حدیث روز

بعثت نور، حیات همیشگی انسان

بعثت نور، حیات همیشگی انسان   نویسنده: سهیلا بهشتی ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد سالروز بعثت پیامبر اکرم(ص)، روز بزرگی برای تاریخ و بشریت است. واقعه بعثت، جایگاه ویژه […]

اشتراک گذاری
15 آذر 1400
329 بازدید
کد مطلب : 5563

/images/3537622565_7987703807.jpg

بعثت نور، حیات همیشگی انسان

 
نویسنده: سهیلا بهشتی

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

دل رمیده ما را انیس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

سالروز بعثت پیامبر اکرم(ص)، روز بزرگی برای تاریخ و بشریت است. واقعه بعثت، جایگاه ویژه ای در فرهنگ مسلمانان دارد. بعثت در حقیقت، نقطه آغازین اسلام است. دین اسلام که در سال های نخستین خود با پیروانی اندک و در شرایط سخت آغاز شد، بعدها با راهبری پیامبر اکرم(ص)و استقامت مومنان در سراسر جهان انتشار یافت و دل های فراوان را به سوی خود جذب کرد. این اتفاق بزرگ، در روز دوشنبه ۲۷ رجب سال چهلم عام الفیل روی داد.
به فرمان خداوند، حضرت محمد(ص) مأمور شد مردم را به سوی پروردگار خویش بخواند؛ پروردگاری که جهان و انسان را آفرید و آنچه را نمی دانست، به او آموخت.

زلال وحی

قرآن کریم در آیه دوم سوره جمعه در مورد اهداف بعثت پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید: هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین.
اوست خدایی که در میان جمعیت درس نخوانده،پیامبری را از خود آنان مبعوث کرد تا آیات الهی را بر آنان بخواند و آنان را پاک سازد و کتاب و حکمت تعلیم دهد، هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.
قرآن کریم، سند جاودانگی بعثت است.
بعثت، همزاد قرآن است و با قرآن آغاز می شود. خداوند در قرآن، از بعثت پیامبران و اهداف آن سخن به میان آورده است. در این آیه نکته هایی درباره بعثب پیامبران وجود دارد که در ذیل به آن ها اشاره می کنیم.
1-هو الذی بعث: برانگیزاننده پیامبران، خداوند است. به بیان دیگر، بعثت پیامبران، به ویژه پیامبر اسلام با آن ویژگی هایی که جز از راه اعجاز نمی توان تفسیر کرد، نشان عظمت خداوند و شاهکار آفرینش اوست.
2-فی الامیین: علم نبوت و رسالت در کتاب ها نیست، بلکه علم لدنی و از سوی خداوند است. پیامبر اسلام از میان قشر درس نخوانده برخاست و همین مسئله، دلیل حقانیت اوست، زیرا کتابی مانند قرآن با آن همه محتوای عظیم و ژرف نمی تواند زاییده فکر بشر باشد و از طرف خداوند بر پیامبر(ص) به صورت وحی نازل شده است.
3- رسولاً منهم: پیامبران از قشرهای متوسط یا پایین جامعه و از جنس خود مردم هستند. آن ها برای احیای انسان ها به ویژه مستضعفان و هدایت آن ها به همه مدارج و مراحل عالی کمال انسانی و الهی در همه ابعاد آمده اند.
4- یتلوا علیهم آیاته: مطالعه آیات الهی، مقدمه و لازمه تزکیه نفس است. انسان در پرتو قرآن از هر گونه شرک، کفر، انحراف و فساد، پاک و پاکیزه می شود و کتاب و حکمت می آموزد تا به رشد و تعالی و تکامل همه جانبه برسد.
5-یزکیهم و یعلمهم: پاک شدن صحیفه دل از زنگارها و منور شدن به نور دین مقدمه تعلیم آیات الهی هستند.
6-در آیه شریفه یاد شده، هدف بعثت در سه امر خلاصه شده است: یکی جنبه مقدماتی دارد و آن، تلاوت آیات الهی است که با تلاوت آن، جهان تازه ای پیش چشم جهانیان باز شد و مردم با حقایق زندگی آشنا شدند. دو قسمت دیگر، یعنی تهذیب و تزکیه نفس و تعلیم کتاب و حکمت، دو هدف بزرگ و نهایی را تشکیل می دهد و بشر در سایه این سه هدف و رشد آن ها در فکر و قلب و روح خود، می تواند به مراحل عالیه کمالات الهی و انسانی برسد(۱)

زلال قلم

سلام بر بعثت؛ روز برانگیخته شدن خاتم رسولان و نقطه تحول انسان. درود بی پایان خداوند بر مردی که از تبار ابراهیم بود، آن سان که بت و بتخانه را شکست. هستی ما نثار تو، ای پیام آور رحمت و صاحب خلق عظیم! بعثت تو باران ناگهان رحمت بود که با قطره های خود این بوستان غمناک را نمناک کرد و شکوفه های لب فروبسته را شکوفا ساخت. زمین و اهل آن که بر اثر جهل و خرافات پیر شده بود، شاد شد و جوانی یافت و کائنات، وجودی تازه یافت. بعثت نور و تابش فروغ شمع الهی، جان ها را روشن و تن ها را بهاری کرد و شاخه شاخه گل پرورید و گلستان پدید آورد و بهار آفرینش آغازشد.
فرشته وحی نزد من آمد،
گفت:بخوان!
گفتم: خواندن نمی دانم.
مرا سخت بفشرد، پس رها کرد و گفت: بخوان!
گفتم: چه بخوانم؟
گفت: بخوان: «اقرا باسم ربک الذی خلق…»
بخوان به نام پروردگار تو که آفرید.
خواندم.
او مرا واگذاشت.
گویا در دل من کتابی نوشته شده بود.
از غار بیرون آمدم. چون به میان کوه رسیدم، آوایی از آسمان شنیدم که می گفت: ای محمد(ص)! تو فرستاده خدایی و من، جبرئیلم.
رو به آسمان کردم. فرشته را در صورت مردی دیدم که هر دو گام خود را در افق آسمان نهاده است و می گوید: ای محمد! تو فرستاده خدایی و من جبرئیلم.
ایستادم به او نگاه می کردم. نه پیش می رفتم و نه پس. چون روی خود را از او بر می گرفتم و به آسمان می نگریستم، همه جا او را می دیدم…(۲)

خاستگاه نور

غروبی سخت دلگیر است و من
بنشسته ام اینجا
کنار غار پرت و ساکتی تنها
که می گویند:« روزی روزگاری،
محیط وحی خدا بوده است
و نام آن حرا بوده است»
برون از غار، ذهن خسته و تنهای من
چون مرغ نوبالی
کنار غار، از هر سنگ، هر صخره
پَرَد بر صخره ای دیگر
و می جوید به کاوش های پیگیری
نشانی های مردی را
و پیدا می کنم گویی نشانه ها که
می جویم:
همان است اوست
یتیم مکه، چوپانک، جوانک
نوجوانی از بنی هاشم
و بازرگان راه مکه و شامات
امین، آن راستین، آن پاک دل، آن مرد
و شوی برترین بانو؛ خدیجه
نیز آن کس کو سخن جز حق نمی گوید
و غیر از حق نمی جوید
و بت ها را ستایشگر نمی باشد
و اینک این همان مرد ابر مرد است
«محمد» اوست
ردایی بر تن است او را
و می بینم که بنشسته ست
چونان چون همان ایام
همان ایام کاین ره را
بسا بسیار می پیمود،
و تنها می نشست ، اینجا
غمان مکه مشؤوم آن ایام را با غار
می نالید…
و می بینم تو گویی رنگ غمگین کلامش
را، که می گوید:
«خدای کعبه»، ای یکتا!
درونم را پذیرا باش، ای برتر
و بشنو آنچه می گویم
پیام درد انسان های قرنم را ز من بشنو
پیام تلخ دختر بچگان خفته اندر گور
پیام رنج انسان های زیر بار
وز آزادگی مهجور
پیام آنکه افتاده است در گرداب
خدای کعبه، ای یکتا!
فروغی جاودان بفرست کاین شب ها بسی
تار است…
بدین هنگام
کسی، آهسته، گویی چون نسیمی،
می خزد در غار
محمد را صدا آرام می آید فرود از اوج
و نجوا گونه می گردد، پس آنکه می شود
خاموش
و من در فکر آنم کاین چه کس بود
از کجا آمد؟!
که ناگه این صدا آمد:
«بخوان»!…
اما جوابی بر نمی خیزد.
محمد سخت مبهوت است گویا، … کاش
می دیدم!
صدا با گرم تر آوا و شیرین تر بیانی باز
می گوید:
«بخوان»!…
اما محمد همچنان خاموش
پس از لختی سکوت- اما که عمری بود
گویی -گفت:
«…من خواندن نمی دانم!»
همان کس باز پاسخ داد:
«بخوان»!
و او می خواند، اما لحن آوایش،
به دیگر گونه آهنگ است،
صدایی گو خدارنگ است
می خواند
درودی می تراود از لبم بر او
درودی گرم
غروب است و افق، گلگون و خوش رنگ
است
و من بنشسته ام اینجا، کنار غار پرت و
ساکت تنها
که می گویند:«روزی، روزگاری محیط
وحی خدا بوده است
و نام آن حرا بوده است»…

پی نوشت ها:
۱-عبدالرحیم گواهی، کوثر: برداشت هایی از قرآن کریم، تهران، آفتاب توسعه،۱۳۸۱، ج۲،ص۶۶۹
2-محمد رضا حکیمی، بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۷،ص۱۲

منبع:ماهنامه اشارات، ش ۱۲۲، مرکز پژوهش های اسلامی صدا وسیما
منبع:نشریه سروش شماره۱۴۰۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *