حدیث روز

پاسخ به شبهات تاریخی اربعین

چرا در مورد اربعین حسینی اختلاف زیادی وجود دارد؟ برخی اربعین را قبول دارند، برخی در زمان آن اختلاف دارند و برخی دیگر اصل آن را انکار می کنند؛ برخی از احادیث به اربعین و ارزش آن اشاره دارد و حتی زیارتی به این عنوان نیز روایت شده است این اختلافات چگونه قابل توجیه است؟ […]

اشتراک گذاری
15 آذر 1400
321 بازدید
کد مطلب : 6110

/images/2137066382_3884560285.jpg

چرا در مورد اربعین حسینی اختلاف زیادی وجود دارد؟


برخی اربعین را قبول دارند، برخی در زمان آن اختلاف دارند و برخی دیگر اصل آن را انکار می کنند؛ برخی از احادیث به اربعین و ارزش آن اشاره دارد و حتی زیارتی به این عنوان نیز روایت شده است این اختلافات چگونه قابل توجیه است؟

پاسخ:

اینکه برخی اصل اربعین را انکار کنند؛ این نظریه قابل قبول نیست، عمده اختلافی که وجود دارد، این است که اهل بیت علیهم السلام، در اربعین سال ۶۱، یعنی بیستم ماه صفر، در کربلا بودند، و یا در اربعین سال۶۲؟

اقوال متعددی وجود دارد که این اقوال را بررسی کرده و به اختصار نقل می کنیم:

۱. اهل بیت علیهم السلام در همان سال ۶۱ و بعد از مراجعت از شام، روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند. این قول تاریخ حبیب السیر، آثار الباقیه ابوریحان بیرونی، اللهوف سید بن طاووس و مثیر الاحزان ابن نما و نیز بعضی دیگر از بزرگان است.

۲. اهل بیت علیهم السلام قبل از رفتن به شام، روز بیستم صفر از کربلا عبور کرده اند؛ که قول صاحب ناسخ التواریخ است و احتمال بعیدی به نظر می رسد.

۳. اهل بیت علیهم السلام در سال ۶۲، یعنی یک سال بعد، در روز بیستم صفر به کربلا آمده اند.

در قمقام زخام می خوانیم که ورود اهل بیت علیهم السلام در اربعین سال ۶۱ مشکل، بلکه خلاف عقل است؛ زیرا امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به شهادت رسید و عمرسعد برای دفن کشتگان خود در آنجا توقف و روز یازدهم به کوفه حرکت کرد. چند روز هم در کوفه معطل ماندند. سپس از یزید دستور رسید که اهل حرم را به دمشق اعزام دارد؛ که عبیدالله از راه حران و جزیره و حلب کاروان را به شام فرستاد که مسافت دوری است. به روایتی تا شش ماه اهل بیت علیهم السلام را نگهداشتند تا آتش غضب یزید خاموش شد. بعد از مطمئن شدن از عدم شورش مردم، یزید موافقت کرد که امام سجاد علیه السلام به مدینه بازگردد و این همه وقایع نمی تواند در چهل روز صورت گرفته باشد. پس قطعا سال ورود اهل بیت علیهم السلام به کربلا، در سال ۶۲ بوده است.[۱]

لکن از این مقدمات نمی توان نتیجه گرفت که اهل بیت علیهم السلام، در سال ۶۲ به کربلا آمده اند؛ زیرا نگهداشتن اهل بیت علیهم السلام در کوفه به مدت زیاد، قطعی نیست. با توجه به اینکه عده زیادی ورود اهل بیت علیهم السلام را در روز اول صفر ذکر کرده اند. مضافا بر اینکه مرحوم شهید قاضی طباطبایی(ره) در کتاب خود[۲] تمام ایرادات مبنی بر آمدن اهل بیت علیهم السلام در سال ۶۱ را پاسخ داده است. بنابراین به صرف استبعاد نمی توان به نتیجه قطعی رسید و آمدن اهل بیت علیهم السلام را به کربلا در اربعین اول انکار کرد.

۴. اهل بیت علیهم السلام ابتدا به مدینه رفته و از مدینه عازم کربلا شدند و سر مقدس امام را نیز در این سفر با خود داشتند؛ اما نه در اربعین سال ۶۱، بلکه پس از مراجعت به مدینه، عازم کربلا شدند. ابن جوزی از هشام و بعضی دیگر نقل کرده است که: سر مقدس امام حسین علیه السلام با اسیران به مدینه آورده شد و سپس به کربلا حمل گردیده و به بدن امام ملحق شده است.[۳] ولی در این نقل نیامده است که سر مقدس امام توسط چه کسی به کربلا حمل شده و آیا اهل بیت علیهم السلام همراه سر مقدس به کربلا آمده اند یا تنها سرها به کربلا فرستاده شده و به بدنها ملحق شده است.

برخی هم گفته اند که امکان دارد اهل بیت علیهم السلام اول به مدینه رفته و بعد به کربلا آمده باشند، ولی نه در روز بیستم صفر، که اربعین باشد؛ زیرا جابر بن عبدالله انصاری هم از حجاز آمده بود و رسیدن خبر به حجاز و حرکت جابر از آنجا، قهرا زمانی بیش از چهل روز را می طلبد؛ مگر اینکه بگوییم جابر از مدینه نیامده و از کوفه و یا شهر دیگری عازم کربلا شده بود.[۴] که این قول با تصریح بزرگانی چون ابن طاووس، ابن نما، شیخ بهائی و عده دیگری که آمدن جابر را در روز اربعین و بیستم صفر می دانند، منافات دارد.

قول بهتر آن است که اهل بیت علیهم السلام در همان سال ۶۱ پس از مراجعت از شام و روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند.[۵]

آیا واقعا اهل بیت در سال ۶۱ هجری به کربلا آمده اند؟

ما بجز کتاب مرحوم شهید قاضی طباطبایی رضی الله عنه، اثر دیگری که پیرامون اربعین حسینی مستقلا نگارش شده و تفصیلا جوانب آن را بررسی کند، نیافتیم و لذا با توجه به دلائل مستند و متعدد آن شهید بزرگوار، کتاب ایشان را مبنای بررسی اربعین قرار دادیم.

شهید قاضی طباطبایی رضی الله عنه در کتاب خود که پیرامون اربعین نگاشته است، مفصلا اشکالاتی را که پیرامون این موضوع – آمدن اهل بیت علیهم السلام در بیستم ماه صفر سال ۶۱ هجری – مطرح شده را پاسخ گفته اند؛ به عنوان نمونه ثابت می کنند قولی که اهل بیت علیهم السلام یک ماه در شام مانده باشند و بعد راهی کربلا شده باشند، – آنطور که برخی بر این گمانند – مدرکی ندارد و صحیح نیست؛ چرا که نه ناقل آن و نه روایت آن مشخص نیستند و سید ابن طاووس رضی الله عنه در اقبال آن را فقط نقل کرده، منتها نه به طور مشخص، بلکه به شکل احتمال بیان شده و لذا قابل استناد و اعتماد نیست.[۶]

عمده دلیلی که برای نفی اربعین در سال ۶۱ ذکر می کنند، همین مسأله است. به نظر آقای قاضی رضی الله عنه شواهدی بر طول کشیدن راه طی شده از شام به عراق نداریم و بلکه خلاف این ادعا ثابت است. ایشان در کتاب خود ثابت می کنند که در ظرف یک هفته از شام به عراق و کوفه می آمدند و قاصد در مدت یک هفته از عراق به مدینه و بالعکس طی مسیر می کرده است؛ که نمونه آن شواهد را بعضا نقل می کنیم:

أ: روایت هارون الرشید عباسی که هلال ماه ذی الحجه را در عراق می دید و خود را جهت انجام اعمال حج به مکه می رساند.[۷]

ب: روایتی که شیخ مفید رضی الله عنه نقل کرده مبنی بر اینکه خیران اسباطی به خدمت امام هادی علیه السلام آمد. خود به امام می گوید که فاصله ی آمدن من از عراق به مدینه، ده روز بوده است.[۸]

ج: روایتی که آمدن مالک اشتر از مدینه به کوفه را ذکر کرده است؛ که در کمتر از مدت ده روز صورت گرفته است.[۹]

د: روایتی از یحیی بن هرثمه نقل شده است که می گوید: میان ما و عراق ده روز فاصله است.[۱۰]

و: روایتی که جنگ دوران ابوبکر با رومیان را نقل می کند؛ که خالد بن ولید با آنهمه لشکر، در ظرف هشت روز خود را به مسلمین در جبهه ی جنگ با روم رسانید.[۱۱]

ه: در قره العین نقل است که مروان، عامر بن ربیعه را با صد هزار نفر از شام، برای جنگ با مختار حرکت داد و عامر و لشکریانش در مدت ده روز به کوفه رسیدند.[۱۲]

ر: جریان رسیدن خبر مرگ معاویه بن ابوسفیان به میثم تمار در روز جمعه در شط فرات؛ که گفته شده روز جمعه گذشته یعنی هشت روز قبل، این واقعه رخ داده و معلوم است که قاصد این خبر، از مدینه به عراق و کوفه می آمده است.[۱۳]

موارد فوق اندک روایاتی بود که در اثبات آمدن اهل بیت علیهم السلام از شام به کربلا در مدت ده روز یا کمتر صورت گرفته و این قول که بیستم ماه صفر در کربلا بوده اند و این واقعه در همان سال ۶۱ رخ داده است، ثابت می شود.

چرا برخی اشاره ای به اربعین نکرده اند؟

برخی از مورخین اشاره ای به اربعین اول نکرده اند: برخی مورخین در مقاتل اشاره به قصه آمدن اسراء به کربلا در اربعین اول نکرده اند، از جمله شیخ مفید رضی الله عنه. چرا؟

پاسخ:

اولا: واضح است که اگر کسی مطلبی را نقل نکرد، دلیل بر عدم وقوع آن نیست.

ثانیا: و نیز اگر نقل نکرده اند، دلیل بر انکار اربعین در سال ۶۱ نیست.[۱۴]

آیا جابر بن عبدالله انصاری اهل بیت را درک نموده است؟

جابر بن عبدالله انصاری اهل بیت را در آن روز درک نکرده است. اینکه بنابر نقل کتاب «بشاره المصطفی» از عماد الدین ابوالقاسم طبیر آملی، جابر بن عبدالله انصاری اهل بیت علیهم السلام را در آن روز درک نکرده است.

پاسخ:

نسخه آن کتاب که از بشاره المصطفی این قول نقل شده است، ناقص بوده و مورد اعتماد نیست. دیگر آنکه، بسیاری از مقاتل آن را ذکر کرده اند و از مشهورات واقعه کربلاست و با نقل یک مقتل، نمی توان آن را رد نمود.[۱۵]

عبور اهل بیت از کدام مسیر بوده است؟

برخی معتقدند، عبور اهل بیت از کوفه به شام، از راه سلطانی بوده است؛ یعنی آنان از راه تکریت، موصل، نصیبین و حلب رد شده اند؛ لذا مدت بسیاری طول می کشیده تا به شام برسند.

پاسخ:

این قول نیز مورد قبول و اعتنا نیست؛ چرا که بر خلاف بسیاری از نقل های دیگر است که در مقاتل و اسناد تاریخی آمده است.[۱۶]

چرا جابر بن عبدالله انصاری اولین زائر شمرده شده است؟

با وجود منزلت امام سجاد علیه السلام، چرا جابر اولین زائر اربعین شمرده شده است؟

اگر جابر و امام سجاد علیه السلام در یک زمان به کربلا رسیده اند، پس چرا جابر اولین زائر شمرده شده است در حالیکه امام سجاد علیه السلام منزلتی بیش از او دارد؟

پاسخ:

ممکن است جابر قبل از آمدن اهل بیت علیهم السلام و کاروان اسرا به زیارت رفته باشد و بعد از زیارت او و همراهانش – غلامش و عطیه – کاروان رسیده باشد.[۱۷]

چرا یزید اجازه رفتن اهل بیت به کربلا را نداد؟

چرا یزید اجازه نمی داد کاروان اسرا به راحتی به کربلا بروند و در رفتن به مدینه تأخیر داشته باشند؟

پاسخ:

یزید، نعمان را مأمور رساندن اهل بیت علیهم السلام کرد و برای جلوگیری از رسوایی بیشتر خود، گفته بود که ملاحظه ی آنان را بکند و به درخواست های آنان پاسخ دهد و از اذیت و آزار آنها خودداری نماید و این نقل معروف و مشهور مورخین است.[۱۸]

پی نوشت:

 


[۱] قمقام زخام، ص ۵۸۶.

[۲] قاضی طباطبایی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهداء علیه السلام، ص ۱۵۱.

[۳] ابن جوزی، تذکره الخواص، ص ۱۵۰.

[۴] قمقام زخام، ص ۵۸۶.

[۵] قصه کربلا، ص ۵۲۷.

[۶] تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهداء علیه السلام، ص ۴۵ .

[۷]  همان، ص ۴۵.

[۸] شیخ مفید، ارشاد، ص ۳۴۵.

[۹]  تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهداء علیه السلام، ص ۵۰.

[۱۰]  الخرائج و الجرائح، ص ۲۰۹؛ به نقل از منبع پیشین، ص ۵۴.

[۱۱] تاریخ یعقوبی ج ۲، ص ۱۱۲؛ به نقل از منبع پیشین، ص ۵۷  .

[۱۲] قره العین، ص ۱۲۷؛ به نقل از منبع پیشین، ص ۳۸.

[۱۳]  تنقیح المقال ج ۳، ص ۲۶۲؛ به نقل از منبع پیشین، ص ۳۵.

[۱۴] تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهداء علیه السلام، ص ۱۵۳.

[۱۵] همان، ص ۱۸۱.

[۱۶] همان، ص ۲۲۱.

[۱۷] همان، ص ۲۷۵.

[۱۸] همان، ص ۲۷۷.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *