چگونه امکان دارد امام زمان علیه السلام عمر طولانی داشته باشد؟
چگونه امکان دارد امام زمان علیه السلام عمر طولانی داشته باشد؟ طول عمر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یکی از سؤالاتی که در باره حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف همواره مطرح بوده، طول عمر آن حضرت است. چگونه ممکن است که یک انسان بیش از هزار سال عمر داشته باشد؟ مخالفان […]
چگونه امکان دارد امام زمان علیه السلام عمر طولانی داشته باشد؟
طول عمر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
یکی از سؤالاتی که در باره حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف همواره مطرح بوده، طول عمر آن حضرت است.
چگونه ممکن است که یک انسان بیش از هزار سال عمر داشته باشد؟
مخالفان شیعه، همین مسأله را مستمسک قرار داده و آن را دلیلی قاطع بر بطلان اعتقاد شیعه در خصوص مهدویت دانسته اند.
ما در این مقاله تلاش کرده ایم، طول عمر آن حضرت را از نظر عقلی، عملی و روائی مورد بررسی و کنکاش قرار داده و به شبهات مخالفان پاسخ دهیم.
شبهه ابن تیمیه:
ابن تیمیه در کتاب «منهاج السنه النبویه» می گوید:
إن عمر واحد من المسلمین هذه المده أمر یعرف کذبه بالعاده المطرده فی أمه محمد فلا یعرف أحد ولد فی دین الإسلام وعاش مائه وعشرین سنه فضلا عن هذا العمر.
وقد ثبت فی الصحیح عن النبی صلی الله علیه وسلم أنه قال فی اخر عمره «أَرَأَیْتُکُمْ لَیْلَتَکُمْ هذه فإن علی رَأْسِ مِائَهِ سَنَهٍ منها لاَ یَبْقَی مِمَّنْ هو علی ظَهْرِ الأَرْضِ أَحَدُهُمْ» فمن کان فی ذلک الوقت له سنه ونحوها لم یعش أکثر من مائه سنه قطعاً وإذا کانت الأعمار فی ذلک العصر لا تتجاوز هذا الحد فما بعده من الأعصار أولی بذلک فی العاده الغالبه العامه فإن أعمار بنی ادم فی الغالب کلما تأخر الزمان قصرت ولم تطل فإن نوحا علیه السلام لبث فی قومه ألف سنه إلا خمسین عاما وادم علیه السلام عاش ألف سنه کما ثبت ذلک فی حدیث صحیح رواه الترمذی وصححه فکان العمر فی ذلک الزمان طویلا ثم أعمار هذه الأمه ما بین الستین إلی السبعین وأقلهم من یجوز ذلک کما ثبت ذلک فی الحدیث الصحیح.
عمر کردن یکی از مسلمانان برابر این مدت، طبق عادت عمر افراد در امت پیامبر، یک امری است که دروغ بودن آن اشکار است؛ چه رسد از این که بالای هزار سال عمر کند. در روایت صحیح از پیامبر ثابت شده است که در آخر عمرش فرمود: آیا این شب را می بینید وقتی سر صد سال فرا رسد، بر روی زمین از کسانی که امروز در آن زندگی می کند هیچ کسی باقی نخواهد ماند. پس کسی که در آن زمان یک سال داشت، بیشتر از صدسال قطعاً زندگی نکردند. و زمانی که عمرها در این عصر از این حد تجاوز نکند، پس در عصرهای بعدی به طریق اولی از آن تجاوز نخواهد کرد؛ چرا که عمرهای فرزندان آدم غالباً هرچه زمان بگذرد، کوتاه می شود و طولانی نخواهد شد. چرا که نوح علیه السلام درمیان قومش نهصدو پنجاه سال زندگی کرد. همانگونه که در روایت صحیح که ترمذی آن را روایت کرده و آن را تصحیح نموده است.
پس عمر در آن زمان طولانی بود، سپس عمرهای این امت بین شصت تا هفتاد سال است و کمتر است که از این عدد تجاوز کند؛ چنانچه این مطلب در روایت صحیح ثابت است.
ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفای ۷۲۸ هـ)، منهاج السنه النبویه، ج۴، ص۹۱، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسه قرطبه، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶هـ.
سخن ابن تیمیه را می توان در دو محور خلاصه کرد:
۱. طول عمر تا این اندازه، دروغ و بر خلاف عادت امت محمد است؛
۲. وقتی أصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله بیش از صد سال عمر نکرده اند، کسانی که بعد از آن ها آمده اند، به طریق اولی نباید بیش از آن عمر نمایند؛ زیرا عمر بشر به مرور زمان کمتر شده است.
شبهه سعد الدین تفتازانی:
سعد الدین تفتازانی در شرح المقاصد نیز این شبهه را این گونه مطرح کرده است:
وزعمت الإمامیه من الشیعه أنه محمد بن الحسن العسکری اختفی عن الناس خوفا من الأعداء ولا استحاله فی طول عمره کنوح ولقمان والخضر علیهم السلام وأنکر ذلک سائر الفرق؛ لأنه ادعاء أمر یستبعد جدا إذ لم یعهد فی هذه الأمه مثل هذه الأعمار من غیر دلیل علیه ولا إماره ولا إشاره إقامه من النبی صلی الله علیه وسلم ولأن اختفاء إمام هذا القدر من الأنام بحیث لا یذکر منه إلا الاسم بعید جدا.
شیعیان گمان می کنند که م ح م د بن الحسن العسکری، به خاطر ترس از دشمنان، از مردم مخفی شده، عمر طولانی آن حضرت نیز محال نیست؛ همان طوری که نوح، لقمان و خضر این چنین بودند؛ اما سایر فرق اسلامی این مسأله را در باره حضرت مهدی انکار کرده اند؛ چرا که این قضیه ادعای است که جداً بعید است؛ زیرا در این امت چنین عمر طولانی سابقه نداشته، دلیلی برای آن وجود ندارد، رسول خدا نیز به آن اشاره نکرده است. همچنین این اندازه مخفی شدن امام از مردم که فقط اسمی از او باقی باشد، جدا بعید است.
التفتازانی، سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفای ۷۹۱هـ)، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۲، ص۳۰۷، ناشر: دار المعارف النعمانیه – باکستان، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۱هـ – ۱۹۸۱م.
محورهای کلام ابن تیمیه و تفتازانی:
۱. در امت اسلامی سابقه نداشته است که کسی همانند نوح، خضر و لقمان عمر کرده باشد؛
۲. سایر فرق اسلامی آن را انکار کرده اند؛
۳. طولانی شدن عمر حضرت مهدی، مخالف روایت صحیح رسول خدا است. و از طرفی، عمر طولانی او ادعای بدون دلیل و روایتی از رسول خدا صلی الله علیه وآله در این رابطه وجود ندارد؛
۴. آن حضرت از ترس دشمنان خود مخفی شده است.
با توجه به کلام ابن تیمیه و تفتازانی، در ابتداء روایت مورد استناد ابن تیمیه را مورد نقد قرار داده و بعد به نمونه های از معمرین در اسلام اشاره کرده و سپس اعتراف بزرگان اهل سنت را در باره زنده بودن حضرت مهدی علیه السلام ذکر می نماییم:
۱. بررسی ونقد روایات مورد استناد ابن تیمیه
نقد روایت اول (لایبقی ممن هو فی الارض احد)
همان طوری که در کلام ابن تیمیه مشاهده می شود، او برای زیر سؤال بردن عمر طولانی حضرت مهدی علیه السلام به روایت رسول خدا صلی الله علیه وآله استناد کرده که آن حضرت در آخر عمر خود فرموده: بعد از گذشت صدسال، هیچ کسی از موجودین فعلی در روی زمین، باقی نمی ماند.
متن روایت مورد استناد ابن تیمیه را بخاری و مسلم در صحیح خود نقل کرده اند:
حدثنا سَعِیدُ بن عُفَیْرٍ قال حدثنی اللَّیْثُ قال حدثنی عبد الرحمن بن خَالِدِ عن بن شِهَابٍ عن سَالِمٍ وَأَبِی بَکْرِ بن سُلَیْمَانَ بن أبی حَثْمَهَ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بن عُمَرَ قال صلی بِنَا النبی صلی الله علیه وسلم الْعِشَاءَ فی آخِرِ حَیَاتِهِ فلما سَلَّمَ قام فقال أَرَأَیْتَکُمْ لَیْلَتَکُمْ هذه فإن رَأْسَ مِائَهِ سَنَهٍ منها لَا یَبْقَی مِمَّنْ هو علی ظَهْرِ الأرض أَحَدٌ
از عبد الله بن عمر نقل شده است که رسول خدا در آخرین عمرش نماز عشاء را با ما خواند، وقتی سلام داد، ایستاد و فرمود: امشب را به خاطر بسپارید؛ زیرا پس از گذشت صد سال از این تاریخ، احدی از کسانیکه روی زمین هستند، باقی نخواهند ماند.
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۱، ص۵۵، ح۱۱۶، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷؛
النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای۲۶۱هـ)، صحیح مسلم، ج ۴، ص۱۹۶۵، ح۲۵۳۷، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
نقد و بررسی:
این قاعده، شامل موجودین در هنگام بیان رسول خدا (ص) است نه در همه زمانها:
این روایت گرچه از نظر رجال سند اشکالی ندارد؛ اما مسأله عمر طولانی حضرت مهدی علیه السلام را زیر سؤال نمی برد، زیرا روایت می گوید:
فإن رَأْسَ مِائَهِ سَنَهٍ منها لَا یَبْقَی مِمَّنْ هو علی ظَهْرِ الأرض أَحَدٌ.
تعبیر «ممن هو علی ظهر الارض» یا تعبیر دیگری که در جاهای دیگر نقل شده: «ممن هو علیها» شامل کسانی می شود که در همان زمانِ رسول خدا در روی زمین موجود و زنده بودند. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: این ها بعد از صد سال در روی زمین باقی نمی مانند و می میرند. پس بنابراین، روایت شامل وجود امام زمان علیه السلام نمی شود؛ چرا که آن حضرت، دویست و چهل و دو سال بعد از هجرت به دنیا آمده و در زمان رسول خدا متولد نشده بود.
ابن قتیبه دینوری در توجیه و تأویل این روایت گفته است:
ونحن نقول: إن هذا حدیث قد أسقط الرواه منه حرفا إما لأنهم نسوه أو لأن رسول الله صلی الله علیه وسلم أخفاه فلم یسمعوه ونراه بل لا نشک أنه قال لا یبقی علی الأرض منکم یومئذ نفس منفوسه یعنی ممن حضره فی ذلک المجلس أو یعنی الصحابه فأسقط الراوی منکم.
می گوییم: این روایتی است که راویان حرفی را از آن ساقط کرده اند یا آن را فراموش کرده اند یا این که رسول خدا صلی الله علیه وسلم آن را آهسته بیان کرده و راوی آن را نشنیده. بلکه ما شک نداریم که رسول خدا این گونه فرموده: بر روی زمین از میان شما در امروز هیچ کسی باقی نمی ماند. یعنی؛ از کسانی که در این مجلس حاضر است یا صحابه تنها، پس روای کلمه «منکم» را انداخته است.
الدینوری، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبه (متوفای۲۷۶هـ)، تأویل مختلف الحدیث، ج۱، ص۹۹، تحقیق: محمد زهری النجار، ناشر: دار الجیل – بیروت – ۱۳۹۳هـ – ۱۹۷۲م
همانطوریکه در عبارت ابن قتیبه دیده می شود ایشان مصداق کلمه «منکم» را به حاضران در مجلس بیان رسول خدا یا صحابه می داند.
خود طحاوی نیز بعد از نقل روایت می گوید:
وَوَجَدْنَا فیه من کَلاَمِ عَلِیٍّ أَنَّ رَسُولَ اللهِ علیه السلام إنَّمَا کان قَصَدَ بِکَلاَمِهِ ذلک لِمَنْ هو یَوْمَئِذٍ علی الأَرْضِ من الناس لاَ لِمَنْ سِوَاهُمْ.
ما در سخن علی یافتیم که مقصود رسول خدا صلی الله علیه وآله کسانی بوده که در آن روز بر روی زمین بوده؛ نه غیر آنان.
الطحاوی الحنفی، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامه (متوفای۳۲۱هـ)، شرح مشکل الآثار، ج۱، ص۳۴۸، تحقیق شعیب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسه الرساله – لبنان/ بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۸هـ – ۱۹۸۷م.
نتیجه: با توجیهاتی که خود علمای اهل سنت کرده اند، چه اینکه مقصود رسول خدا صلی الله علیه ؤآله افراد موجود زمان خودش باشد و چه صحابه، این روایت شامل مردم آینده و مشخصا حضرت مهدی علیه السلام نمی شود. پس، استناد ابن تیمیه مدعایش را ثابت نمی کند.
همچنین مقصود رسول خدا صلی الله علیه وآله این نیست که هیچ یک از مردم حاضر در آن زمان بیش از یک صد سال عمر نخواهند کرد؛ زیرا تعدادی از مسلمانان که هم زمان جاهلیت را درک کرده اند و هم زمان اسلام را بیش از یک صد سال زندگی کرده اند. سوید بن غفله، یک یا دو سال از رسول خدا صلی الله علیه وآله کوچکتر بوده و در سال هشتاد از دنیا رفته است. بخاری در تاریخ کبیر می نویسد:
وقال لی أحمد بن أبی الطیب عن عبد السلام عن زیاد بن خیثمه عن الشعبی عن سوید قال أنا أصغر من النبی صلی الله علیه وسلم بسنتین وقال هشیم بلغ سوید ثمان وعشرین ومائه سنه حدثنا أبو نعیم عن حنش رأیت سویدا یختلف إلی امرأه له وهو بن سبع وعشرین ومائه سنه وقال لنا أبو نعیم مات سنه ثمانین.
سوید بن غفله گفته: من دو سال از پیامبر (ص) کوچکتر بودم. هیشم گفته: سوید یک صد و بیست و هشت سال عمر کرد. از حنش روایت شده است که سوید را دیدم که به دنبال زنش حرکت می کرد؛ در حالی که یک صد و بیست و هفت ساله بود. ابونعیم برای ما گفت که او در سال هشتاد از دنیا رفت.
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای۲۵۶هـ)، التاریخ الکبیر، ج۴، ص۱۴۲، رقم: ۲۲۵۵، تحقیق: السید هاشم الندوی، ناشر: دار الفکر.
اکثر بزرگان اهل سنت در شرح حال او این مطلب را ذکر کرده اند.
همچنین ابوعثمان النهدی نیز از کسانی است که بیش از یک صد و سی سال زندگی کرده است. ابن حجر در شرح حال او می نویسد:
عبد الرحمن بن مل بلام ثقیله والمیم مثلثه أبو عثمان النهدی بفتح النون وسکون الهاء مشهور بکنیته مخضرم من کبار الثانیه ثقه ثبت عابد مات سنه خمس وتسعین وقیل بعدها وعاش مائه وثلاثین سنه وقیل أکثر ع
عبدالرحمن بن مل که به کنیه خود ابوعثمان النهدی مشهور است، مخضرم بود (همان زمان جاهلیت را درک کرد و هم زمان اسلام را) از بزرگان طبقه دوم، ثقه، استوار و عابد بود. در سال نود و پنج از دنیا رفت، گفته شده که بعد از آن نیز زنده بوده، وی یک صد و سی سال و یا بیشتر عمر کرده است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱ ص۳۵۱، رقم: ۴۰۱۷، تحقیق: محمد عوامه، ناشر: دار الرشید – سوریا، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶.
بنابراین مقصود رسول خدا صلی الله علیه وآله این نیست که هیچ یک از افراد حاضر بیش از یک صد سال عمر نخواهند کرد.
همچنین مقصود آن حضرت این نیست که بعد از این صد سال، هیچ شخص دیگری عمر طولانی نخواهد داشت و تمام انسان ها تا قیام قیامت، کمتر از یک صد سال عمر می کنند؛ زیرا افراد زیادی بعد از آن آمدند که صدها سال زندگی کردند که ما در بخش «امکان عملی» مدارک آن ها را ارائه خواهیم کرد. مثل ابوجعفر سجزی که بیش از یک صد و چهل سال زندگی کرد. در میان مردم امروز نیز می توان صدها و یا شاید هزاران نفر را یافت که بیش از یک صد سال عمر کرده اند و هم اکنون زنده هستند.
بنابراین، این روایتی که ابن تیمیه به آن استناد کرده است، به هیچ وجه نمی تواند محال بودن عمر طولانی را برای امت اسلامی ثابت کند.
ب: روایت دوم؛ (عمر امتی من ستین الی سبعین سنه)
ابن تیمیه در پایان سخنش می گوید: هرچه زمان بگذرد عمر انسان ها کمتر و کوتاه تر می شود مثال می زند به عمر حضرت آدم علیه السلام و می گوید: در آن زمان عمر طولانی بوده و لی در امت پیامبر عمر کوتاه تر شده است و این سخن خود را مستند به این روایت ذیل می کند و می گوید:
فکان العمر فی ذلک الزمان طویلا ثم أعمار هذه الأمه ما بین الستین إلی السبعین وأقلهم من یجوز ذلک کما ثبت ذلک فی الحدیث الصحیح.
پس عمر در آن زمان طولانی بود، سپس عمرهای این امت بین شصت تا هفتاد سال است و کمتر است که از این عدد تجاوز کند؛ چنانچه این مطلب در روایت صحیح ثابت است.
ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفای ۷۲۸ هـ)، منهاج السنه النبویه، ج۴، ص۹۱، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسه قرطبه، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶هـ.
روایتی که مورد استناد ابن تیمه را ترمذی در سنن خود این گونه نقل کرده است:
حدثنا إِبْرَاهِیمُ بن سَعِیدٍ الْجَوْهَرِیُّ حدثنا محمد بن رَبِیعَهَ عن کَامِلٍ أبی الْعَلَاءِ عن أبی صَالِحٍ عن أبی هُرَیْرَهَ قال قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: عُمْرُ أُمَّتِی من سِتِّینَ سَنَهً إلی سَبْعِینَ سَنَهً.
از ابوهریره نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم گفت: عمر امت من بین شصت تا هفتاد سال است.
الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای ۲۷۹هـ)، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۶۶، ح۲۳۳۱، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
پاسخ:
این روایت در مقام بیان عمر متوسط و متعدل امت است نه حصر عمر در این اعداد:
ابن تیمیه، از این روایت این چنین برداشت نموده که عمر امت اسلام بین شصت تا هفتاد است پس بنابراین، بیشتر از این، برای کسی طول عمر امکان ندارد. این براداشت بر خلاف اعتقاد علمای اهل سنت است.
مبارکفوری یکی از علمای به نام اهل سنت در کتاب «تحفه الأحوذی بشرح جامع الترمذی» می گوید:
فالظاهر أن المراد به أن عمر الأمه من سن المحمود الوسط المعتدل الذی مات فیه غالب الأمه ما بین العددین منهم سید الأنبیاء وأکابر الخلفاء کالصدیق والفاروق والمرتضی وغیرهم من العلماء والأولیاء مما یصعب فیه الاستقصاء انتهی.
ظاهرا مراد روایت این است که عمر امت از عمرهای پسندیده و حد وسط و متعدل است که غالب امت بین این دو عدد مرده اند. از جمله سید انبیاء، بزرگان خلفاء همانند صدیق و فاروق و مرتضی و غیر آنان از علما و اولیاء که نمونه های آن مشکل است شمار شود.
المبارکفوری، أبو العلا محمد عبد الرحمن بن عبد الرحیم (متوفای۱۳۵۳هـ)، تحفه الأحوذی بشرح جامع الترمذی، ج۶، ص۵۱۳، دار الکتب العلمیه – بیروت.
طبق سخن فوق، این روایت عمر متوسط امت اسلامی را بیان می کند نه عمر دقیق تمام مسلمانان را؛ زیرا تعداد زیادی از مسلمانان را می شناسیم در سن کمتر از شصت و یا بیشتر از آن، از دنیا رفته اند؛ از جمله عثمان بن عفان در سن ۸۲ سالگی از دنیا رفته است. ابن حجر عسقلانی در این باره می گوید:
عثمان بن عفان بن أبی العاص بن أمیه بن عبد شمس القرشی الأموی أمیر المؤمنین أبو عبد الله وأبو عمر وأمه أروی بنت کریز بن ربیعه بن حبیب بن عبد شمس أسلمت و أمها البیضاء بنت عبد المطلب عمه رسول الله صلی الله علیه وسلم ولد بعد الفیل بست سنین علی الصحیح.
عثمان، بنا بر نقل صحیح، در سال ششم عام الفیل به دنیا آمده است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، الإصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۴۵۶، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۲هـ – ۱۹۹۲م.
طبق این نقل، عثمان بن عفان در زمان مرگ، نزدیک به ۸۲ سال سن داشته است. همچنین عباس عموی رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز در زمان وفات، ۸۸ سال سن داشته است؛ چنانچه محمد بن سعد در طبقات الکبری می گوید:
وتوفی العباس یوم الجمعه لأربع عشره خلت من رجب سنه اثنتین وثلاثین فی خلافه عثمان بن عفان وهو بن ثمان وثمانین سنه ودفن بالبقیع.
عباس عموی پیامبر صلی الله علیه وآله روز جمعه و در سال سی و سه، در زمان خلافت عثمان وفات کرد و در زمان وفات هشتاد و هشت ساله بود و در بقیع دفن شد.
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای۲۳۰هـ)، الطبقات الکبری، ج۴، ص۳۱، ناشر: دار صادر – بیروت.
اگر ابن تیمیه از این روایت حصر را می فهمد، باید از او پرسید کسانی که کمتر از این اعداد یا بیشتر از این اعداد عمر کرده اند، آیا از امت اسلام محسوب می شوند یانه؟ در هر دو صورت در محذوریت گیر خواهد کرد.
در نتیجه اقرار خواهد نمود که بیشتر از این اعداد هم عمر برای انسان امکان دارد و از حیطه قدرت خدا خارج نیست. عمر حضرت مهدی علیه السلام نیز از مجرای همین امکان قابل قبول است؛ چنانچه خود علمای اهل سنت به آن اعتراف دارند که در پایان به سخنانشان اشاره خواهد شد.
۲. بررسی امکان طول عمر از نظر ادله نقلی، عقلی، علمی و عملی
نقطه مشترک کلام ابن تیمیه و تفتازانی، در این بود که با توجه به آن چه در جامعه اسلامی دیده می شود، عادتاً عمر طولانی یک شخص به این اندازه، محال است.
آنها طول عمر را از نظر عادی محال می دانند. در این بخش ما با ذکر نمونه هایی، ثابت می نماییم علاوه بر این که از نظر عقلی و علمی عمر طولانی محال نیست، از نظر عادی هم هیچ محذوریتی ندارد و نمونه هایی فراوانی حتی در تاریخ اسلام وجود دارد که بر خلاف ادعای ابن تیمیه فراتر از هفتاد و هشتاد سال عمر داشته اند.
گفتار اول: امکان طول عمر از نظر قرآن
طول عمر به دست خداوند است
با توجه به آیات قرآن، تمام عالم وجود، در حیطه قدرت باری تعالی است، او است که می مراند و زنده می کند، و نیز عمر طولانی و یا کوتاهی عمر همانند بسیاری از اتفاقات دیگر در اختیار خود انسان نیست و تنها خداوند است که زمان دقیق اجل و مرگ را تعیین می کند.
همان خدای که انسان را از هیچ خلق کرده، می تواند به او عمر طولانی داده و او را هزاران سال از نعمت های خود بهره مند سازد؛ چنانچه باریتعالی در سوره فاطر آیه ۱۱ در این باره می فرماید:
وَاللَّهُ خَلَقَکمُ مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَهٍ ثُمَّ جَعَلَکمُ ْ أَزْوَاجًا وَمَا تحَْمِلُ مِنْ أُنثیَ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَمَا یُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا یُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فیِ کِتَابٍ إِنَّ ذَالِکَ عَلیَ اللَّهِ یَسِیرٌ. (فاطر/۱۱.)
خداوند، شما را از خاک آفرید آن گاه از نطفه سپس شما را مرد و زن قرار داد و هیچ زنی باردار نمی شود و وضع حمل نمی کند جز به علم الهی و هیچ کس عمر طولانی نمی کند و یا از عمرش کاسته نمی گردد، مگر آن که در کتاب علم خدا ثبت است، که این کار برای خداوند آسان است .
طبق این آیه، کم و زیاد شدن عمر به دست خداوند است و تنها او است که از این قضیه با خبر است و این کار برای خداوند آسان است.
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه می نویسد:
وقوله: «وَما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتابٍ» أی وما یمد ویزاد فی عمر أحد فیکون معمرا ولا ینقص من عمره أی عمر أحد إلا فی کتاب.
و قول خداوند که فرموده: «و هیچ کس عمر طولانی نمی کند و از عمر کسی کم نمی شود مگر آن که در کتاب ثبت شده است»؛ یعنی عمر کسی به درازا نمی کشد و زیاد نمی شود تا معمر شود و از عمر کسی هم کم نمی شود مگر این که در کتاب، موجود است.
طباطبایی، سید محمد حسین (متوفای ۱۴۱۲هـ)، المیزان فی تفسیر القرآن ، ج۱۷، ص۲۶، ناشر: منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدسه ، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۷هـ.
أزدی بلخی، از مفسران اهل سنت نیز به آیه یازدهم سوره فاطر و تعیین طول عمر انسان ها در لوح محفوظ اشاره کرده است:
ثم قال جل وعز: (وما یعمر من معمرٍ) یعنی من قل عمره أو کثر فهو إلی أجله الذی کتب له، ثم قال جل وعز: (ولا ینقص من عمره) کل یوم حتی ینتهی إلی أجله (إلا فی کتابٍ) اللوح المحفوظ مکتوب قبل إن یخلقه (إن ذلک علی الله یسیرٌ، فاطر:۱۱) الأجل حین کتبه الله جل وعز فی اللوح المحفوظ.
خداوند می فرماید: «و هیچ کس عمر طولانی نمی کند» یعنی کسی که کم عمر کرده یا کسی که عمر طولانی دارد، این ها همان مدتی است که در کتاب برای شان معین شده است، سپس می فرماید: «از عمر کسی کم نمی شود» حتی یک روز، تا موقعی که منتهی می شود به مرگش، «مگر آن که در کتاب» یا لوح محفوظ ثبت شده است قبل از آن که او خلق شود و «این برای خداوند آسان است»، مرگ، هنگامی که خداوند آن را در لوح محفوظ ثبت کرد، تعیین شده است.
الأزدی البلخی، أبو الحسن مقاتل بن سلیمان بن بشیر (متوفای۱۵۰هـ)، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۳، ص۷۴، تحقیق: أحمد فرید، ناشر: دار الکتب العلمیه – لبنان/ بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۲۴هـ – ۲۰۰۳م.
در کتاب جامع البیان محمد بن جریر طبری، به عالم بودن خداوند به مدت عمر و ثبت بودن طول عمر در کتاب قبل از به وجود آمدن فرد، اشاره دارد:
وقوله (وما یعمر من معمر ولا ینقص من عمره إلا فی کتاب) اختلف أهل التأویل فی تأویل ذلک فقال بعضهم معناه وما یعمر من معمر فیطول عمره ولا ینقص من عمر آخر غیره عن عمر هذا الذی عمر عمرا طویلا إلا فی کتاب عنده مکتوب قبل أن تحمل به أمه و قبل أن تضعه قد أحصی ذلک کله و علمه قبل أن یخلقه لا یزاد فیما کتب له و لا ینقص.
خداوند می فرماید: «و هیچ کس عمر طولانی نمی کند و از عمر کسی کم نمی شود مگر آن که در کتاب ثبت شده است»، اهل تأویل در بیان معنای آیه اختلاف کرده اند، عده ای از آنان گفته اند که معنای آیه چنین می شود:
«کسی عمرش طولانی نمی شود و از عمر شخص دیگری غیر از خودش، کم نمی شود مگر آن که در کتاب نزد خداوند ثبت است، قبل از آن که مادرش به او حامله شود و قبل از آن که او را به دنیا آورد، همه این ها برای او معین است و خداوند به آن ها آگاه است قبل از آن که او خلق شود و در آن چه برای او معین شده نه زیاد می شود و نه کم.
الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای ۳۱۰هـ)، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۲۲، ص۱۲۲، ناشر: دار الفکر، بیروت – ۱۴۰۵هـ.
فخررازی نیز در بیان معنای این آیه به نفوذ اراده و قدرت خداوند و آسان بودن انجام هر فعلی برای خداوند، اشاره می کند.
ثم بین نفوذ إرادته بقوله: (وَما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتابٍ) فبین أنه هو القادر العالم المرید والأصنام لا قدره لها ولا علم ولا إراده، فکیف یستحق شی ء منها العباده، وقوله: (إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ) أی الخلق من التراب ویحتمل أن یکون المراد التعمیر والنقصان علی اللّه یسیر، ویحتمل أن یکون المراد أن العلم بما تحمله الأنثی یسیر والکل علی اللّه یسیر.
سپس خداوند نفوذ اراده خود را، با توجه به آیه بیان می کند، «و هیچ کس عمر طولانی نمی کند و از عمر کسی کم نمی شود مگر آن که در کتاب ثبت شده است»؛ پس روشن می کند که خداوند عالم، قادر و صاحب اراده است و بت ها نه قدرتی دارند، نه علمی و نه ارده ای، پس چگونه آن بت ها می توانند مستحق عبادت باشند؟
و این سخن خداوند که می فرماید: «این ها برای خداوند آسان است»، یعنی خلق کردن انسان از خاک؛ و یا احتمال دارد که بگوییم مراد، اعطای عمر طولانی و یا کم کردن عمر بر خداوند آسان است و احتمال دارد این که منظور، علم داشتن خداوند به آن چه زن حمل می کند، باشد که برای خداوند آسان است…
و نهایتاً می گوید:
همه این چیز ها برای خداوند آسان است.
الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای۶۰۴هـ)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج۲۶، ص۱۰، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۲۱هـ – ۲۰۰۰م.
جلال الدین سیوطی با اشاره به آیه شصت و یکم سوره نحل، دلالت آیه یازده سوره فاطر را بر مساله طول عمر و معین بودن عمر در کتاب را بیان می کند.
قال کعب: لو دعا الله عُمْرَ لأخَّر فی أجله فقیل له: ألیس قد قال الله (فإذا جاء أجلهم لا یستأخرون ساعه ولا یستقدمون) نحل: ۶۱. فقال کعب: وقد قال الله (وما یعمر من معمر ولا ینقص من عمره إلا فی کتاب)، فاطر- الآیه: ۱۱. قال الزهری: ولیس أحد إلا له عمر مکتوب فرأی أنه ما لم یحضر أجله فإن الله یؤخر ما شاء وینقص (فإذا جاء أجلهم لا یستأخرون ساعه ولا یستقدمون).
کعب گفت: اگر کسی از خدا عمر بخواهد، در مرگش تأخیر خواهد افتاد؛ به کعب گفته شد: آیا خداوند چنین نفرموده: «زمانی که أجل شان برسد لحظه ای به عقب یا جلو نمی افتد». کعب گفت: خداوند فرموده: «و هیچ کس عمر طولانی نمی کند و از عمر کسی کم نمی شود مگر آن که در کتاب ثبت شده است»؛ زهری گفته: کسی نیست مگر این که برایش عمر معین شده، پس دیده می شود کسی أجلش نمی رسد و خداوند أجل را به تأخیر می اندازد هر مقدار که بخواهد و یا عمر را کوتاه می کند؛ «زمانی که أجل شان برسد لحظه ای به عقب یا جلو نمی افتد».
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ)، الدر المنثور، ج۳، ص۴۴۸، ناشر: دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۳.
شوکانی از علمای اهل سنت در فتح القدیر به احاطه قدرت و علم خداوند بر همه چیز اشاره می کند و منظور از کتاب که در آیه ذکر شده را، لوح محفوظ می داند.
فلا یخرج شی ء عن علمه و تدبیره «وَما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتابٍ» أی: ما یطول عمر أحد، ولا ینقص من عمره إلا فی کتاب، أی: فی اللوح المحفوظ.
پس چیزی از علم و تدبیر خداوند خارج نیست و کسی عمر طولانی نمی کند و از عمرش کم نمی شود مگر آن که در کتاب، معین شده؛ یعنی عمر کسی طولانی نمی شود و از عمر کسی کم نمی شود مگر آن که در کتاب آمده، منظور از کتاب، لوح محفوظ است.
الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای۱۲۵۵هـ)، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایه والدرایه من علم التفسیر، ج۴، ص۳۴۲، ناشر: دار الفکر – بیروت.
همانطوریکه در سخنان علمای که ذکر شد، مشاهده می شود که همه امت اسلامی، بر امکان طول عمر یک انسان عقیده دارند و این مسأله را ممکن می دانند و از نظر هیچ کسی یک امر محالی نیست؛ چرا که اعطای عمر و تعیین آن، و کم یا زیاد شدن مدت عمر در اختیار خداوند است و هیچ کس دیگری اختیاری در آن ندارد. براین اساس خداوند برای هرکسی که مصلحت بداند عمر طولانی را مقدر می فرماید.
با توجه به این آیات شیعیان، عمر طولانی امام زمان علیه السلام را یک امر مقدور در حیطه قدرت خداوند متعال می داند و بر اساس روایاتی که در منابع معبتر شیعه آمده، معتقد به وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و زنده بودن ایشان می باشند و بر این باور اند که آن حضرت دارای عمری طولانی است و در آخر الزمان، هنگامی که خداوند اذن دهد ظهور می کند، مردم را از ظلمِ ظالمان نجات داده و مردمان حکومت تشکیل خواهند داد.
در پایان دلائل قرآنی، بیان زیبای حضرت آیت الله العظمی سبحانی را که در پاسخ افرادی که بر عمر طولانی امام زمان علیه السلا اشکال کرده اند مرور کنیم:
وأما الحل: فأن السؤال عن إمکان طول العمر، یعرب عن عدم التعرف علی سعه قدره الله سبحانه: (وما قدروا الله حق قدره)، فإنه إذا کانت حیاته وغیبته وسائر شؤونه، برعایه الله سبحانه، فأی مشکله فی أن یمد الله سبحانه فی عمره ما شاء، ویدفع عنه عوادی المرض ویرزقه عیش الهناء. وبعباره أخری: إن الحیاه الطویله إما ممکنه فی حد ذاتها أو ممتنعه، والثانی لم یقل به أحد، فتعین الأول، فلا مانع من أن یقوم سبحانه بمد عمر ولیه، لتحقیق غرض من أغراض التشریع.
جواب حلی این است: کسانی که از می پرسند آیا عمر طولانی امام زمان علیه السلام امکان دارد یانه؟، شناختی از وسعت قدرت خداوند متعال ندارند که فرموده: «قدر خدا را چنان که در خور اوست نشناختند»؛ چرا که اگر حیات و غیبت و سایر شؤون آن حضرت به عنایت خداوند است، چه مشکلی وجود دارد در این که عمر او را هرچه بخواهد طولانی سازد و از وجود او مرض ها را دور سازد و زندگی گوارایی برایش فراهم سازد. به دیگر سخن: زندگی طولانی فی نفسه یا ممکن است یا محال. دومی را هیچ کسی قائل نشده است، پس اولی معین است. بنابراین، هیچ مانعی وجود ندارد از این که خداوند برای تحقق تشریعی، عمر ولیش را طولانی گرداند.
السبحانی، الشیخ جعفر، (معاصر)، الأئمه الإثنی عشر، دراسه موجزه عن شخصیتهم وحیاتهم، ص۲۲۸، طبق برنامه مکتبه اهل البیت علیهم السلام.
گفتار دوم: طول از نظر امکان عقلی:
از نظر عقل و قواعد عقلی نیز، طولانی شدن عمر شخصی حتی تا هزاران سال هیچ محذوری نداشته و محال نیست. این امری است که همه عقلاء آن را تصدیق خواهند کرد؛ زیرا هیچ دلیلی بر محال بودن وجود ندارد.
عمر بیش از حد طبیعی، از تفضلات و اعطای خداوند است:
فخررازی از مفسران شهیر اهل سنت، می گوید: با در نظر گرفتن ترکیب بدنی انسان، عقل با عمر بیش از حد طبیعی موافق است. آنهایی که عمر بیش از۱۲۰ سال را محال و غیر ممکن می دانند، سخن شان خلاف حکم عقل است. و اگر منظور شان این است که عمر بیش از این حد طبیعی نیست در این سخن با آنها موافقیم ولی ما معتقدیم که عمر بیشتر از آن از تفضلات و اعطای الهی است و نمونه های آن در تاریخ و جود داشته است:
والعقل یوافقها فإن البقاء علی الترکیب الذی فی الإنسان ممکن لذاته، وإلا لما بقی، ودوام تأثیر المؤثر فیه ممکن لأن المؤثر فیه إن کان واجب الوجود فظاهر الدوام وإن کان غیره فله مؤثر، وینتهی إلی الواجب وهو دائم، فتأثیره یجوز أن یکون دائماً فأذن البقاء ممکن فی ذاته، فإن لم یکن فلعارض لکن العارض ممکن العدم وإلا لما بقی هذا المقدار لوجوب وجود العارض المانع.
فظهر أن کلامهم علی خلاف العقل والنقل(ثم نقول) لا نزاع بیننا وبینهم لأنهم یقولون العمر الطبیعی لا یکون أکثر من مائه وعشرین سنه ونحن نقول هذا العمر لیس طبیعیاً بل هو عطاء إلهی، وأما العمر الطبیعی فلا یدوم عندنا ولا لحظه، فضلاً عن مائه أو أکثر.
عقل با عمر (بیش از صد و بیست سال) موافقت دارد، چون بنا بر خصوصیاتی که انسان دارد، بقاء برای ذات انسان ممکن است، و گرنه انسان دارای بقاء نیست؛ دوامِ اثرِِ آن چیزی که در ذات ممکن مؤثر است، امکان دارد، چون اگر مؤثر در ممکن الوجود، واجب الوجود باشد، دوام ممکن الوجود واضح است (به تأثیر واجب الوجود) و اگر مؤثر غیر واجب الوجود باشد، باز هم واجب الوجود با واسطه مؤثر است و تأثیر منتهی به واجب الوجود می شود که تأثیرش دائم است. تأثیر واجب الوجود به صورت دائم مجاز است تا هنگامی که بقا در ذات ممکن الوجود، امکان داشته باشد و اگر تصور این باشد که عمر بیش از صد و بیست سال نیست، به خاطر عارضی است که آن عارض امکان عدم می باشد؛ اگر عارضی هم برای امکان عدم نباشد، بیش از صد و بیست سال نمی توان عمر کرد، به خاطر حتمی بودن وجود مانعی که بر انسان در قبل از این سن عارض می شود.
فخر رازی می گوید:
روشن است که کلام آن ها خلاف عقل و نیز نقل هایی که وجود دارد، است.
بعد می گوید:
معتقدیم که نزاعی بین ما و آن ها نیست، چون آن ها می گویند عمر طبیعی بیش از صد و بیست سال نیست و ما می گوییم عمر بیش از صد و بیست سال طبیعی نیست بلکه عطای الهی است، عمر طبیعی در نزد ما نیز بیش از صد یا صد و بیست سال نمی باشد.
الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی(متوفای۶۰۴هـ)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج۲۵، ص۳۸، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۲۱هـ – ۲۰۰۰م.
خلاصه کلام فخررازی این است که عمر بیش از صد و بیست سال عقلاً امکان دارد، اگر چه بگوییم بیش از این اندازه، طبیعی نیست و تفضل و عطایی از جانب خداوند باشد؛ مصادیق این تفضلات در خارج وجود داشته و دارد.
هزار سال یا عمر دائمی برای انسان طبیعی و ممکن است:
إبن عربی در کتاب فتوحات المکیه، می گوید: انسان با اندازه اطلاعی که از طبعیت دارد، عمر طبیعی انسان را ۱۲۰ سال می داند، ولی اگر کسی یک سال یا بیشتر از این عمر طبیعی عمر نماید، عمر هزاران سال و یا عمر دائمی را برایش ممکن خواهد بود؛ چرا که این هم همان عمر طبیعی است، لکن در محدوده قوت علمی انسان نمی گنجد:
دیدگاهتان را بنویسید