرفای وجود و شیفتگی فراوان وی به فرزندان فاطمه علیهاالسلام، او را بانویی محبوب و مورد احترام نزد فرزندان آن حضرت ساخته بود به گونه ای که زینب کبرا علیهاالسلام در ایام عید به دیدار وی می شتافت. (پیام زن، شماره ۸۱)
آموزگار عشق و ارادت
ام البنین در واقعه کربلا حضور نداشت و هنگامی که بشیر به مدینه بازگشت و ام البنین را ملاقات کرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وی دهد ام البنین گفت: درباره ابو عبد الله، حسین علیه السّلام برایم بگو. بشیر قتل فرزندانش را یکایک به او خبر داد. ام البنین گفت: رگ قلبم را پاره کردی. بچه هایم و آنچه زیر آسمان است فدای ابا عبد اللّه علیه السّلام. از حسین برایم بگو. مامقانی پس از نقل حال ام البنین هنگام ورود بشیر می گوید: علاقه و ارادتش به حسین علیه السّلام به سبب امر امامت بود (حسین امام و پیشوایش بود) و اینکه به شرط سلامت حسین، مرگ چهار فرزندش را بر خود آسان گرفت؛ نشان درجه عالی ایمان اوست.(محدثات شیعه، ص ۵۳؛ غروی نایینی، نهله)
عالم فرهیخته، زین الدین عاملی، معروف به شهید ثانی، این بانو را این گونه معرفی می کند: «ام البنین علیها سلام از بانوان با معرفت و پرفضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و بی اندازه داشت و احترام ویژه می گذاشتند. در روزهای عید، به احترام او به محضرش می رفتند و به ایشان ادای احترام می کردند.» سید محسن امین در کتاب اعیان الشیعه خود نوشته: «ام البنین علیها سلام شاعری خوش بیان و از خانواده ای اصیل و شجاع بود.» علی محمد دخیل، نویسنده عرب زبان معاصر است. نظر او درباره این بانو چنین است: «بزرگواری این زن (ام البنین) هنگامی روشن می شود که بدانیم وقتی خبر شهادت فرزندانش را به او می دهند به آن توجه نمی کند، بلکه از سلامتی حضرت امام حسین علیهم السلام می پرسد؛ گویی حسین علیهم السلام فرزند او است نه آنان».(امان فروردین و اریبهشت ۱۳۹۲، شماره ۴۱)
سلاح اشک
این بانو گرچه در کربلا حضور نداشت ولی چهار فرزند رشیدش در حادثه عاشورا در راه یاری امام حسین «علیه السلام» به شهادت رسیدند. او مأوای زنانی بود که برای عزاداری امام حسین «علیه السلام» جمع می شدند. او که از حضرت علی «علیه السلام» دارای چهار پسر به نام های عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بود و همگی در کربلا شهید شدند، شیوه عزاداری را برای مبارزه انتخاب کرد تا ابعاد مختلف و ناگوار جنایات کربلا در یادها بماند و دشمنان سرمست از پیروزی را شرمنده و مطرود سازد. حضرت ام البنین که دارای ذوق و قریحه شعر بود، هر روز با عبدالله فرزند حضرت ابوالفضل «علیه السلام» به بقیع می رفت و به یاد چهار فرزندش به گریه و زاری می پرداخت به گونه ای که مردم دور او جمع می شدند و عزاداری می کردند و به نوحه و سوگواری او گوش می دادند؛ حتی مروان بن حکم نیز که به دشمنی با بنی هاشم شهرت داشت در آن صحنه حضور می یافت و گریه می کرد.
در مورد ابوالفضل العباس «علیه السلام» فرزندش سروده که:
یا من رای العباس کر علی جماهیر النقد
و وراه من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد
انبئت ان ابنی اصیب براسه مقطوع ید
ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد
لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منک احد
ای آن که عباس را دیدی، که بر گروه بیچارگان حمله می کرد، و دنبال او از فرزندان حیدر (علی علیه السلام) جنگاورانی بودند، که هر یک یال و کوپالی داشتند، خبردار شدم که بر سر پسرم آسیب وارد شد، در آن حال که دستش قطع بود، وای بر من که ضربه عمود سرش را خم کرد، (عباسم) اگر شمشیرت در دستت بود، هرگز کسی به تو نزدیک نمی شد. (بانوان عالمه و آثار آنها، معاونت پژوهش مرکز حوزه های علمیه خواهران)
مادر، آن واژه پر رمز و راز هستی است که دل را از وصلش آرامشی دیگرگونه فرا می گیرد و در فراقش، غمی متفاوت همه وجود را پرمی کند. رابطه ای چنین عمیق را باید در رازهای خلقت جست و نمی توان مدلّل به ادله عقلانی اش کرد. انسانی که شیره جانش را به فرزندش خورانده و از همه لذایذش برای رشد کودکش می گذرد، ایثارگری بزرگ و شخصیتی قابل احترام است؛ شایسته آنکه به توصیه کتاب الهی، حتی کلمه نسنجیده کوتاهی نشنود و جز با احترام نامش برده نشود.
در این میان، رابطه ای عمیق تر و اساسی تر، بین شهید و مادرش برقرار است. نیم نگاهی به حالات و خاطرات شهدا، به خوبی این رابطه عمیق را نشان می دهد. بررسی حالات و روحیات مادران شهدا نیز نشانگر عمق پیوند ایشان با فرزندان گرانقدرشان است. ارادت شهید به والدین، به طور ویژه به مادرش، ریشه در چه مسائلی دارد؟ آیا این رابطه همچون رابطه همه فرزندان با مادرانشان است یا عطری دیگر و رنگی متفاوت بر آن نقش بسته است؟
زمزمه های شهدا در وصیت نامه هایشان آنگاه که خطاب به مادرانشان سخن می گویند، به واقع رنگ و بویی دیگر می یابد؛ چونان که گویی حس نویسنده از درون کلمات با دل خواننده نیز بازی می کند. چگونه است که عاطفی ترین و عمیق ترین واژه های آخرین کلمات شهید برای مادر او به کار برده شده است؟ چرا در اشعار شهیدان و نوشته های مربوط به آنها، پر است از دل گویه های شهید با مادرش؟
در سایه سار ادب و هنر
گمان مکن پسرت ناتنی برادر بود
قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود
منال ام بنین و ببال از عباس
تو شیر مادر و شیر تو شیرپرور بود
سقوط قلعۀ خیبر اگر به نام علی ست
فرات، خیبر دیگر؛ یل تو حیدر بود
ز. شام تا به سحر دور خیمه ها می گشت
که ماه هاشمیان بود و مهرپرور بود
به لرزه بود از او پشت هفت پشت ستم
یل تو یک تنه یک تن نبود، لشگر بود
به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت
ببین که تا به چه حدی مطیع رهبر بود
اگر فتاد روی خاک می شود پرپر
ولی گل تو روی شاخه بود و پرپر بود
نثر ادبی
این جا بقیع است…و این مزار مادری که شیرزن بود و شیرپرور؛ دلیر بود و دلیرپرور، غیور بود و غیور پرور، مادری که اگرچه درکربلا نبود اما دلش را برای همیشه در کربلا گذاشت! این جا مزار مادری است که آموزگار عشق و ارادت بود و آن گاه که قدم به خانه علی(ع) نهاد، سایه مهربانی اش را پناه کودکان داغدیده زهرا(س) کرد. آمده بود تا نه بانوی خانه که کنیز کودکان یتیم فاطمه(س) باشد و این خاکساری عاشقانه، ادب و عشق را به دردانه هایش بیاموزد تا در قیام سرخ عاشورا سهیم باشد…این جا بقیع است و این فرار مادری که عمری فاطمی زیست و اکنون همه تاریخ به ادب و نجابت و وقارش سوگند می خورد. هنوز طنین صدایش را می توان شنید.
لاتَدعُونّی ویکَ ام البنین، تذکّرینی بلیوث العرین
کانت بنونَ لی اُدعی بِهِم، وَالیَوْمَ أصبحتُ وَلا مِن بَنین
أربعهُ مِثلَ نُسورُ الرّبی، قَد وَاصَلوا الموَتَ بِقطعِ الوَتین
ای زنان مدینه! دیگر مرا ام البنین مخوانید و مادر شیران شکاری ندانید.
من فرزندانی داشتم که به خاطر آن ها مرا ام البنین می گفتند، ولی اکنون دیگر برای من فرزندی نمانده و همه را از دست داده ام. آری، من چهار باز شکاری داشتم که آن ها را هدف تیر قرار دادند و سر از تنشان جدا کردند…هنوز کوچه های مدینه، مرثیه سرایی اندوه سترگ او را در خاطر دارند که چگونه دلش در گودال قتلگاه به جا نهاده بود و زبانش در بقیع به بیان مظلومیت حق و حقیقت می پرداخت…
نگاه کن، از پشت این پنجره ها و گوش بسپار به صدای مرثیه مکرری که نبض عاشورا را در مدینه به جریان می اندازد. نگاه کن اکنون دیگر نه خود را به جای می آوری و نه جز اشک، چیزی را می نگری…
ادبیات داستانی
یکی از نقش های مهم زنان در دورۀ جنگ و بعد از آن نقش همسر شهید بودن است. همسران شهدا از حساس ترین اقشار جامعه هستند، زیرا با از دست دادن همسر، علاوه برداشتن مسئولیت های خانوادگی، در قبال فرزندان و بعضا پدران و مادران شهدا نیز از نظر اخلاقی و معنوی مسئولیت شان بیش تر می شود. اکثر این زنان با حفظ وقار و ارزش نهادن به شخصیت شهید، با این مسئله به خوبی کنار آمدند و مسئولیت خود را به انجام رساندند و بسیار کم و انگشت شمار بودند زنانی که ابراز نارضایتی کردند یا با گریه و نالۀ زیاد اجر خود را از بین می بردند. در داستان نویسی نیز نویسندگان، با شناختی که از جامعۀ آن روز داشتند، گاه توانسته اند نقش این زنان را آن گونه که بوده است به تصویر بکشند، اما برخی نویسندگان نیز با پرداخت بد داستان و ذهنیات همسر شهید، فداکاری و شجاعت او را طور دیگری به تصویر کشیده اند. مثلا در داستان«این بابای من نیست»، زنی را می بینیم که در انتظار خبری از شوهرش، دل نگران است. نویسنده آرامش قلب این زن را ناشی از تکرار مصیبت و تعدّد مصیبت دیدگان قلمداد کرده است:
«بعد از دیدن این همه شهیدی که از جبهه می آوردند اگر هم خبر شهادت شوهرش را می شنید برایش قابل تحمل بود. اما بی خبری از او فکرش را مشغول می داشت»
معرفی کتاب
۱- افتخار مادری: بانو ام البنین (علیهاالسلام)، مهدی وحیدی صدر؛ تصویرگر طیبه توسلی، تهران: مجمع جهانی اهل بیت (ع)، معاونت امور فرهنگی ، ۱۳۸۷، ۱۲ ص
۲- الدمع الحزین لمصاب ام البنین (ع) و خدیجه ام المومنین (ع)، تالیف بنت المبارک،قم: آیه حیات ، ۱۴۳۰ق. – = ۲۰۰۹م. – = ۱۳۸۸.
۳- ام البنین (س ) زیباترین الگوی نامادری! ، محمدرضا یکتایی، تهران : فارابی ، ۱۳۸۴، ۱۰۳ ص.
۴- ام البنین سلام الله علیه: مادر حضرت عباس علیه السلام، ابوالفضل هادی منش؛ تصویرگر احسان سلیمانی، قم: حدیث نینوا، ۱۳۹۲.
۵- ام البنین علیهاالسلام مادر علمدار، مهدی غلامی مهر آبادی،قم: آیت شرق ، ۱۳۸۷.
دیدگاهتان را بنویسید