ویژه شهادت امام جواد علیه السلام
ویژه شهادت امام جواد علیه السلام زندگینامه امام محمدتقی(ع) محمدعلی کعبی نام: محمد بن علی کنیه: ابوجعفر ثانی القاب: تقی، جواد، مرتضی، منتجب، مختار، قانع و عالم تاریخ ولادت: نوزدهم ماه مبارک رمضان سال ۱۹۵ هجری هفدهم و پانزدهم ماه رمضان نیز به عنوان تاریخ تولد آن حضرت نقل شده است، ولی میان شیعیان […]
ویژه شهادت امام جواد علیه السلام
زندگینامه امام محمدتقی(ع)
محمدعلی کعبی
نام: محمد بن علی
کنیه: ابوجعفر ثانی
القاب: تقی، جواد، مرتضی، منتجب، مختار، قانع و عالم
تاریخ ولادت: نوزدهم ماه مبارک رمضان سال ۱۹۵ هجری
هفدهم و پانزدهم ماه رمضان نیز به عنوان تاریخ تولد آن حضرت نقل شده است، ولی میان شیعیان دهم رجب سال ۱۹۵ هجری مشهور است.
در یکی از دعاهای ماه رجب که از امام مهدی۷ نقل شده نیز آمده است: «اللهُمَ اِنًی اَسئَلکَ بالمَولودَین فی رَجَبٍ، مُحَمًَدِ بن علیًَ الثًانی و ابنِهِ علیًَ بن مٌحَمًَدٍ المٌنتَجِب».
محل تولد: مدینه
نسب پدری: امام رضا، علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب(ع).
نام مادر: سبیکه، یا سکینه مرسیه و یا دره که حضرت رضا(ع) او را «خیزران» نامید. وی از اهالی «نوبه» و از خاندان «ماریه قبطیه»، مادر ابراهیم، پسر
پیامبر اکرم(ص) و از زنان بزرگوار زمان خویش بود.
مدت امامت: از زمان شهادت امام رضا(ع)، در آخر ماه صفر سال ۲۰۳ هجری تا ذی قعده سال ۲۲۰ هجری، به مدت شانزده سال و نه ماه.
تاریخ و سبب شهادت: آخر ذی قعده سال ۲۲۰ هجری، در ۲۵ سالگی با زهری که همسرش، ام الفضل، دختر مأمون به تحریک برادرش، جعفر بن مأمون و عمویش، معتصم عباسی به آن حضرت خورانید.
محل دفن: مقابر قریش بغداد، در جوار قبر شریف جدش، امام موسی کاظم(ع) که هم اکنون به کاظمین معروف است.
همسران: سمانه مغربیه؛ ام الفضل، دختر مأمون؛ زنی از خاندان عماریاسر.
فرزندان: پسران: ابوالحسن امام علی النقی(ع)؛ ابو احمد موسی مبرقع؛ ابو احمد حسین؛ ابو موسی عمران و دختران: فاطمه؛ خدیجه؛ ام کلثوم و حکیمه. گفته شده که زینب، ام محمد، میمونه وامامه نیز از فرزندان آن حضرت بودهاند.
اصحاب:
ابوجعفر، احمد بن محمد بن ابی نصر، معروف به بزنطی کوفی؛
ابو محمد، فضل بن شاذان بن خلیل ازدی نیشابوری؛
ابو تمام، حبیب بن اوس طایی؛
ابوالحسن، علی بن مهزیار اهوازی؛
ابو احمد، محمد بن ابی عمیر؛
محمد بن سنان زاهری؛
علی بن عاصم کوفی؛
علی بن جعفر الصادق(ع)؛
اسماعیل بن موسی الکاظم(ع)؛
ابراهیم بن محمد همدانی.
اصحاب و یاران امام جواد(ع) بیش از تعدادی است که به آنان اشاره شد. در برخی منابع اسلامی نام بیش از ۲۷۰ نفر به عنوان اصحاب آن حضرت آورده شده است.
زمامداران معاصر:
مأمون (۱۹۶- ۲۱۸ ه .ق)
معتصم (۲۱۸ – ۲۲۷ ه .ق)
پس از شهادت امام رضا(ع)، مأمون با امام محمد تقی(ع) رفتار نیکویی را پیش گرفت و دخترش، ام الفضل را به عقد آن حضرت درآورد و آن حضرت را بر همه اطرافیان خویش اعم از عباسیان و علویان، ترجیح و برتری داد، وی با اهدافی سیاسی از جمله حفظ موقعیت و حکومت خود، به این کار مبادرت میکرد. درحقیقت، به سوء قصد به جان شریف امام(ع) میاندیشید. معتصم عباسی، با اینکه در ظاهر با آن حضرت، با اکرام و احترام رفتار میکرد، ولی درحقیقت، دشمنی آن حضرت و آل علی(ع) را در سینه داشت و درصدد تحقیر و نابودی آنان بر میآمد.
رویدادهای مهم زندگی امام جواد(ع):
۱. عزیمت امام رضا(ع)، پدر بزرگوار امام جواد(ع)، از مدینه به خراسان به اجبار مأمون عباسی، در سال ۲۰۰ هجری؛
۲. شهادت امام رضا(ع)، در خراسان، به دست مأمون عباسی در سال ۲۰۳ هجری،
۳. فراخوانی امام محمدتقی(ع) به بغداد، به دست مأمون عباسی؛
۴. ازدواج ام الفضل، دختر مأمون با امام محمد تقی(ع)، به خواست مأمون و اظهار نگرانی عباسیان از این مسئله؛
۵. بازگشت امام جواد(ع) از بغداد (پایتخت عباسیان) به حجاز، به بهانه به جا آوردن مراسم حج؛
۶. وفات مأمون عباسی، در سال ۲۱۸ هجری؛
۷. به خلافت رسیدن معتصم عباسی پس از وفات مأمون؛
۸. فراخوانی دوباره امام محمدتقی(ع) به بغداد، به فرمان معتصم عباسی، در اوایل سال ۲۲۰ هجری؛
۹. توطئههای معتصم عباسی، امالفضل و جعفربن مأمون علیه امام جواد(ع)؛
۱۰. مسموم شدن امام جواد(ع)، به دست همسرش، امالفضل و به شهادت رسیدن آن حضرت، در اواخر سال ۲۲۰ ه .ق.[۱۱]
شهادت امام جواد(ع)
روز ۲۹ ذیقعده سال ۲۲۰ ه .ق، روز دردناکی برای تمام شیعیان و دوستداران ولایت بود. معتصم عباسی به پندار خام خود، پایههای حکومت خود را در بغداد، از آن روز به بعد محکم میپنداشت، در حالی که شش سال پس از جنایتش، از تخت غصب حکومت سقوط کرد.
بغداد، وداعی دوباره به محمدبنعلیابنموسیالرضا داشت و این بار موعود بابرکت اسلام به زادگاه خود مدینه بازنمیگشت، بلکه مسموم، با جگری پاره پاره و دلی مغموم، در گوشهای از بغداد در انتظار پیوستن به پدر بود. امام جواد(ع) از ۸ تا ۲۵ سالگی، امامت و پیشوایی مسلمانان را به بهترین شکل بر عهده داشت. آن حضرت در تمام سرزمینهای اسلامی، نمایندگان و سفیران ویژهای داشت و شبکه ارتباطی امام با شیعیان گسترده و نقشآفرین بود.
در زمان ولایت امام جواد(ع)، برای نخستین بار، جانشینی امامی پس از امام دیگر به طور جدی مطرح شد.
شیعیان پس از شهادت امام علیبنموسیالرضا(ع)، با توجه به سن کم ابن الرضا در زمینه امامت ایشان به یقین نرسیده بودند، ولی با پاسخهای صریح و روشن علمی امام به پرسشهای تمام دانشمندان اسلامی در آن زمان و طرح مسئلههای علمی جدید و مبارزه روشنگرانه با فرقههای ضاله، چیزی نگذشت که درستی این جمله پدر بزرگوارشان امام رضا(ع) بر همگان ثابت شد که فرموده بود «ما خاندانی هستیم که کوچکتران ما مو به مو از بزرگانمان ارث میبرند».[۱۲]
ام فضل، دختر مأمون با تحریک عوامل معتصم، دانههای انگور را زهرآگین ساخت و از این راه، امام جواد(ع) را مسموم کرد. چون رنگ چهره امام با کارگر شدن سم، تغییر کرد، ام فضل، پشیمان گریست و آه و ناله سرداد. امام جواد(ع) به او گفت: «ما یکاؤکِ؟ وا… لیضربنک الله بفقر لا ینجبر و بلاءٍ لا یستر؛ برای چه گریه میکنی؟ به خدا که پروردگار، تو را به فقری جبران ناپذیر و گرفتاری پایان ناپذیر دچار خواهد ساخت!» چندی بعد آنگاه که همه، جای خالی ماه مدینه را در بغداد حس میکردند، قاتل امام با همان وضع اسف باری که امام از آن خبر داده بود، مرد.[۱۳]
مناظره های امام جواد(ع)
امام جواد(ع) نخستین معصومی بود که در خردسالی به امامت رسید. ازاین رو، مناظرهها، بحثها و گفت وگوهایی داشته که برخی از آنها مهم، جنجال برانگیز و جالب بوده است. این مناظرهها به دو دلیل شکل گرفت؛ از یک سو، امامت ایشان به دلیل کمی سن، برای بسیاری از شیعیان ثابت نشده بود؛ گرچه بسیاری از بزرگان و دانشمندان دین براساس عقیده شیعه، هیچ تردیدی در این زمینه نداشتند.
از دیگر سو در آن مقطع زمانی، قدرت معتزله افزایش یافته بود و مکتب اعتزال، رو به رواج و رونق بود. همچنین، حکومت وقت در آن زمان از آنان حمایت و پشتیبانی میکرد و از سلطه و نفوذ خود و دیگر امکانات مادی و معنوی حکومتی برای استواری و تثبیت خط فکری آنها بهره میبرد تا به دیگر گروهها ضربه زند و از موقعیت و نفوذ آنان در جامعه بکاهد.
معتزله، در اعتماد بر عقل محدود و خطاپذیر انسانی افراط میکرد. آنان دستورها و آموزههای دینی را به عقل خود عرضه میکردند و آنچه را عقلشان با صراحت تأیید میکرد، میپذیرفتند و آنچه را عقل رد میکرد، انکار میکردند. ازآنجا که رسیدن به مقام امامت در سنین خردسالی، با عقل ظاهربین معتزله توجیه پذیر نبود، پرسش های دشوار و پیچیدهای را مطرح میکردند تا امام محمدتقی(ع) را شکست دهند.
امام جواد(ع) در پرتو علم امامت، با پاسخهای قاطع و روشنگر خود، هرگونه شک و تردید درباره پیشوایی خود را از بین میبرد و امامت خود و حتی اصل امامت را تثبیت میکرد. ازاین رو، پس از آنکه امام هادی(ع) در سنین کودکی به امامت رسید، این موضوع مشکلی ایجاد نکرد؛ زیرا برای همه روشن شده بود، خردسالی با بهرهمندی از منصب الهی امامت منافاتی ندارد.[۱۴]
توطئه مأمون
سیاست مأمون، هفتمین خلیفه عباسی در رفتار با امام جواد(ع)، ادامه سیاست او با امام رضا(ع) بود. امام جواد(ع) نیز مانند پدر بزرگوارش، برای حفظ مصالح اسلام و به ناچار، مجبور به پذیرش سیاست مأمون شد. آن حضرت، به خوبی از توطئه مأمون آگاه بود، ولی برای حفظ خط فکری و فرهنگ تشیع و در مجموع حفظ شیعیان، مصلحت دید که در ظاهر، سیاست مأمون را بپذیرد؛ گرچه در این راه به شهادت برسد.
امام جواد(ع)[۱۵] از این روش برای تحکیم و گسترش تشیع، تقویت فرهنگ شیعی و تربیت شاگردان بزرگی بهره برد. ازاین رو، نفوذ تشیع در آن عصر بسیار چشم گیر بود.
در برخی روایات آمده است مأمون اصرار داشت امام جواد(ع) در بغداد بماند، ولی آن حضرت سکونت در مدینه را ترجیح میداد. ازاین رو، در سال ۲۰۴ و ۲۰۵ هجری و بنابر برخی روایتها در سال ۲۱۵ به بهانه شرکت در مراسم حج، با همسرش ام فضل از بغداد به سوی مکه رهسپار شد و سپس به مدینه بازگشت و حدود ۵ یا ۱۵ سال در مدینه سکونت کرد. در این زمان که امام جواد(ع) از سلطه حکومت مأمون دور بود، به تربیت شاگرد و گسترش حوزه علمیه پدرانش و پاسداری از فرهنگ و خط فکری تشیع و نگهداری از شیعیان پرداخت و ماندن در حرم رسول خدا(ص) را به زرق وبرق و زندگی مرفه بغداد ترجیح داد.[۱۶]
تربیت شاگردان
مهمترین رسالت دینی و فرهنگی امام جواد(ع) انتقال آموزههای اهل بیت۷ به شاگردان و آموزش و تربیت آنان براساس سیره آن بزرگواران بوده است. اهمیت این کار وقتی آشکار میشود که از سویی به سلطه سیاسی حاکمان غاصب ریاکار و انحرافهای آنان از اسلام توجه کنیم و از دیگر سو بدانیم که بسیاری از شاگردان و یاران امام جواد(ع)، یاران امام رضا(ع) نیز بودهاند. بنابراین، حفظ و تقویت آنان لازم بوده است و با وجود نبود امکانات ارتباطی و تبلیغی مناسب، هریک از آن شاگردان، در نقطهای از سرزمینهای اسلامی به عنوان نمایندگان و مبلّغان مرجع شیعیان و مروج آموزههای اهل بیت۷ به شمار میآمدند.
علامه سید محمد کاظم قزوینی، تعداد یاران و شاگردان امام جواد(ع) را که برخی شاگردان و یاران امامان گذشته نیز بودهاند، ۲۷۶ نفر معرفی کرده است که چند تن از آنها عبارتند از: علی بن مهزیار اهوازی، از اصحاب موثق و مورد اعتماد امام جواد و امام هادی(ع)؛
فضل بن شاذان نیشابوری، فقیه و متکلمی بزرگ است که مقام علمی و کوشش وی در ترویج فرهنگ و آموزههای خالص اسلامی تا اندازهای بوده که امام حسن عسکری(ع) در نامداری او را ستایش و دعا و از وی تجلیل کرده است.
محمد بن ابی عمیر، وی مورد تأیید و اعتماد دانشمندان اهل تشیع و تسنن است.
صفوان بن یحیی بَجلی، از اصحاب امام موسی بن جعفر(ع) وکیل امام رضا(ع) بوده و ۳۰ کتاب نگاشته است.
گفتنی است در میان شاگردان امام جواد(ع)، نام چند بانوی برجسته و راوی حدیث نیز به چشم میخورد که برخی از آنها عبارتند از: ام احمد بن داوود بغدادی؛ حکیمه، دختر موسی بن جعفر؛ حکیمه، دختر امام رضا(ع)؛ حکیمه، دختر امام جواد(ع) و زینب، دختر محمد بن یحیی.[۱۷]
مقام علمی امام جواد(ع)
در زمان امام جواد(ع) انقلاب فرهنگی و توسعه علمی بی مانندی رخ داد و دانشگاه های علمی و کلاس های بحث و گفت وگو در سراسر سرزمین اسلامی گسترش یافت. نیکلسون خاورمیانه شناس غربی دراین باره مینویسد:
بر اثر گسترش ثروت و رواج تجارت و داد و ستد، انقلاب فرهنگی در زمان عباسیان رخ داد که تا پیش از آن شرق شاهد چنین پدیدهای نبود؛ به طوری که دانشجویی و تحقیق علمی دغدغه همه مردم آن زمان از خلیفه تا پایینترین شخص جامعه شده بود و حداقل مردم، دوستدار علم و ادب شده بودند. در زمان دولت عباسی، مردم به سه قاره سفر میکردند تا سهمی از دانش به دست بیاورند و مانند نخلی پربار به شهرهای خود بازگردند و آنچه را دارند، به دانش آموختگان منتقل کنند.[۱۸]
امام جواد(ع) در هشت سالگی به امامت رسید. دانشمندان از هر سو، برخی برای امتحان امام، برخی برای به مسخره گرفتن ایشان و برخی برای یقین، با آن حضرت دیدار کردند. در آن هنگام، موسم حج نزدیک شده بود. هشتاد نفر از دانشمندان بغداد و شهرهای دیگر رهسپار شدند و به قصد دیدار ابوجعفر به مدینه رفتند و چون به مدینه رسیدند، به خانه امام جعفر(ع) که خالی بود رفتند و روی زیراندازی بزرگ نشستند… .
امام وارد شد و نشست و همه ساکت شدند. آنگاه پرسشهای خود را با امام در میان گذاشتند و وقتی پاسخهای کامل و قانع کنندهای شنیدند، شاد شدند و آن حضرت را دعا کردند و ستودند.[۱۹]
محل سکونت امام در بغداد نیز به مرکزی علمی تبدیل شده بود. از دیگر سو مناظرههای امام با شخصیتهای بزرگی چون یحیی بن اکثم و فتواهای درست و دقیق امام درباره شکار در حج و قطع دست دزد و مانند آن، زبان به زبان می گشت. همچنین امام جواد(ع) جعل کنندگان حدیث را رسوا ساخت و حقیقت اعتزال و اندیشههای فرقه معتزله را که حکومت وقت پشتیبان آنها بود، روشن کرد. جوادائمه(ع) با بحثهای دقیق علمی و فقهی ثابت کرد که دانستههای فقهای درباری در برابر دانش خاندان پاک پیامبر هیچ است.
تنها محدثان شیعه، راویان احادیث امام جواد(ع) نیستند، بلکه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نیز آموزهها و حقایقی از اسلام را از آن حضرت نقل کردهاند برای نمونه، خطیب بغدادی، احادیثی با سند از آن حضرت نقل کرده است.[۲۰]
فرصت های مالی امام و روش استفاده ایشان از آنها
اموالی که پس از شهادت امام رضا(ع) در اختیار امام جواد(ع) قرار داشت، بسیار زیاد و درخور توجه بود. برای مثال، مأمون حدود یک میلیون درهم در اختیار آن امام رئوف گذاشت، همچنین، حقوق شرعیهای که از جانب پیروان امام جواد(ع) به آن حضرت میرسید، بسیار زیاد بود. عاشقان امام در قم، خراسان، مدینه، اهواز، کوفه و دیگر سرزمینهای اسلامی آن روز به هر شکل، خمس و زکات خود را به امام میرساندند.
بااین حال، امام با وجود جوانی، حتی اندکی از این دارایی را در امور شخصی خود مصرف نمیکرد، بلکه آنها را برای دانشجویان، محرومان و نیازمندان جامعه صرف میکرد.
حسین المکاری، از جمله کسانی است که امام را در بغداد زیارت کرد. وی درباره وضعیت امام در بغداد میگوید:
امام در هالهای از تعظیم و احترام و بزرگداشت از طرف دستگاه رسمی حکومت و مردم به سر میبرد و من در این اندیشه بودم که امام با این موقعیت عالی، هرگز به وطن خود، مدینه بازنمیگردد، بلکه در مرکز حکومت و در کنار این همه امکانات مادی خواهد ماند. ناگاه، امام که فکر مرا خوانده بود، خطاب به من فرمود: «یا حسین، خبز الشعیر، و ملح و الجریش، فی حرم جدی رسول الله احب الی ممن ترانی فیه…؛ ای حسین! نان جو و نمک در بارگاه جدم رسول الله۹، برای من دوست داشتنی و عزیزتر است تا این بزرگداشتی که در آن به سر میبرم».[۲۱]
امام جواد(ع)، با مرگ مأمون به زادگاه خود، مدینه بازگشت. آن گاه که معتصم وی را دوباره به بغداد فراخواند، مانند پدر بزرگوارش فرمود: «مرا از این سفر بازگشتی نخواهد بود».
از آثار سوگواری برای خاندان پیامبر
شیعیان با عشق به اهل بیت:، در شادی و غم آنها شریک هستند. اندوه در مصائب اهل بیت:، مایه فضیلت انسان و قرب الهی میشود. اندوه برای اهل بیت: پیامدهایی برای شیعه در بردارد که برخی از آنها عبارتند از:
اجرای دستور صریح خداوند در قرآن مبنی بر محبت ورزیدن به اهل بیت پیامبر و دوست داشتن آن بزرگواران؛
دوری جستن از بدیها و زشتیها و پیوند با خوبیها و زیباییها؛
کوشش برای دورشدن از صفات انسانهای شرور و دشمنان اهل بیت: و نزدیک شدن به ویژگیهای کمالی اهل بیت:؛
همدردی با انسانهایی شایسته که در پی هدایت انسان به شهادت رسیدهاند. درحقیقت، اندوه و گریه به مصائب اهل بیت:، نوعی سپاسگزاری و قدرشناسی از آنهاست؛
زنده نگاه داشتن مکتب و یاد امامان معصوم(ع) و رهبران دینی، با مراسم عزاداری و اظهار پایبندی به راه آنان. چنان که امام خمینی(ره) میفرمود: «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگاه داشته است».
* آیا شواهدی تاریخی و دینی مبنی بر زنده نگاه داشتن یاد شهیدان و بزرگان وجود دارد؟
بله شواهد تاریخی بسیاری وجود دارد، از جمله:
اندوه طولانی حضرت یعقوب در فراق یوسف و ساختن دارالاحزان و سفیدشدن چشمش در فراق یوسف پیامبر که شرح آن در سوره یوسف آمده است.
اندوه وگریه پیامبر در فراق افرادی چون فرزندش ابراهیم، همسرش حضرت خدیجه و شهادت حضرت حمزه نقل است. پس از جنگ احد، پیامبر خدا وارد مدینه شد و دستور داد مراسم سوگواری برای حمزه سیدالشهدا برگزار شود. ایشان تا آخر عمر، هر گاه به یاد حمزه، سیدالشهدا یا جعفر طیار میافتاد، اشک در چشمان مبارکش حلقه میزد.
امام رضا و امام جواد(ع) هنگام خروج از مدینه، چون میدانستند بازگشتی در کار نخواهد بود، دستور دادند مردم مراسم عزا به پادارند و گریه کنند.
امام جعفر صادق(ع) نیز در ایام محرم، مجلس عزا بر پا میکرد و پارچهای سیاه به دیوار اتاق خود نصب میکرد و به شعرا و قاریان میفرمود از مصائب اباعبدالله الحسین بگویند و خود میگریست.
حضرت زهرا(س) روزهای جمعه به زیارت قبر عموی خود حمزه میرفت، نماز میگزارد و در کنار قبر وی اشک میریخت.[۲۲]
محقق بزرگوار حضرت آیت الله سبحانی نیز درباره اندوه در مصائب اهل بیت: میفرماید:
به تعبیری دیگر، سرودن اشعار مذهبی همراه با اظهار عواطف و تأثّر، نوعی همدردی و همراهی با شهیدان راه حق است… . اگر این مجالس تعطیل شود و یاد شهدا در هر سال تجدید نگردد، مکتب ایثار و شهادت به فراموشی سپرده میشود. شیعیان با برپا کردن مجالس سوگواری در ماههای محرم و صفر، منطق حسین ابن علی را که منطق همه شهداست، احیا میکنند.[۲۳]
سخن بزرگان
گردآوری: رقیه ندیری
«مأمون وی را به دامادی انتخاب کرد؛ زیرا با وجود کمی سن، از نظر علم و آگاهی و حکمت، بر همه دانشمندان برتری داشت».[۲۴]
ابن حجر میثمی
«مأمون، شیفته او (امام جواد(ع)) شد؛ زیرا میدید وی با وجود کمی سن، از نظر علم و حکمت و ادب و کمال عقلی، به چنان مرتبه والایی رسیده است که هیچ یک از بزرگان علمی آن روزگار، به آن پایه نرسیدهاند».[۲۵]
«هریک از آنان (اهل بیت)، عالم، زاهد، عبادت پیشه، شجاع، بخشنده و پاک نهادند. برخی از آنان خلیفه و برخی نامزد خلافت هستند. و تا ده تن، هریک فرزند دیگری است. آنان عبارتند از:
حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی.
هیچ یک از خاندان های عرب و عجم، چنین نسب شریفی ندارند».[۲۶]
جاحظ عثمانی معتزلی( ازمخالفان اهل بیت:):
«چه بگویم در جلالت و مقام امام جواد و فضیلت و کمال و عظمت و جلال او؟! حضرتش در میان ائمه، سنش کمتر از همه و قدر و شأنش اعظم است. او در اندک مدتی از عمر شریفش، کراماتی بسیار و معجزاتی بیشمار از خود نشان داده و معارج و فضیلت کمال را طی کرده است».[۲۷]
«از جمله ائمه، ابوجعفر، محمد الجواد بن علی الرضا(ع) است که از اعقاب امام رضا و یگانه پسر آن حضرت است. وی ابوجعفرثانی، امام شیعه اثنا عشریه است. لقبش تقی و قبرش با قبر جدش امام کاظم در بغداد زیر یک قبه قرار دارد».[۲۸]
محمدعلی کعبی
برای شناخت شخصیت والای بزرگان تاریخ، مطالعه تمجیدها و تعریفهای مخالفان اعتقادی، سیاسی و اجتماعی آنان، از بهترین راههاست. مثلی در میان عرب زبانان رایج است. آنها میگویند: «المجد ما شهدت به الاعداء.» سخنان و جملههای امام جواد(ع) در نکوداشت مقام ایشان نیز نشان دهنده آن است که ایشان تنها در میان شیعیان و علویان محبوبیت و مقام نداشته است، بلکه دیگران نیز به بزرگی این شخصیت والا و آسمانی بودنش شهادت دادهاند که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
مأمون، خلیفه مقتدر عباسی، در پاسخ به اعتراض و مخالفت بزرگان بنی عباس با ازدواج دخترش ام الفضل با امام جواد(ع)، این امام همام را اعجوبه عصر خواند و گفت:
قَدْ اِخْتَرْتُهُ لِتَبْرِیزِهِ عَلی کافَّهِ اَهْلِ الْفَضْلِ فِی الْعِلْمِ وَ الْفَضْلِ مَعَ صِغَرِ سِنَّهَ وَ الأُعْجُوبَه فِیهِ بِذَالِکَ.[۲۹]
من از آن رو وی را به دامادی خود برگزیدم که با کمی سن، در دانش و فضیلت، بر همه اهل زمان برتری دارد و اعجوبهای است در علم و دانش.
اسقف مسیحی، پس از آگاهی یافتن از علم و دانش امام جواد(ع) در مسائل پزشکی گفت:
«به نظر میرسد این شخص (امام جواد(ع)) پیامبری از نسل پیامبران است».[۳۰]
یوسف بن قزا اغلی بن عبدالله بغدادی، مشهور به سبط بن جوزی، پس از بیان تاریخ تولد و شهادت امام جواد(ع) مینویسد:
«کانَ عَلی مِنْهاجِ أَبِیهِ فِی الْعِلْمِ وَ التُّقی وَ الزُّهِدُ وَ الْجُودِ؛ او در علم و تقوا، پرهیزکاری و سخاوت، چون پدر بزرگوارش، امام رضا(ع) و دنبالهرو او بود».[۳۱]
ابن ابی طلحه، در کتاب مطالب السؤول فی المناقب آل الرسول، درباره شخصیت امام جواد(ع) مینویسد: «او گرچه صغیرالسن است، ولی کبیرالقدر و رفیع الذکر است».[۳۲]
علی بن محمد احمد، مشهور به ابن صباغ، فقیه مالکی و متوفای سال ۸۵۵ در مکه، پس از بیان برخی ویژگیهای زندگی حضرت جواد(ع) مینویسد:«آری، چنین بود کرامات جلیل و مناقب او».
ابن صباغ، در کلامی دیگر میافزاید:
چه گوییم ما در جلالت و مقام امام جواد(ع) و فضیلت کمال و عظمت و جلال او؟! حضرتش در میان ائمه۷ سنش کمتر از همه و قدر و شأنش اعظم است. او در اندک مدتی از عمر شریفش، کراماتی بسیار و معجزاتی بیشمار از خود نشان داده و مدارج فضیلت کمال را طی کرده و از رشحات و تراوش دانش و بینش خود، اثرها گذاشته و از نفحات و ریزش فضل کمالش، بیاندازه و شمار فیوضاتی به عالم علم نثار فرموده. چه با مجالس و محافلی که متکلم به احکام گردیده و از مسائل، حلال و حرام را بیان کرده و زبان دشمنان و خصم بد فرجام را به منطق صحیح و گفتار ملیح خود الکن و کلیل کرده و گه، بسیار انجمن و محفلی که در صدر جلساء و رأس خطبا و بلغاء قرار گرفته و در برابر خود، تمامی فصحاء و علما و حکما را تحت شعاع گذارده است.[۳۳]
خلیل بن ابیک بن عبدالله، معروف به صلاح الدین صفدی- اهل صفد- ادیب و مورخ نامدار اهل فلسطین که حدود ۲۰۰ تصنیف از وی برجای مانده است، می نویسد:
محمد بن علی، همان جواد بن رضا(ع) است، ابن الکاظم، موسی بن الصادق، جعفر۲ است. لقب او جواد، قانع و مرتضی است. وی از فرزندان اهلبیت نبوت است که در سخاوت، شهرت داشت تاجایی که او را «جواد»، نام نهادهاند. او یکی از امامان دوازدهگانه است.[۳۴]
ابن تیمیه میگوید: «محمد، فرزند علی، ملقب به جواد، از بزرگان و اعیان بنی هاشم است که در سخاوت و بزرگواری شهرت تام دارد».[۳۵]
یوسف بن اسماعیل نبهانی حنفی، ادیب و شاعر فلسطینی، متولد سال ۱۳۵۰ هجری که از وی سیزده کتاب مهم برجای مانده است مینویسد:
محمد جواد، فرزند علی رضا(ع)، از بزرگان امامان و چراغ هدایت امت و سادات اهل بیت۷ است. عبدالله شبراوی شافعی نیز از وی در کتاب خود، الاّتحاف بحبّ الاشراف با ستایش و تکریم یاد کرده است.[۳۶]
محمود بن وهیب بغدادی فنخی، مینویسد:
محمد جواد(ع)، فرزند علی بن الرضا(ع) است. کنیه او مانند کنیه جدش، محمدالباقر، ابو جعفر است. سه لقب وی، جواد، قانع و مرتضی است که مشهورترین آنها«جواد» است. رنگ پوست او سفید، قامتش معتدل و نقش انگشترش «نعم المقدّرالله» و وارث علم پدر بود.[۳۷]
علی جلال حسینی، دانشمند بزرگ مصری مینویسد:
محمدالجواد، ابوجعفر دوم، فرزند علی(ع)، در سال ۱۹۵ هجری در مدینه دیده به جهان گشود. وی باوجود سن کم، در علم و فضیلت، سرآمد همه عالمان و اهل فضیلت زمان خویش بود.[۳۸]
خیرالدین زرکلی مینویسد: «ابوجعفر، جواد(ع) چون اجداد خویش مقام بلندی داشت. هوشمند و خوش بیان بود و استعداد نیرومند و اصیلی داشت».[۳۹]
پی نوشتها:
[۱]. منتهی الامال، ج ۲، فصل چهارم، ص ۶۰۸.
[۲]. همان، ص ۶۰۰.
[۳]. همان، ص ۵۹۹.
[۴] . عبدالله صالحی، چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد(ع)، ص ۱۲۹، به نقل از: کشف الغمّه، ج ۲، ص۳۵۰ .
[۵] . همان، ص ۱۳۱؛ به نقل از: کافی، ج۳، ص ۳۲۱، ح ۷.
[۶] . همان، ص۱۳۰؛ به نقل از: کشف الغمّه، ج۲، ص ۳۲۷.
[۷] . بحار الانوار، ج ۶۸، ص ۳۴۱.
[۸] . مسندالامام الجواد، ص۲۴۳.
[۹] . جهاد با نفس، ح ۷۸۶.
[۱۰] . بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۶۷.
[۱۱]. برگرفته از: سید محمدتقی واردی، خاندان عصمت:.
[۱۲] . بحارالانوار، ج ۵۰ ، ص ۲۱.
[۱۳] . همان، ج ۵۰، ص ۶۲.
[۱۴] . مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص ۵۴۳.
[۱۵] . محمد محمدی اشتهاردی، نگاهی به زندگانی امام جواد(ع)، صص ۶۰ و ۶۱.
[۱۶] . همان، ص ۸۱ .
[۱۷] . احمد صادقی اردستانی، زندگانی امام جواد(ع)، ص ۱۴۲.
[۱۸] . دکتر حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۳۲۲.
[۱۹] . بحار الانوار، ج۵۰، صص ۹۸- ۱۰۰.
[۲۰] . تاریخ بغداد، ج۳، صص ۵۴ و ۵۵.
[۲۱] . اثبات الهدایه، ج۶، ص۱۸۵.
[۲۲] . بیهقی، سنن، ج ۴، ص ۷۸؛ حاکم مستدرک الصحیحین، ج ۱، ص۳۷۷ .
[۲۳] . آیت الله سبحانی، گزیده راهنمای حقیقت، ص۹۶.
[۲۴] . سیره پیشوایان، ص ۵۵۵.
[۲۵] . شیخ مفید، همان، ص۵۵۶.
[۲۶] . همان، ص۵۵۶.
[۲۷] . ابوالقاسم سحاب، سرور الفؤاد (یا زندگی حضرت امام جواد، محمد بن علی التقی(ع))، ص۴۰.
[۲۸] . همان ص۴۳.
[۲۹]. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۷۵؛ موسوعه امام الجواد(ع)، ج ۱، صص۳۶۰ و ۳۶۳؛ اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۱۲۹.
[۳۰] . مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۸۹؛ موسوعه امام الجواد(ع)، ج ۱، ص ۳۶۲.
[۳۱]. تذکره الخواص، ص۲۰۲؛ امام جواد(ع)، ص۷۲.
[۳۲] . کشف الغمه، ج۲، ص۱۸۶؛ سرورالفؤاد، ص۴۰.
[۳۳] . حیله الابرار، ج۴، ص ۵۶۸؛ الفصول الهمه، ص۲۶۶؛ موسوعه امام جواد(ع)، ج۱، ص۳۶۴؛ ابوالقاسم سحاب، سرورالفؤاد، صص۴۰ و ۴۱.
[۳۴] . الوافی بالوافیات، ص۱۰۵؛ الامام محمد الجواد(ع)، ص۷۳.
[۳۵]. منهاج السند، ص۱۲۷.
[۳۶] . جامع کرامات الاولیاء، ج۱، ص۱۰۰.
[۳۷] . جوهره الکلام، ص۱۴۷؛ الامام الجواد(ع)، ص۷۶.
[۳۸]. الحسین، ج۲، ص۲۰۷؛ الامام محمد الجواد(ع)، ص۷۶؛ زندگانی امام جواد(ع)، ص۲۰۰.
[۳۹] . الامام محمد الجواد(ع)، ص۷۶؛ زندگانی امام جواد(ع)، ص ۲۰۰.
دیدگاهتان را بنویسید