انتظار؛ شرط قبولی اعمال
انتظار؛ شرط قبولی اعمال هر عمل دینی برای آنکه عبادتی مقبول در پیشگاه خدای متعال تلقّی شود، باید شرایطی داشته باشد که بخش عمدهای از این شرایط به شخص عمل کننده مربوط میشود. اینها همان اموری است که گاهی به عنوان «دین» از آن یاد میشود؛ دین صحیح و مطابق خواست خداوند. در فرمایشی […]
انتظار؛ شرط قبولی اعمال
هر عمل دینی برای آنکه عبادتی مقبول در پیشگاه خدای متعال تلقّی شود، باید شرایطی داشته باشد که بخش عمدهای از این شرایط به شخص عمل کننده مربوط میشود. اینها همان اموری است که گاهی به عنوان «دین» از آن یاد میشود؛ دین صحیح و مطابق خواست خداوند. در فرمایشی از امیرمؤمنان (علیهالسلام) به این حقیقت اشاره شده است که هیچ کار خوبی از غیر شخص دیندار پذیرفته نیست:
اَیُّهَا النّاسُ! دینَکُم! دینَکم! تَمَسَّکُوا به ولایُزیلنَّکُم اَحَدٌ عنه. لِأنَّ السَّیِّئَهَ فیه خَیرٌ مِنَ الحَسَنَهِ فی غَیرِه. لِأَّنَّ السَیِّئَهَ فیه تُغفَرُ و الحَسَنَهَ فی غَیرِه لا تُقبَلُ. (۱)
ای مردم! مراقب دین خود باشید! مراقب دین خود باشید! به آن تمسّک کنید و کسی شما را از آن خارج نسازد و برنگرداند. زیرا کار بد در دین، از کار خوب در غیر دین بهتر است. چون کار بد در دین بخشوده میشود، امّا کار خوب در غیر دین پذیرفته نمیشود. پس قبل از انجام هر عملی، باید دینی را که شرط پذیرفته شدنِ همهی اعمال است، بشناسیم. و این امر با مراجعه به احادیث کاملاً روشن میگردد. فردی در حالی که نوشتهای همراه خود داشت، خدمت حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) رسید. ایشان پیش از آنکه او نوشتهاش را باز کند، فرمودند:
هذه صَحیفَهُ مُخاصِمٍ یَسأَلُ عَنِ الدّینِ الذی یُقبَلُ فیه العَمَلُ.
این، نوشتهی بحث کنندهای است که سؤال میکند دربارهی آن دینی که عمل در آن پذیرفته است. آن شخص گفت: خدا شما را رحمت کند. این همان چیزی است که من میخواهم. آن گاه حضرت فرمودند:
شَهادَهُ أن لاإلهَ الّا اللهُ وَحدَهُ لا شَریکَ له و أنَّ محمّداً (صلی الله علیه و آله و سلم) عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ، و تُقِرُّ بِما جاءَ مِن عِندِاللهِ، والوِلایَهُ لَنا أَهلَ البَیتِ، وَ البَراءَهُ مِن عَدُوِّنا، والتَّسلیمُ لِأَمرِنا، والوَرَعُ، و التُّواضُعُ، وَ انتظارُ قائِمنا؛ فَإن لَنا دَولَهً إذا شاءَ اللهُ جاءَ بها. (۲)
گواهی دادن به توحید پروردگار و این که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بنده و فرستادهی اوست، و اقرار به آنچه از جانب خداوند آمده و پذیرفتن ولایتِ ما اهل بیت (علیهم السلام)، و بیزاری جستن از دشمنِ ما، و تسلیم شدن نسبت به امر ما، و ورع، و فروتنی، و در انتظار قیام کنندهی ما بودن؛ چون برای ما دولتی است که هرگاه خداوند بخواهد، آن را محقّق میسازد. طبق این بیان، انتظار قائم اهل بیت (علیهم السلام) از ارکان دین است که عمل در آن پذیرفته میشود.
در حدیث دیگری ابوبصیر از حضرت صادق (علیهالسلام) نقل میکند که ایشان روزی چنین فرمودند:
ألا اُخبِرکُم بِما لا یَقبَلُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ العِبادِ عَمَلاً اِلّا به؟
آیا شما را خبر ندهم به آنچه خدای عزوجل هیچ عملی را از بندگان جز به سبب آن نمیپذیرد؟ ابوبصیر عرض میکند: بله، بفرمایید. آنگاه حضرت چنین توضیح میدهند:
شَهادَهُ أن لاإلهَ الّا اللهُ وَ أَنَّ مُحمّداً (صلی الله علیه و آله و سلم) عَبدُهُ [وَ رَسولُه]، و الاِقرارُ بِما اَمَرَالله، و الوِلایَهُ لنا، و البَراءَهُ مِن اَعداءِنا، – یعنی الأئمهَ خاصَّهً -و التسلیمُ لهم، و الوَرَعُ، و الاِجتِهادُ، وَ الطُّمَأَنِیَنهُ، وَ الانتِظارُ لِلقائِم (علیه السلام). (۳)
گواهی دادن به توحید پروردگار و اینکه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بنده (و فرستادهی) اوست، و اقرار به آنچه خداوند دستور فرموده، و ولایت ما، و بیزاری جستن از دشمنان ما -منظور خصوص ائمه (علیهم السلام) است -و تسلیم شدن نسبت به ایشان، و ورع و کوشش (در راه عمل به شرع)، و طمأنینه، و در انتظار حضرت قائم (علیه السلام) بودن.
بنابراین هیچ عملی در دین، بدون حالت انتظار مهدی موعود (علیه السلام) مقبول درگاه الهی نیست. منظور از مقبول شدن این است که آن عمل، عبادتی تلقّی شود که مشمول پاداش پروردگار قرار گیرد و باعث تقرّب شخص به پیشگاه الهی شود.
پاداشهایی که برای انجام یک عمل خاصّ در کتاب و سنّت آمده است، همگی بر عمل مقبول، مترتّب میشود و اگر آن عمل، حائز شرایط قبولی نباشند، انجام دهندهی آن استحقاق هیچگونه پاداشی از جانب خداوند ندارد. با این وصف بدون حال انتظار قائم (علیه السلام) استحقاق هیچ خیر و پاداشی بابت انجام عبادات برای انسان پدید نمیآید.
البته اگر خداوند بخواهد از روی فضل و کرم خویش، یک عبادت ناقص و فاقد بعضی شرایط را از بندهای بپذیرد، بحث دیگری است، ولی آنچه طبق وعدههای الهی و براساس مقرّرات وضع شده، سبب قبولی اعمال است، همان شرایط اعلام شده میباشد.
وجوب انتظار
در احادیث متعدّدی از معصومین (علیهم السلام)، قیام کنندهی از اهل بیت (علیه السلام) که انتظار ظهورش از ارکان دین به شمار آمده، دقیقاً معرّفی شده است. به عنوان نمونه از حضرت جواد الائمه (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند:
اِنَّ القائِمَ مِنّا هُو المَهدِیُّ الذی یَجِبُ أن یُنتَظَرَ فی غَیبَتِهِ. (۴)
همانا قیام کننده از ما (اهل بیت (علیهم السلام) همان مهدی (علیه السلام) است که انتظار او در (زمان) غیبتش واجب است.
تعبیر وجوب، در فرمایش حضرت جواد (علیه السلام) نشان دهندهی ضرورت حال انتظار در زمان پنهانی امام (علیه السلام) میباشد. و نتیجهای که از کلّ این بحث گرفته میشود این است که دینداری و بندگی خدا جز به شرط تحقق این رکن مهم -یعنی انتظار قائم (علیه السلام) -امکان ندارد و کسی که به دنبال عبادتِ پروردگار است، نباید از این امر واجب غفلت بورزد.
امّا نکتهای که در این جا به صورت سؤال یا اشکال مطرح میشود این است که: مگر حالت انتظار یک حالتِ اختیاری است که بتواند متعلِّق وجوب قرار گیرد؟ آیا اساساً امر به انتظار داشتن صحیح است؟
هر کس حالِ انتظار را در خودش وجدان کرده باشد، تصدیق میکند که این حال بدونِ وجود مقدّماتش در انسان ایجاد نمیشود و اگر مقدماتِ آن به طور کامل موجود شود، «انتظار» قهراً حاصل میشود و نیاز به امر و دستوری در مورد آن نیست.
بنابراین میتوان گفت: اصل حالت انتظار داشتن بسانِ افعالی چون خوردن و آشامیدن، اختیاریِ انسان نیست. و اگر کسی طالب ایجاد این حال باشد، باید مقدمات آن را در خودش فراهم کند و در صورت تحقّقِ آن مقدمات، حالت انتظار خود بخود به وجود میآید. پس امر به انتظار وجوب آن، در حقیقت به ایجاد آن مقدمات بر میگردد.
البته انتظار دارای شدّت و ضعف میباشد و هر درجهای از آن، مقدمات خاصّ خود را دارد. پایینترین درجهی انتظار وقتی است که انسان احتمال وقوع چیزی را بدهد. شدّت انتظار بستگی به قوّت این احتمال دارد. احتمالِ بالاتر، انتظار قویتری را موجب میگردد و قوّت انتظار منشأ پیدایش آثاری در فرد منتظر میشود که این آثار در مراتب پایینتر به چشم نمیخورد. بحث فعلی ما به درجات پایین انتظار که اثر چندانی در فرد ندارد، ناظر نیست. براین اساس، مقدماتی که حال انتظار را در فرد به درجهی قابل توجه و مؤثری میرساند، در چهار عامل خلاصه میکنیم:
اول:
یقین داشتن به وقوع چیزی. یعنی این که انسان واقع شدن چیزی را به طور قطع و یقین بداند و هیچ شکّ و تردیدی در آن نداشته باشد. در این صورت انتظارِ وقوعِ آن خود به خود در شخص حاصل میگردد. و هر قدر این علم و یقین قویتر باشد، انتظارِ وقوع آن هم شدیدتر است.
دوم:
نزدیک دانستن وقوع آن چیز. ممکن است واقع شدن چیزی را انسان با قطع و یقین بداند، ولی وقوعِ آن را در آیندهای دور ببیند. در این صورت حالتِ انتظار برای آن واقعه ضعیف است. و هر قدر وقوعِ آن را نزدیکتر ببیند، انتظارش در مورد آن بیشتر خواهد بود.
سوم:
دوست داشتنِ آن وضعیّتی که به وقوعِ آن علم دارد. انسان هر اندازه چیزی را که خبر از وقوعش دادهاند بیشتر دوست بدارد، حالتِ انتظارش نسبت به آن شدیدتر میشود. چه بسا خبرِ قطعی از واقع شدن چیزی به انسان داده شود ولی آن چیز مطبوع و محبوب او نباشد، در این صورت قطعاً انتظارش نسبت به آن کمتر و ضعیفتر میباشد.
چهارم:
دوست داشتنِ آن کسی که خبر از آمدنش دادهاند. اگر انسان به آمدنِ کسی یقین داشته باشد، هر قدر او را بیشتر دوست بدارد، آمدنش را بیشتر انتظار میکشد.
اگر این چهار عامل در موردِ وقوع چیزی موجود باشد، قهراً و قطعاً انتظارِ وقوع آن هم قابل توجّه خواهد بود و هیچ نیازی به امرِ نسبت به آن نیست. به کسی که این مقدمات برای حاصل شده، لازم نیست گفته شود که: «منتظر باش!» چون او قهراً منتظر هست. حتی نمیتوان گفت: «منتظر نباش!» زیرا با وجود این عوامل، او نمیتواند منتظر نباشد.
در مورد انتظار ظهور امام عصر (علیه السلام) هم مطلب از همین قرار است (۵) برای آنکه حالِ انتظارِ ایشان در کسی پیدا شود، باید مقدّماتش فراهم شود. اگر مقدمات محقّق باشد، انتظار هم هست و نیازی به امرِ نسبت به آن نیست. و اگر آن مقدمات نباشد، انتظار حاصل شدنی نیست.
مهمترین این مقدمات همان چهار عاملِ مذکور است:
اول، یقین به ظهور حضرت:
هر قدر علم و یقین شخص به ظهور امام (علیه السلام) بیشتر و عمیقتر باشد، انتظارش نسبت به آن بیشتر است. و اگر خدای ناکرده شک و تردیدی در اصلِ وقوعِ آن داشته باشد، یا اعتقادش به آن سست و ضعیف باشد، انتظارش هم به همان اندازه کم و ضعیف و سست خواهد بود و چه بسا به صفر برسد.
یقین قوی و محکم در این مسأله رابطهی مستقیم با ایمان و اعتقادِ شخص به وعدههای قرآن و سنّت دارد و هر قدر این ایمان و اعتقاد راسختر و عمیقتر شود، خود به خود انتظارش نسبت به وقوعِ آن هم شدیدتر خواهد شد.
دوم، نزدیک دانستنِ امر ظهور:
ممکن است کسی به اصل ظهور حضرت یقین داشته باشد ولی وقوع آن را در آیندهای دور ببیند. در این صورت انتظارش نسبت به آن سست و ضعیف میشود. ولی اگر آنچنانکه در احادیث اهل بیت (علیهم السلام) آمده است، امرِ ظهور را دور نپنداریم، بلکه آن را نزدیک ببینیم، آنگاه انتظارِ ما نسبت به آن شدیدتر میگردد. اینک فرمودهاند:
اِنَّهُم یَرَونَه بعیداً وَ نَراهُ قریباً (۶).
آنها (کافران و ناباوران) ظهور امام (علیه السلام) را دور میبینند، ولی ما آن را نزدیک میبینیم.
برای این است که حالت انتظار در ما شدیدتر گردد. چنین اعتقادی خود به خود درجهی انتظار را در انسان بالاتر میبرد.
البته نزدیک دانستن ظهور با «استعجال» که در روایات مذمّت شده کاملاً متفاوت است و لازمهی آن پیشگویی در مورد زمان ظهور هم نیست.
سوم، دوست داشتنِ ظهور امام (علیه السلام):
کسی که به ظهورِ امام زمان (علیه السلام) صددرصد معتقد است ووقوع آن را هم نزدیک میبیند، هر قدر آن وضعیت موعود را بیشتر دوست بدارد، انتظارش نسبت به آن بیشتر خواهد بود؛ و اگر آن را خوش نداشته باشد، انتظارش ضعیف و سست میشود. این دوست داشتن تنها زمانی به وجود میآید که مؤمنان تصویر روشنی از زمان ظهور حضرت داشته باشند تا اینکه نه تنها از آن نترسند بلکه برای وقوعش لحظه شماری کنند.
در قرآن و سنّت، بشارتهای متعددّی در مورد نعمتهای بینظیر زمان ظهور ذکر شده است که در بخش دوم کتاب به گوشهای از آن اشاره خواهد شد. اعتقاد و باور محکم نسبت به این بشارتها، خود به خود انتظارِ مؤمن را نسبت به آن بالا میبرد.
چهارم، دوست داشتنِ خود امام عصر (علیه السلام):
هر کس محبّت و علاقهاش به امام زمان (علیه السلام) بیشتر باشد، ظهور ایشان را بیشتر دوست میدارد و قهراً انتظارش نسبت به قدوم ایشان بیشتر و قویتر خواهد بود.
با وجود این چهار عامل، انتظار نسبت به ظهور امام (علیه السلام) خود به خود به وجود میآید. و در صورت نبود یا ضعف این عوامل، انتظار هم ضعیف و کم اثر میشود. هر چه این مقدمات قویتر باشد انتظار هم شدیدتر میشود.
بنابراین برای عمل به وظیفهی انتظار حضرت قائم (علیه السلام) باید این مقدّمات را تقویت کرد. امر به انتظار حضرت، در حقیقت امر به ایجاد اینهاست. و اگر بعضی از اینها هم اختیاری نباشند، باید مقدمات آنها را فراهم کرد.
مثلاً محبّت به امام (علیه السلام) به محض ارادهی انسان و اختیارش حاصل نمیشود و ایجاد آن هم احتیاج به مقدماتی دارد. زیرا چنین نیست که به محض ارادهی انسان، محبّت نسبت به چیزی یا کسی در او به وجود آید. باید با انجام افعال اختیاریِ مناسب، کم کم زمینههای ایجاد آن را فراهم کرد تا خداوند لطف کند و محبّت انسان را نسبت به امامش بیشتر کند.
به طور کلّی شاید بتوان مهمترین عامل را در ایجاد محبّت نسبت به امام عصر (علیه السلام) و ظهور ایشان، معرفت آن عزیز دانست که در محلّ خود دربارهی زمینههای اختیاریِ آن بحث شده است.
در مورد عامل اول و دوم نیز آشنایی بیشتر با کتاب و سنّت و بشارتهای مذکور در آنها، از طریق مطالعه کردن و جدّی گرفتن و اهمیت دادن و … که همه، افعال اختیاری هستند، میتواند زمینهساز علم و ایمان قویتر و باورِ محکمتر باشد. به طور کلی عمل به وظایف اهل معرفتِ امام (علیه السلام) در زمان غیبت ایشان، در این خصوص میتواند بسیار مؤثر باشد که توضیح آنها در محل مناسب خود آمده است.
ناگفته نماند که امر به انتظار و به طور کلّی همهی امور غیراختیاری که در شرع موارد متعدّدی از آنها به چشم میخورد، باعث میشود که توجّه مکلِّف نسبت به آن جلب شود و فکر و دلِ او را به خود مشغول نموده، آن را مهم بشمارد و برای تحقّق بخشیدن آن به فکر و تلاش بیفتد و این خود یک عامل اصلی برای به وجود آمدنِ آن حالت غیراختیاری است. پس اوامری که در دین نسبت به امور غیراختیاری (از جمله انتظار) وارد شده است، در تحقق آنها بسیار مؤثر میباشند.
پینوشتها:
۱. معانی الاخبار، ص ۱۸۵ و ۱۸۶.
2. اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب دعائم الاسلام، ح ۱۳.
3. غیبت نعمانی باب ۱۱ ح ۱۶.
4. کمال الدین ج ۲ ص ۳۷۷ باب ۳۶ ح ۱.
5. البته انتظار ظهور یک مصلح جهانی در غیر اسلام هم مطرح بوده است ولی مبنای ما بحث انتظار در فرهنگ امامیه (شیعیان دوازده امامی) است که در آن، منجی بشر شخص حضرت حجه بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و انتظار را صرفاً نسبت به ظهور ایشان مطرح میکنیم.
6. بحارالانوار ج ۱۰۲ ص ۱۱۲.
منبع مقاله :
بنیهاشمی، سیّدمحمّد؛ (۱۳۹۰)، سلوک منتظران، تهران: مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، چاپ ششم
دیدگاهتان را بنویسید