حدیث روز

مؤلفه‌های امام شناسی در عصر حاضر

مؤلفه‌های امام شناسی در عصر حاضر نویسنده: جواد محدثی منبع: آینده روشن   در احادیث مربوط به امام‏ شناسى، تعبیر «امام زمانه» یا «امامه» وجود دارد و این مى‏رساند که هر کس در هر دوره و زمانى باشد، باید امام زمان خودش را بشناسد و به امامت او باور داشته باشد و به آن گردن […]

اشتراک گذاری
15 آذر 1400
307 بازدید
کد مطلب : 4832

/--old--/images/0001015 copy.gif

مؤلفه‌های امام شناسی در عصر حاضر

نویسنده: جواد محدثی

منبع: آینده روشن

 

در احادیث مربوط به امام‏ شناسى، تعبیر «امام زمانه» یا «امامه» وجود دارد و این مى‏رساند که هر کس در هر دوره و زمانى باشد، باید امام زمان خودش را بشناسد و به امامت او باور داشته باشد و به آن گردن نهد و این، افزون بر شناخت کلى امامان و اعتقاد به «خط امامت» است که از ویژگى‏هاى شیعه است. از شناخت‏هاى لازم، مفید، کاربردى و تعیین کننده، «شناخت امام» است.

در فرهنگ اسلامى و نگاه شیعى، «امامت»، تداوم خط «رسالت» است و «امام» به عنوان وصىّ و جانشین «پیامبر»، نقش مدیریت جامعه و هدایت مسلمانان و تربیت نفوس مؤمنان و اجراى احکام قرآن و دفاع از اسلام و تبیین خط راستین مکتب و مقابله با تحریف‏ها و انحراف‏ها و بدعت‏ها را بر عهده دارد.

این‏که پس از پیامبر، چه کسى باید عهده‏دار «خلافت» باشد و مردم تکلیف دارند از چه کسى و با کدام شاخصه‏ها و اوصاف، فرمان‏بردارى کنند، مسئله‏اى مهم و سرنوشت‏ساز است. به همین دلیل شناخت چنین کسى لازم است. از این‏رو در روایات متعدد بر ضرورت «امام‏شناسى» تأکید شده است. رسول خدا(ص) فرموده است: «من مات و هو لا یعرف امامه مات میته جاهلیه؛(۱) هر کس بمیرد، در حالى که امام خود را نمى‏شناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.»

بنابراین شناخت امام به عنوان یک تکلیف حتمى و نجات بخش، لازم است و آنان که امام خود را نشناسند و از امام شایسته و بر حق تبعیت نکنند، به گمراهى خواهند افتاد.

محورهاى بحث‏

بحث از امام‏شناسى که یک موضوع اعتقادى و کلامى است، دامنه‏اى گسترده و ابعادى مختلف دارد. هر چند در این پژوهش، موضوع خاصى از امام‏شناسى عرضه خواهد شد، ولى آگاهى و توجه به ابعاد مختلف آن، مفید است. از محورهاى این موضوع مى‏توان به نکته‏هاى زیر اشاره کرد:

الف) معناى «امام» و «امامت» چیست و با شکل‏هاى دیگر پیشوایى و حاکمیت چه تفاوتى دارد؟

ب) جایگاه «امامت» در صیانت از دست‏آوردهاى «نبوت» چیست؟

ج) آیا امامت در اسلام مطرح است یا در ادیان دیگر هم بوده است؟

د) نقش امام در رهبرى جامعه و ایجاد وحدت فکرى، مرامى و سیاسى مردم چیست؟

ه) امام، چه اوصاف و ویژگى‏هایى باید داشته باشد؟

و) آیا امامت، مخصوص عصر ائمه(ع) بود، یا اکنون هم تداوم دارد؟

ز) از چه راه‏هایى مى‏توان «امام حق» را شناخت؟

ح) معتقدان به امامت و غیر معتقدان به آن، از نظر دینى و عملى و فرجام کار، چه تفاوتى دارند؟

ط) آیا امامت، خاص شیعه است، یا اهل سنّت هم به آن معتقدند؟

ى) رهنمودهاى قرآن و سنّت درباره امام و امامت چیست؟

ک) امت با امام، چه رابطه متقابل و چه حقوق متقابلى دارند؟

ل) امروز «امام‏شناسى» به چه معناست و با «مهدویت» چه ارتباطى دارد؟

م) فرق «امام» و «نبىّ» چیست؟

این‏ها و سؤال‏ها و موضوعات متنوعى که در این بحث وجود دارد، زمینه‏هاى مطالعه و پژوهش بسیارى را فراهم مى‏آورد. خوش‏بختانه منابع دینى در این موضوع هم بسیار است و بحث‏هاى کلامى و اعتقادى در این زمینه، غنى و سرشار است.

آن‏چه در این پژوهش عرضه مى‏شود، نکاتى درباره شناخت «امام عصر» و «موعودشناسى» و مباحث مهدویّت است، چرا که این موضوع نیز از شاخه‏هاى بحث «امام‏شناسى» است و رسالت و تکلیف پیروان خط ولایت و امامت در «عصر غیبت» است.

امام‏شناسى در عصر حاضر

امروز که به نام «عصر غیبت» نامیده مى‏شود، از زمان «حضور ائمه» فاصله داریم، ولى تکلیف «شناخت امام» باقى است.

در احادیث مربوط به امام‏شناسى، تعبیر «امام زمانه» یا «امامه» وجود دارد و این مى‏رساند که هر کس در هر دوره و زمانى باشد، باید امام زمان خودش را بشناسد و به امامت او باور داشته باشد و به آن گردن نهد و این، افزون بر شناخت کلى امامان و اعتقاد به «خط امامت» است که از ویژگى‏هاى شیعه است.

از این‏رو از امام زمان(عج) که امام زنده و معصوم و حجّت خدا در عصر غیبت است، بحث مى‏کنیم. این وظیفه، بر دوش ماست، چه آن حضرت و زمانش را درک کنیم و چه عمر ما فرصت ندهد عصر حضور و ظهور را دریابیم.

حضرت امام باقر(ع) فرمود: «من مات و هو عارفٌ لأمامه، لم یضرّه تقدّم هذا الأمر او تأخرّ…؛(۲) هر کس بمیرد در حالى که امام زمان خویش را مى‏شناسد، براى او ضررى ندارد که این امر (ظهور امام زمان) جلو بیفتد یا به تأخیر افتد.»

امام موعود و موجود

در همه ادیان، عقیده به ظهور «منجى» در پایان جهان که عدالت گسترى و ظلم ستیزى خواهد داشت، به شکل‏هاى مختلف وجود دارد. در اسلام نیز بر اساس روایات بى‏شمار، پیش‏گویى شده روزى که جهان پر از ظلم و جور شده باشد خداوند متعال، «مهدى» را آشکار مى‏سازد و حضرت «قائم» ظهور مى‏کند تا در همه عالم، قسط و عدل را برقرار سازد: «… فیملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً».(۳)

برخلاف تصور عده‏اى که آن موعود نجات بخش را یک انسان آرمانى و ذهنى مى‏پندارند که روزى در پایان جهان پدید خواهد آمد، براساس معتقدات ما و روایات اسلامى و نقل‏هاى تاریخى، آن «موعود»، هم اکنون «موجود» است لکن از دیده‏ها پنهان مى‏باشد.

مشخصات او کاملاً روشن و زندگى او بى‏ابهام است. او فرزند امام یازدهم، حضرت عسکرى(ع) است که در سال ۲۵۵ هجرى در سامرّا به دنیا آمد. مادرش «نرجس» نام داشت. ولادت او را پنهان داشتند تا از سوى دستگاه‏هاى جور، آسیبى به وى نرسد. حضرت مهدى(عج) شش ساله بود که پدرش از دنیا رفت. پس از شهادت امام عسکرى(ع)، مسئولیت امامت برعهده او قرار گرفت، اما خداوند مقدّر کرد که از چشم‏ها پنهان باشد. از آن روز، دوران «غیبت صغرى» آغاز شد که تا سال ۳۲۹ هجرى ادامه یافت. در این ۶۹ سال، امام زمان از طریق چهار نماینده خاص که به «نُوّاب اربعه» مشهورند، در چهار دوره پیاپى، با شیعیان و پیروان ارتباط داشت. با درگذشت چهارمین نایب (على بن محمد سیمرى) دوران «غیبت کبرى» آغاز شد که تاکنون ادامه دارد.

آن حضرت، هم اکنون زنده است و به فرمان خدا در پس پرده غیبت به سر مى‏برد و هر گاه که خداوند بخواهد و فرمان دهد، ظهور مى‏کند و با تشکیل حکومت واحد جهانى بر پایه عدل، به بى‏سر و سامانى‏ها خاتمه مى‏دهد. ما اکنون منتظر آن روزیم.

وظیفه انتظار، هم مقدس است و عبادت به شمار مى‏رود، هم باید با زمینه‏سازى براى ظهور و فراهم کردن بستر لازم براى حکومت عدل مهدوى، همراه باشد. پیامبر خدا(ص) فرمود: «افضل العباده انتظار الفرج؛(۴) انتظار فرج، بزرگ‏ترین عبادت است.»

روشن است که این انتظار، به معناى دست روى دست نهادن و رکود و سکون نیست و انتظار واقعى، همراه با اقدامات اصلاحى و زمینه سازى براى ظهور آن منجى موعود است.

استوارى بر این عقیده‏

درباره امام زمان، مسائل فراوانى وجود دارد که براى ما معتقدان به قدرت برتر الهى و اراده پروردگار که هر چیزى را محقّق مى‏سازد، هیچ مشکلى نیست. ولى برخى به شبهه و تردید و گاهى به حالت انکار مى‏افتند. این‏که چگونه ممکن است فردى بیش از هزار سال عمر کند، یکى از این‏هاست. این‏که چگونه زندگى پنهان دارد که کسى بر او دسترسى ندارد و از جاى او آگاه نیست، مسئله دیگرى است.

این‏که کى ظهور خواهد کرد؟ اکنون کجاست؟ چگونه زندگى مى‏کند؟ هنگام ظهور، چگونه بر قدرت‏هاى بزرگ جهان پیروز مى‏شود و حکومت واحد جهانى تشکیل مى‏دهد؟ سلاح او در مبارزه با سلطه‏هاى جهانى چیست؟ از چه کسانى در اداره جهان استفاده مى‏کند؟ برنامه دولت و حکومتش چیست؟ و… سؤال‏هایى از این نمونه، براى برخى ابهام پیش مى‏آورد و بدون تحقیق در این مسئله که مستندات فراوان دارد، به «تردید»، گاهى هم به «انکار» روى مى‏آورند و طول کشیدن دوران غیبت را برنمى‏تابند.

این نکته در روایات هم پیش‏گویى شده است. امام صادق(ع) مى‏فرماید: «دوران غیبت قائم، آن چنان به درازا خواهد کشید تا حق، در خلوص خود رخ بنماید و ایمان‏هاى ناخالص از خالص جدا شود.»(۵)

از امام على(ع) نیز روایت شده است: «لا یثبت على‏ امامته الا من قوى یقینه و صحّت معرفته؛(۶) بر امامت و عقیده به او استوار نمى‏ماند، مگر کسى که یقین او قوى و معرفتش درست باشد.»

ثبات عقیده و پایدارى بر این ایمان، در سایه افزایش «معرفت» تحقّق مى‏پذیرد. کسانى هم که دچار تردید و انحراف مى‏شوند، به سبب بى‏بصیرتى و ضعف در «امام‏شناسى» است.

اى پرده‏نشین، پرده ز رخ یک سو زن‏

یک‏سو همه مرد منتظر، یک سو، زن‏

هر چند که انکار کنندت، اما

از رونق تو کم نشود یک سوزن(۷)

در آینه القاب‏

لقب‏هایى که امامان معصوم دارند هر کدام بُعدى از شخصیت و فضایل آنان را نشان مى‏دهد و از واقعیت خصال و زندگى آنان گرفته شده است. از این‏رو آشنایى با این القاب و مفاهیم آن‏ها کمک مى‏کند تا در «امام‏شناسى» بصیرتر شویم. برخى از القاب آن موعودِ منتظر چنین است:

«حجّت»: او معروف به حجه بن الحسن است. هر یک از امامان بزرگوار از سوى خدا حجّت و برهان به شمار مى‏روند و گفتار و رفتار آنان براى ما حجّت است. آن حضرت، حجّت دوازدهم است و معرفت و اطاعت او به عنوان «حجّهالله» بر پیروان لازم است.

«قائم»: این لقب، برگرفته از جنبه قیام او براى برپایى حکومت جهانى است. احترام منتظران به آن حضرت هنگام شنیدن این لقب، نشانه آن است که وقتى با شنیدن نامش برمى‏خیزند، وقتى بیاید در کنارش قیام مى‏کنند و مطیع فرمان اویند. او قیام کننده به عدل است، تا جهانى را به قیام حق‏طلبانه وادارد.

«بقیّهاللّه»: یعنى آن‏که خدا او را براى هدایت مردم و اصلاح جهان، از دودمان پیامبر باقى گذاشته است. او ذخیره الهى و یادگارى از خط نورانى امامان است.

«صاحب الأمر»: او صاحب فرمان و عهده دار امامت است و امر امامت امت در اختیار اوست.

«صاحب الزّمان»: او صاحب زمان و پیشواى دوران است. هر عصر و زمانى پیشوایى الهى سرپرست مردم است؛ او اکنون چنین منصبى دارد.

تو صاحب زمان و زمینى‏

اى آفتاب نیمه شعبان‏

ما را فقط تو پشت و پناهى‏

این انقلاب را تو نگهبان(۸)

«مهدى»: او هدایت شده از سوى خداست، هم هادى است، هم مهدى.

«منصور»: یارى شده، هم یارى خداوند و هم نصرت مؤمنان و منتظران راستین با اوست. او طبق روایات، «منصور به رعب» است و رعبى از او در دل‏هاى ظالمان و مستکبران مى‏افتد که زمینه ساز پیروزى اوست. «این المنصور على من اعتدى علیه…» در دعاى ندبه هم آمده است.

«ولىّ عصر»: در هر دوره‏اى یک «ولىّ» از سوى خدا بر مردم ولایت دارد. امام، ولىّ خدا بر بندگان است. ولىّ و سرپرست و عهده‏دار امور در این دوران، وجود مبارک اوست.

«وارث»: وعده الهى است که بندگان صالح خدا زمین را به میراث مى‏برند. وراثت مستضعفان بر جهان، نوید خدا در کتاب‏هاى آسمانى است. او وارث دین پیامبر و وارث خط سرخ شهادت و نگهبان میراث توحیدى، راه و مرام و دعوت همه انبیاى الهى است.

«ثائر»: انقلابى، قیام کننده (ثوره: انقلاب و نهضت). آن پیشواى انقلابى، خون‏خواه شهیدان است. هم برانگیخته است، هم برانگیزاننده.

«منتقم»: انتقام گیرنده. او انتقام جبهه مظلوم حق را از بیدادگران خواهد گرفت. در دعاى ندبه، جمله «این الطالب بذحول الأنبیاء و ابناء الأنبیاء، این الطالب بدم المقتول بکربلا» اشاره به این نکته است. در دعاى شریف ندبه، اوصاف متعدد و لقب‏هاى گوناگونى براى آن حضرت آمده، که هر کدام به نکته‏اى از معارف مهدوى درباره امام غایب اشاره مى‏کند.

فرقه‏هاى ساختگى و مدّعیان دروغ‏

از آغاز اسلام تاکنون، پیوسته اشخاص منحرف و گروه‏هاى باطل سعى در مسخ چهره اصلى مفاهیم و مظاهر دین کرده‏اند و همواره گروهى ساده لوح و جاهل هم در پى آنان به راه افتاده‏اند. این انحراف‏ها در ابعاد مختلف مسائل اعتقادى، از جمله در موضوع امامت و امام عصر(عج) وجود دارد.

آن‏چه افرادى را به صورت «طعمه» درمى‏آورد، سادگى و ضعف شناخت است. اگر پیروان دین در «امام‏شناسى» بصیر و عمیق باشند، با هر بادى به این سو و آن سو نمى‏روند و از راه راست منحرف نمى‏شوند.

کسانى با ادعاهاى دروغ (چه به صورت ارتباط خاص با امام زمان، یا به صورت ادعاى امام زمان بودن) فرقه‏هایى انحرافى را پدید آورده‏اند. دشمنان دین هم از این‏گونه اشخاص و جریان‏ها حمایت کرده‏اند تا در امت محمدى شکاف ایجاد کنند. این‏گونه مدعیان دروغ باف را «متمهدى» گویند؛ یعنى مدعى مهدى بودن.

فرقه «بهائیّت» و «قادیانى‏گرى» از این مسلک‏هاى انحرافى است و هر دو مولود سیاست‏هاى شوم و تفرقه‏افکنانه انگلیسى‏ها بوده است، اوّلى در ایران و دومى در آفریقا، جمع زیادى را به انحراف کشیدند. بنیان‏گذار یکى «على‏محمد باب» بود و مؤسس دیگرى «غلام احمد قادیانى». اینان مدعى مى‏شدند که دوران غیبت به سرآمده و ما همان «مهدى» هستیم که ظهور کرده‏ایم. هم اکنون گاهى از این مهدى‏هاى دروغین، ظهور مى‏کنند و فتنه‏انگیزى دارند.

یکى دیگر از این دروغ‏پردازدان، «سید احمد هندى» بود که در سال ۱۲۴۳ هجرى در هند ادعاى مهدویّت کرد. شخص دیگرى به نام «محمد بن على سنوسى» در قرن سیزدهم در الجزایر و لیبى چنین ادعایى داشت. «مهدى سودانى» مدّعى دروغین دیگرى بود که جمعى را هم فریفت و قدرتى به هم زد و هوادارانى داشت و سرانجام در سال ۱۳۰۸ هجرى از دنیا رفت.

این‏گونه حوادث در تاریخ اسلام فراوان پیش آمده که مایه عبرت است و باید به مسلمانان امروز، بصیرت و آگاهى دهد تا هر ادعایى را به راحتى نپذیرند و سوء استفاده‏هایى را که از مذهب و اعتقادات دینى و صفاى قلب منتظران مى‏شود، جلوگیرى کنند. این‏که دولت انگلستان از «على‏محمد باب» بنیان‏گذار بهائیت پشتیبانى مى‏کند، این‏که حسینعلى بهاء (جانشین او) وقتى تحت فشار قرار مى‏گیرد، از حمایت کشور روسیه برخوردار مى‏شود. این‏که امروز آمریکا و اسرائیل، از حامیان عمده بهائیت به شمار مى‏روند، همه از نشانه‏هاى وابستگى این گروه‏ها و فرقه‏ها به بیگانگان است.

آیا چنین افراد سرسپرده و فرقه‏هاى منحرف، مى‏توانند «امامت» را عهده‏دار شوند؟ اگر امام‏شناسى ما قوى باشد، فریب شیّادان را نخواهیم خورد. حتى در میان مسلمانان و مدعیانِ علاقه به آن حضرت، کسانى که ادعا مى‏کنند با امام زمان(عج) رابطه دارند و پیوسته به محضرش شرف‏یاب مى‏شوند و از او دستور مى‏گیرند، دروغ‏گویانى بیش نیستند. منتظران حضرت مهدى(عج) نباید ساده لوح و زودباور باشند و دروغ را چه از بهائیان و چه از مدعیان تشیّع بپذیرند.

بعضى‏ها براى آمدن آن امام موعود، وقت تعیین مى‏کنند. باور این حرف‏ها هم از ساده‏لوحى است. در روایات متعدد آمده است که «کذب الوقّاتون؛ تعیین کنندگان وقت، دروغ مى‏گویند.»

امام صادق(ع) فرمود: «من وقّت لک من النّاس شیئاً فلا تهابنّ ان تکذّبه، فلسنا نوقّت لأحدٍ وقتاً؛(۹) هر کس از مردم براى تو وقتى (براى زمان ظهور حضرت حجّت) تعیین کرد، بدون ترس و واهمه آن را دروغ بدان و قبول نکن، ما هرگز براى احدى وقتى تعیین نکرده‏ایم.»

مباحث مربوط به مهدویت و شناخت امام عصر(ع) بسیار گسترده است. در این نوشته، گوشه‏اى از آن مباحث، آن هم به صورت فشرده مطرح شد تا راهى براى پژوهش علاقه‏مندان به این موضوع گشوده شود.

امید است که با ظهور آن حجّت غایب از نظر، چهره تاب‏ناک اسلام بر همه گیتى فروغ افشانى کند و مردم طعم شیرین زندگى را در سایه «حکومت مهدوى» و دولت کریمه آن امام بچشند.

جهان به حسرت دیدار، مى‏زند پر و بال‏

بیا بیا که بشر جز در آرزوى تو نیست‏

تو خود، شکفتن خود را ز حق تمنّا کن‏

در این چمن، گل سرخى به رنگ و بوى تو نیست(۱۰)

پی نوشت ها:

۱) بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۷۶.

۲) اصول کافى(عربى)، ج ۱، ص ۳۷۱، حدیث ۵.

۳) میزان الحکمه، حدیث ۱۱۶۳.

۴) بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۵.

۵) شیخ صدوق، کمال الدین، ص ۳۵۶.

۶) لطف‏الله صافى‏گلپایگانى، منتخب الاثر.

۷) شعر از: امیرعلى مصدّق.

۸) از نویسنده، برگ و بار، ص ۱۱۸.

۹) شیخ طوسى، الغیبه، ص ۴۲۶.

۱۰) شعر از: غفور زاده (شفق).

نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین جواد محدثی

منبع: آینده روشن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *