نحوه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
نحوه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام امام صادق علیه السلام در سال ۱۴۸ قمری به دست عوامل منصور دوانقی مسموم شد و بر اثر آن، به شهادت رسید. درباره تاریخ شهادتش، دو گفتار است. برخی نیمه رجب و برخی دیگر ۲۵ شوال را بیان کردهاند. ولی معروف و مشهور میان مورخان […]
نحوه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام در سال ۱۴۸ قمری به دست عوامل منصور دوانقی مسموم شد و بر اثر آن، به شهادت رسید. درباره تاریخ شهادتش، دو گفتار است. برخی نیمه رجب و برخی دیگر ۲۵ شوال را بیان کردهاند. ولی معروف و مشهور میان مورخان و سیرهنگاران شیعه، همان قول دوم یعنی ۲۵ شوال میباشد.
توطئه های ناکام منصور دوانقی
چون منصور دوانیقی به خلافت رسید و از کثرت شیعیان و پیروان آن حضرت مطلع شد، آن حضرت را به عراق طلبید و پنج مرتبه یا بیشتر تصمیم به قتل آن حضرت گرفت که هر مرتبه معجزه عظیمی مشاهده نمود و از آن تصمیم صرفنظر کرد.
چنان چه ابن بابویه و ابن شهر آشوب و دیگران روایت کرده اند که روزی ابوجعفر دوانیقی حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را طلبید که آن حضرت را به قتل آورد و گفت، که شمشیری حاضر کردند و زیراندازی انداختند و به ربیع حاجب خود گفت: چون او حاضر شد و با او مشغول سخن شدم و دست بر دست زدم او را به قتل برسانید. ربیع گفت که چون حضرت را آوردم و نظر منصور بر او افتاد گفت: مرحبا ای ابوعبدالله، خوش آمدی. ما شما را برای آن طلبیدیم که قرض شما را اداء کنیم و حوائج شما را برآوریم و بسیار عذرخواهی کرد و آن حضرت را روانه نمود و به من گفت که باید بعد از سه روز او را روانه مدینه کنی.
چون ربیع بیرون آمد، به خدمت حضرت رسید و گفت یابن رسول الله صلی الله علیه و آله آن شمشیر و زیرانداز را که دیدی برای تو حاضر کرده بود، چه دعائی خواندی که از شر او محفوظ ماندی؟ فرمود: که این دعارا خواندم و دعا را تعلیم او نمود. و به روایت دیگر ربیع برگشت وبه منصور گفت: ای خلیفه چه چیزی خشم عظیم تو را به خشنودی مبدل گردانید؟
منصور گفت: ای ربیع چون او داخل خانه من شد اژدهای عظیمی دیدم که به نزدیک من آمد در حالی که دندان های خود را به هم می سائید و به زبان فصیح می گفت: که اگر اندک آسیبی به امام زمان علیه السلام برسانی گوشت های تو را از استخوان هایت جدا می کنم و من از بیم آن چنین کردم.
و سید ابن طاووس رضی الله عنه روایت کرده است: چون منصور در سالی که به حج آمد به ربذه رسید، روزی بر حضرت امام جعفر صادق علیه السلام خشمگین شد و به ابراهیم بن جبله گفت: برو و جامه های جعفر بن محمد را در گردن او بینداز و بکِش و به نزد من بیاور.
ابراهیم گفت: چون بیرون رفتم آن حضرت را در مسجد ابوذر یافتم و شرم کردم آن چه را او گفته بود انجام دهم. به آستین او چسبیدم و گفتم بیا که خلیفه تو را می طلبد.
حضرت فرمود: اِنالله و اناالیه راجعون. بگذار تا دو رکعت نماز بخوانم. پس دو رکعت نماز ادا کرد و بعد از نماز دعائی خواند و بسیار گریه کرد و بعد از آن متوجه من شده فرمود: به هر روشی که تو را امر کرده مرا ببر، گفتم به خدا سوگند که اگر کشته شوم تو را به آن طریق نخواهم برد و دست آن حضرت را گرفته و بردم و مطمئن بودم که حکم به قتل او خواهد داد.
چون نزدیک پرده اتاق منصور رسید دعای دیگری خواند و داخل شد. چون نظر منصور بر آن حضرت افتاد شروع به تهدید کرد و گفت به خدا سوگند که تو را به قتل می رسانم. حضرت فرمود: که دست از من بردار که زمان کمی با تو خواهم بود و بزودی بین ما جدائی می افتد.
منصور چون این خبر را شنید، آن حضرت را مرخص گردانید و عیسی بن علی را پشت سر حضرت فرستاد و گفت: برو و از او بپرس که جدائی من از او به وفات من خواهد بود یا به وفات او؟ چون از حضرت پرسید فرمود: که به وفات من. او برگشت و این خبر را به منصور رساند، که منصور نیز از شنیدن آن شاد شد.
و نیز سید بن طاووس از محمد بن عبدالله اسکندری روایت کرده است که گفت من از جمله ندیمان ابوجعفر دوانیقی و محرم اسرار او بودم روزی به نزد او رفتم، او را بسیار غمگین دیدم، که آه می کشید و اندوهناک بود. گفتم ای امیر، چرا در تفکر و اندوه به سر می بری؟ گفت: صد نفر از فرزندان فاطمه را هلاک کردم ولی سید و بزرگ ایشان باقی مانده است که درباره او چاره ای نمی توانم بکنم. گفتم: کیست؟ گفت: جعفر بن محمد صادق علیه السلام.
گفتم: ای امیر او مردی است که عبادت بسیار او را ضعیف کرده و نزدیکی و محبت به خدا او را مشغول گردانیده و او را از فکر تصاحب حکومت و خلافت هم بازداشته. گفت: می دانم که تو به امامت او اعتقاد داری و او را به بزرگی می شناسی ولی حکومت و قدرت عقیم است (پدر و پسرنمی شناسد و به سرانجام نمی رسد) و من سوگند یاد کرده ام که پیش از آن که امروز شب شود، خود را از اندوهی که به خاطر وجود او بر من ایجاد شده است، رها کنم.
راوی گفت: چون این سخن را از او شنیدم، زمین بر من تنگ شد و بسیار غمگین شدم. پس جلادی را طلبید و گفت: چون من ابوعبدالله صادق علیه السلام را خواستم و با او مشغول سخن گفتن شدم و کلاه خود را از سربرداشتم و بر زمین گذاردم، گردن او را بزن. این نشانه و علامتی میان من و تو باشد.
و در همان ساعت کسی را فرستاد و حضرت را طلبید. چون حضرت داخل قصر شد، دیدم که قصر به حرکت درآمد مانند کشتی که در میان دریای موّاج مضطرب باشد و دیدم که منصور از جا برجست و با سر و پای برهنه به استقبال آن حضرت دوید و در حالی که بند بند بدنش می لرزید و دندان هایش بر هم می خورد و رنگ رویش سرخ و زرد می شد، آن حضرت را با عزّت و احترام بسیار آورد و بر روی تخت خود نشاند و دو زانو در خدمت او نشست مانند بنده ای که در خدمت آقای خود بنشیند و گفت یابن رسول الله صلی الله علیه و آله برای چه در این وقت تشریف آوردی؟
حضرت فرمود: که برای اطاعت خدا و رسول و فرمانبرداری تو آمدم. گفت: من شما را نطلبیدم فرستاده من اشتباه کرده است و اکنون که تشریف آورده ای هر حاجت که داری بطلب. حضرت فرمود: حاجت من آنست که مرا بی ضرورتی طلب ننمائی. گفت چنین خواهم کرد. حضرت برخاست و بیرون آمد و من خدا را بسیار ستایش کردم که آسیبی از منصور به آن حضرت نرسید.
بعد از آن که آن حضرت بیرون رفت منصور لحاف طلبید و خوابید و تانصف شد بیدار نشد، چون بیدار شد دید من بر بالین او نشسته ام. گفت بیرون مرو تا من نمازهای خود را قضا کنم و قصه ای برای تو نقل نمایم. چون نمازش تمام شد، گفت: چون جعفر بن محمد علیه السلام را به قصد کشتن احضار نمودم و او داخل قصر من شد، دیدم که اژدهای عظیمی پیدا شد و دهان خود را گشود و فک بالای خود را بر بالای قصر من گذاشت و فک پایین خود را در زیر قصر گذاشت و دُم خود را بر روی قصر و خانه من قرار داد و به زبان عربی فصیح به من گفت: اگر قصد و اراده بدی نسبت به او داشته باشی تو را و خانه و قصرت را فرو می برم و به این سبب عقل من پریشان شد و بدن من به لرزه آمد به حدی که دندان های من بر هم می خورد.
راوی می گوید، من گفتم: این ها از او عجیب نیست زیرا که نزد او اسم ها و دعاهائی است که اگر برشب بخواند، آن را روز و اگر بر روز بخواند آن را شب، و اگر بر موج دریاها بخواند آن ها را ساکن می گرداند.
پس از چند روز از او رخصت طلبیدم که به زیارت آن حضرت بروم. چون به خدمت آن حضرت رفتم از حضرتش التماس کردم که آن دعائی را که در وقت ورود به مجلس منصور خواند، به من بیاموزد که ایشان نیز درخواست مرا پاسخ داد.
تاریخ شهادت امام صادق علیه السلام
این که امام در چه ماهی وفات یافته، روایات مختلف است. برخی بیست و پنجم شوال و برخی نیمه رجب را روایت کرده اند اما روایت بیست و پنجم شوال مشهورتر است.
شیخ عباس قمی در منتهی الامال می گوید:
حضرت صادق علیه السلام در ماه شوال سال یک صد و چهل و هشت به سبب انگور زهرآلوده که منصور به آن حضرت خورانیده بود، وفات کرد و به شهادت رسید. و در وقت شهادت از سن مبارکش شصت و پنج سال گذشته بود. در کتاب های معتبر معین نکرده اند که کدام روز از شوال بوده است ولی صاحب کتاب جنات الخلود که محقق ماهریست بیست و پنجم آن ماه را گفته و به قولی دوشنبه نیمه رجب بوده.
لحظه های آخر حیات امام صادق علیه السلام
شیخ طوسی از سالمه، کنیز حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که گفت، من در وقت احتضار نزد حضرت صادق علیه السلام بودم که بی هوش شد و چون به هوش آمد فرمود: به حسن بن علی بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام معروف به افطس، هفتاد سکه طلا بدهید به فلان و فلان، فلان مقدار بدهید. من گفتم: به مردی که بر تو با کارد حمله کرد و می خواست تو را بکشد، عطا می کنی و می بخشی؟ فرمود: می خواهی من از آن کسانی که خدا ایشان را به صله رحم کردن ستایش نموده، نباشم. که در وصف ایشان فرموده: «وَ الَّذِین َ یَصِلُونَ ما اَمَرَاللهُ بِهِ اَن یُوصَلَ وَ یَخشَونَ رَبَهُّم وَ یَخافُونَ سُوءَ الحِسَابِ؛ و آنان که پیوندهائی را که خداوند به آن امر کرده برقرار می نمایند (صله رحم می کنند) و از خدایشان می ترسند و از محاسبه بدفرجام بیمناکند».
پس فرمود: ای سالمه به درستی که حق تعالی بهشت را خلق کرد و آن را خوشبو گردانید و بوی مطبوع آن از فاصله ای به مسافت دو هزار سال به مشام می رسد و بوی آن را کسی که عاق والدین شده و کسی که ارتباط خود را با خویشاوندان و رحم خود قطع نموده نمی شنود و درنمی یابد.
وصایای امام صادق علیه السلام هنگام وفات
او در لحظه مرگ وصایایی چندی می نماید که برخی در امر امامت برخی در زمینه مسائل خانوادگی و بخشی در مورد عامه است. به فرزندان خود گفت: فَلا تَمُوتُنَّ اِلاُّ وَاَنتُم مُسلِموُن بکوشید که جز مسلمان نمیرید. به کسان و خویشان فرمود: اِنَّ شَفاعَتَنَا لاتَنالُ مَستَخِفّاَ بِالصَّلاهِ. شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد نمی رسد. به خانواده خود وصیت کرد که پس از مرگش تا چند سال در موسم حج در منی برای او مراسم عزاداری بر پا کنند.
دستور داد برای خویشان و کسان هدیه ای بفرستند، حتی هفتاد دینار برای حسن افطس از خویشان او. و حسن افطس همان کسی است که با خنجر به امام حمله کرده بود و می فرمود می خواهد آیه قرآن را در مورد صله رحم اجرا کند. درباره امام پس از خود، امام کاظم علیه السلام را برای چندمین بار منصوب کرد که او در آن هنگام بر اساس سندی بیست سال داشت. بخشی از سفارش های او درباره غسل و کفن و قبر خود بود که احکام اسلامی در این زمینه وجود دارد. و بالاخره بخشی از وصیت راجع به مردم بود که رئوس آن دعوت به وقار و آرامش، حفظ زبان، پرهیز از دروغ و تهمت و دشمنی، دوری از تجاوز کار، پرهیز از حسادت و ترک معاصی و… بود.
امام صادق علیه السلام در آخرین لحظات حیات که مرگ را نزدیک دید، دستور داد که تمام خانواده و خویشان نزدیکش بر سر بالینش جمع گردند و پس از آن که همه آنان در کنار امام حاضر شدند، چشم بگشود و به صورت یکایک آن ها نظر افکند و فرمود: «ان شفاعتنا لاتنال مستخفاٌ بالصلوه».
دفن و مزار
بر طبق وصیت، او را غسل دادند و کفن کردند. امام کاظم علیه السلام او را در لباس احرام و هم پارچه یا پیراهنی که یادگار جدش امام سجاد علیه السلام بود پیچیده و محفوظ کرد. مراسم تشییع بی مانندی برای او انجام شد. جنازه نه بر روی دوش ها که بر روی دست ها بود.
مزار او تا سال ۱۳۴۴ هجری در آن قبه و بارگاه مرکز زیارت و توسل بود که در این سال وهابی مسلکان این از خدا بی خبران آن را ویران کردند. او خود درباره پاداش زیارت خود گفته بود: هر کس مرا زیارت کند فقیر نمی میرد و خدای گناهانش را می بخشد: مَن زارَنی غُفِرَت لِذُنُوبِهِ وَلَم یَمُت فقیراٌ.
ثواب زیارت امام صادق علیه السلام
از دیدگاه سنت اسلامی، زیارت مؤمن در هر دو حال حیات و مرگ ثواب و اجر فراوان دارد، به ویژه اگر او، امام و پیشوای مؤمنان باشد. به علاوه زیارت قبور انبیاء و اوصیای آنان ترویج شعائر دین و زنده نگاه داشتن آئین و جاودانگی نام ایشان و توجه دادن دل ها به سویشان و تشویق و ترغیب مردم به پیروی از مرام و دین شان می باشد، و این کاری است که همه عقلای جهان آن را می پسندند و هر قوم در احیای آثار بزرگان شان و زنده نگاه داشتن نام و نشانشان و رواج دادن مرامشان می کوشند.
آری، دیدار مزار پیغمبر و ائمه اطهار علیهم السلام تعظیم و بزرگداشت شعائر دینی است و تعظیم شعائر الهی از نشانه های تقوای دل ها است. احادیث و روایاتی را که در زمینه فضیلت زیارت قبر امام صادق علیه السلام وارد شده است، می توان به دو بخش تقسیم کرد: نخست سلسله احادیثی که به طور عموم در ثواب زیارت قبور انبیاء و اولیاء آمده است. و بخش دیگر احادیثی که در فضیلت زیارت قبر شخص امام صادق علیه السلام نقل شده است.
احادیث بخش نخست فراوان است و مابه چند نمونه اشاره می کنیم:
امام رضا علیه السلام فرمود: برای هر امام و پیشوای برحقی، بر گردن دوستان و پیروانش، حقی و تعهدی است و از آثار عمل به تعهد و ادای حق او، زیارت مرقد اوست. پس هر کس از روی علاقه و پس از پذیرش آئین او، به زیارت قبور انبیاء و امامان بشتابد، بدون شک در روز رستاخیز، آن ها شفیع او خواهند بود.
امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام فرمود: زیارت خانه خدا را با زیارت قبر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله کامل کنید. ترک زیارت قبر او، جفا و ستم است در حق او. وظیفه شماست که به زیارت قبر او بشتابید و نیز به زیارت قبور کسانی که برگردن شما حق دارند بپردازید و در کنار آن مزارها از خدا روزی بطلبید.
امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس قبر امام و پیشوای بر حق را زیارت کند و در کنار آن، چهار رکعت نماز گزارد، خداوند برای او ثواب حج و عمره را نویسد.
از احادیث بخش دوم به ذکر دو حدیث قناعت می کنیم:
امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس قبر مرا زیارت کند گناهانش آمرزیده می شود و هرگز فقیر و بینوا از دنیا نمی رود.
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: هر کس قبر امام جعفر صادق و یا پدرش امام باقر علیهماالسلام را زیارت کند. به چشم درد و دیگر بیماری ها مبتلا نمی شود و گرفتار از دنیا نمی رود.
پانویس
- مى گویم و حال آن که او را مى بردند بر دوش هاى کسانى که او را گرفته بودند.
- آیا مى دانید چه چیزى را به سوى خاک مى برید!
- صبحگاهى خاک پاشندگان بر بالاى ضریحش خاک ریزند حالى که و بهتر آن است که خاک بر سر ریزند.
منابع
- منتهی الامال، شیخ عباس قمی
- سید محسن امین، ترجمه: على حجتى کرمانى
- سید جعفر شهیدى، سیره معصومان، جلد ۵، صفحه ۱۱۰
- زندگانى امام صادق علیه السلام، صفحه ۸۵
دیدگاهتان را بنویسید